به گزارش ایکنا، عبدالمجید مبلغی، عضو هيئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 26 دی در نشست علمی «زمینهشناسی گسترش همافزایی دانشی میان حوزه و دانشگاه» با بیان اینکه مراد بنده از همافزایی حوزه و دانشگاه، ملاقات علمی است، گفت: اگر در این بحث راه حلهایی را به نظر شعاری و تکراری طرح میکنم، نباید دلیل بر ناکارآمدی تلقی شود؛ این بحث خیلی پربسامد است و به فراوانی موضوع مورد مطالعه بوده است و پاسخهایی هم داده شده و همین پاسخهای فراوان سبب دلزدگی شده است؛ مثلاً نیاز به گفتوگوی انتقادی آنقدر تکرار شده که برخی میگویند اگر قرار بود این جواب بدهد تاکنون باید جواب میگرفتیم ولی اگر این پاسخها تفکیکشده و جزئی مطرح شود همچنین ظرفیت دارد واگر شعاری است دلیلی بر ناکارآمدی آن نیست.
مبلغی بیان کرد: وقتی ما ایده و نظری را در یک بحث بزرگی مطرح میکنیم آنچه به عنوان راهبرد ارائه میدهیم پیامد عام دارد که مطلوب ماست ولی ممکن است تاثیرات ناخواسته هم داشته باشد که در این بحث به دنبال آن نیستم. وقتی ما از حوزه و دانشگاه حرف میزنیم به نهادهای آگاهیپایه میپردازیم که ذیل آگاهی قرار گرفتهاند. بنابراین تمرکز ما باید بر مفهوم آگاهی باشد و منبع آگاهی هم با متن پیوستگی دارد. همچنین در توزیع آگاهی هم، توزیع در عرصه پژوهشی و آموزشی رخ میدهد. وقتی ما از حوزه و دانشگاه حرف میزنیم یعنی از نهادی قوامیافته سخن میگوییم که هم در درون خود و هم با محیط پیرامونی قوام یافتگی دارد و این قوام را باید با نظم توصیف کرد و نظم هم با قدرت مرتبط است. قدرت هم یکبار از بالا به پایین و گاهی از پایین به بالا مطرح است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با اشاره به همافزایی بین حوزه و دانشگاه براساس متن آموزشی و پژوهشی، اضافه کرد: بهرهگیری دانشی از یکدیگر در این مسئله مطرح است و خوب است که متون آموزشی و پژوهشی ناظر به یکدیگر و با استفاده بردن از همدیگر نوشته شود ولی در حوزه اقدام مشکلاتی وجود دارد که اجازه نمیدهد این کار انجام شود؛ مشکلات ساختاری و ارتباطی دو مانع اصلی در این عرصه است؛ مشکلات ساختاری با گفتوگوی انتقادی قابل رفع است و مشکلات ارتباطی با روششناسی پدیدارشناسی امکان رفع دارد.
مبلغی بیان کرد: زمینه مؤثری برای گفتوگوی انتقادی در متون آموزشی حوزه و دانشگاه به وجود نیامده و جدیترین مانع وجود مناطق مینگذاری شده در فضای گفتوگو است؛ به وضوح میبینیم اندیشه و نظریاتی وجود دارد که امکان گفتوگو برای آن ایجاد نمیشود؛ ما از مناظره امام صادق(ع) با زنادقه که مهمتر نداریم؛ ایشان وقتی وارد حوزه بحث میشدند کاملا سخن زنادقه را میشنیدند و بدون حساسیت با جان و دل به جریان توفنده بحث میپیوستند.
وی ادامه داد: در کشور ما و بسیاری از جوامع شاهد این مسئله نیستیم و برای دستیابی به این موضوع نیازمند اخلاق پژوهشی هستیم و بپذیریم که از دانش به مثابه آگاهی ایدئولوژیک یاد نکنیم، بلکه از آن به مثابه دانش یاد کنیم. هر دانشی در نقطهای به ایدئولوژی تبدیل میشوند و دانش میخواهد بستههای ایدئولوژیک و راهنمای علم را بسازد، ولی در هنگام بحث، داشتن را نباید ایدئولوژیک بدانیم و بحث باید مانند امام صادق(ع) باشد که درباره بود و نبود خدا با زندیق حرف میزدند. همچنین باید آمادگی روانشناختی لازم را ایجاد کنیم یعنی هم به خود اعتماد داشته باشیم و هم به دیگری.
عضو هیئت علمی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: مشکلات دیگر هم ارتباطی است؛ این مشکل در سه سطح وجود دارد؛ زبان، روش و روششناسی؛ در بعد اول وجوهی از زبان را شاهدیم که دانشگاهی حرف حوزوی و حوزوی حرف دانشگاهی را نمیفهمد. به این دلیل که زبان آنها و واژه و جمله و سطح گفتار آنان با هم فرق دارد. مشکل ارتباطی دیگر شکافهای روشی است، حوزه درون سنت مَدرَسی پرورده شده و دانشگاه در درون سنت علوم انسانی بعد از انقلاب صنعتی برآمده و دانشگاه محصول قرن بیستم است. درون سنت حوزوی با یک روش تحقیق و مطالعه اساسا متفاوتی روبهرو هستیم و آگاهی از جنس ملکه و عدم است یعنی وقتی ادبیات عرب در حوزه خوانده میشود خیلی فرق دارد با آنچه در دانشگاه است.
مبلغی بیان کرد: در حوزه با رویکرد مباحثه و متنپایگی مطالعه و دشواری برخی متون مانند عروه روبهرو هستیم، ولی در دانشگاه از ریاضیات و تکنیکهای جدید در علوم انسانی و اعتبارسنجی استفاده میکنیم. بنابراین حوزه باید از دانشگاه و برعکس استفاده کند. دانشگاههای ما بینهایت غیرمدرسی هستند و میتوانند این ویژگی را از حوزه بگیرند و حوزویان هم باید به لحاظ روشی روزآمد شوند. حوزه براساس رئالیسم معرفتی منطق صوری ارسطویی رویکرد گزاره آکوئیناسی به معارف مینگرد، ولی دانشگاه به معرفت عقلانی انباشته مدرن و حتی عقلانیت پستمدرن توجه میکند و این امر سبب میشود که هر دو حرف همدیگر را متوجه نشوند؛ آورده دانشگاه برای حوزه موجب ارتقای مطالعات متنپایه دانشگاهی میشود و حوزه میتواند به عمقیابی متون کمک کند.
وی با اشاره به حوزه آگاهی، اظهار کرد: در اینجا دو تجربه قبل و بعد از انقلاب را داریم که به نظر بنده قبل از انقلاب در حوزه توزیع آگاهی جلوتر بودیم. قبل از انقلاب، فردپایه و بعد از انقلاب، جمعپایه بود. همچنین بعد از انقلاب نهادهای حوزوی و دانشگاهی وارد عرصه شدند، از دانشگاه امام صادق(ع) و باقرالعلوم(ع) بگیرید تا نهادهای دیگر. البته سودمندی فراوانی داشته است ولی تجربه فردپایه قبل از انقلاب موفقتر بود. قبل از انقلاب افرادی از حوزه به دانشگاه و برعکس افرادی از دانشگاه به حوزه میرفتند و به انتقال آگاهی و دانش کمک میکردند.
مبلغی بیان کرد: این افراد چند دسته بودند؛ اول دلمشغولان تجدد شامل دوره تأسیس دارالفنون به بعد تا تأسیس دانشگاه تهران و کسانی مانند میرزای نائینی در این زمره قرار داشتند؛ از دوره تأسیس دانشگاه تهران هم کسانی مانند بدیعالزمان فروزانفر و ابوالقاسم گرجی و شهیدی قابل طرح هستند و رسالتمداران تحولخواه حوزوی هم کسانی مانند شهیدمطهری، شهید مفتح و ... به تلاش پرداختند و این گروه موفقتر از دیگران بودند. در اینجا با دو گروه روبهرو بودیم یکی حوزویانی که به دانشگاه رفتند و دانشگاهیانی که به حوزه رفتند و به بسط آگاهی پرداختند.
وی افزود: دانشگاهیان این دسته به چند گروه تقسیم میشوند؛ اول کسانی که نگاه فلسفی داشتند و نماد آنان سیداحمد فردید بود. گروه دوم نگاه تجربی داشتند و نماد آنان مهندس مهدی بازرگان بود. گروه سوم کسانی چون شریعتی رویکرد فرانکفورتی داشتند و گروه چهارم هم رویکرد سوسیالیستی خداباور و دینپایه داشتند. حوزویان هم به چند گروه قابل تقسیم هستند که یک گروه رویکرد فلسفی کلامی داشتند که در رأس آنان شهید مطهری است. گروه دیگر رویکرد حقوقی داشتند که آیتالله طالقانی در زمره آنان است و کسانی که رویکرد نظامبخشی و سازماندهی داشتند و شهید بهشتی و مفتح در این دسته هستند.
وی با اشاره به مقوله نظم که وابسته به عرصه قدرت است، گفت: در قدرت ساختاری، هدف، همافزایی و ظرفیتسازی متقابل است که در ذیل مناسباتی مانند خودگردانی حوزه و قابلیت حوزه در اثرگذاری بر جهان بیرونی از خود و ارتقای حوزه و... بحث میشود. در اینجا ما با هرم اقتدار در درون حوزه و دانشگاه و بروکراسی درونی در این دو نهاد مواجهیم؛ مشکلی که در اینجا وجود دارد اشتباه حوزه در اثرپذیری از نظام آموزشی دانشگاه است یعنی به جای اینکه در حوزه، روشهای آموزشی خود را ارتقا ببخشند از روشهای سطوح پایین در دانشگاه استفاده میکند و اینها با ظرفیتسازی افزایانه تضاد دارد و الگوپذیری اشتباه رخ داده است.
مبلغی بیان کرد: هرم اقتدار حوزه از قدیم خودبسنده بوده که دانشگاه آن را نداشته است. حوزه دارای سطح اجتهاد است که در دانشگاه آن را نداریم و دانشگاه باید از حوزه بیاموزد. بروکراسی دانشگاه و حوزه آنقدر که گمان میکنیم با کارهای علمی مؤثر سازگار نیست. هر سیستمی نیروی خودش را لازم دارد؛ نظام سوسیالیستی، مهندس سوسیالیستی میخواهد و اگر ایران حکومت دوکانونه است و از حوزه و دانشگاه بهره گرفته است تکنسین دوکانونه لازم دارد؛ یعنی باید دانشی که محصول همافزایی است به کار بیاید تا شاهد هم افزایی حوزه و دانشگاه باشیم ولی متأسفانه الان حوزه و دانشگاه نمیتوانند رویکرد همافزایانه نسبت به حکومت داشته باشند.
مبلغی بیان کرد: سبک زندگی حوزوی میتواند برای دانشگاه بینهایت ارزشمند باشد و در حوزه با سبکی مواجهیم که دانش و دانشوری در آن منتشر و طلبه بودن امری زیستی است و پایان ندارد و زیست در حجره و در میانه کتابها وجود دارد و در دانشگاه هم سبک زندگی نخبگانیتر است که آفات و منافعی داشته که به همگرایی و همافزایی حوزه و دانشگاه کمک نکرده است. حوزه همواره رویکرد حمایت از مردم را به خصوص از دوره مشروطه به بعد داشته، ولی دانشگاه رویکرد حمایت نخبگانی دارد و نماینده طبقه متوسط و مدرن بوده و حوزه نماینده طبقات فرودست است و تعامل این دو میتواند ضعفها را برطرف کند.
انتهای پیام