به گزارش ایکنا؛ عبدالمجید مبلغی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی یادداشتی درباره تفکر انتقادی به رشته تحریر درآورده که متن آن از نظر میگذرد؛
سپهر همگانی سرای زایش خردی دگرگونه است. خرد سنجشگری که در این سپهر سربرمیکشد، آگاهی بیهمتایی را در تار و پود جامعه میپراکند. این خرد همگانی با خردورزیهای تکروانه و فردی یکی نیست. سنجشگریهای خرد همگانی پیامد آگاهی ویژه این پهنه و برآمده از هموندی و همسودی مردمان در شمار بیپایانی از برهمکنشهای همگانی است. از این روی نباید آن را رهآورد ساده همرسانی خردورزیهای پیشا-اجتماعی در گسترهای جمعی انگاشت.
خرد همگانی، با ویژگیهای سرشتین زندگی همبسته است. این خرد، به گونهای نهادین، دستاندرکار چارهجویی برای چالشهای گروهی و نیازهای هموندان و همسودان باشنده در جامعه است. خرد همگانی، به فراخور سنجشگریهای چندگانهنگرش، راههایی به سوی شناخت پیوندهای پیچیده اجتماعی میتواند بگشاید و راهچارههایی بخردانه برای بهبود زندگی همگانی بیابد. این انگاره کهنسال، ولی سستمیان، که سپهر همگانی را تنها بازتابدهنده خرد فردینگر در بستر اجتماع میداند از پس بازنمود پویاییهای آشکار و پنهان سپهر همگانی برنمیآید و راهی به بازگویی چندوچون پیوندهای پیچیده آن نمیگشاید. رویکردی از ایندست در شناخت برجستهترین ویژگی خرد اجتماعی توانا نیست. این ویژگی کانونی خرد اجتماعی، که آن را فراتر از خردورزیهای تکتک باشندگان در سپهر همگانی، کارکردی همگانی میبخشد جانمایه انتقادی آن است. بینش انتقادی در نهانگاه انگارهورزیهای فردی نمیشکوفد و میوه همکنشهای برآمده از اندیشگریهای همگانی است.
در پایین به سه کارویژه بنیادین برآمده از این ویژگی در خرد اجتماعی میپردازم:
نخست: تیمارگری و چارهجویی: خردورزی انتقادی یابنده و آشکارگر نیست؛ بلکه سازنده و آفرینشگر است. این نگرش در کنه خود با اینجا و اکنون پیوسته است و پشتیبان زنجیرهای از انگارههای پیشداده و ناپیوسته با دشواریهای اینجایی و اکنونی مردمان نیست. سنجشگری این خرد از پرسمانهای روان در پهنه جامعه مینوشد و این خردورزی، پیامد تشنگی برآمده از نیازهای مردمان دارای گوشت و پوست و استخوان است. این بدان معنی است که این خرد تیمارگری میکند و در پیوند با نیازهای نشانمند و بیرونی، و نه دلبستگیهای پیشداده و پنداری، زایش و پرورش مییابد. چارهجویی و گرهگشای از کارویژه های برجسته خرد انتقادی در سپهر همگانی است.
دوم. پرسشانگیزی و پاسخجویی: خرد انتقادی پرسشگر و بیپروا است. خمیرمایه انتقادی این خرد، چونان خیزآبهای که بودنش با برخاستنش یکی است، با دلیری آغشته و با پرسشگری پیوسته است. توانمندی سپهر همگانی با راهگشایی پیوسته از دشوارههایی فراهم میآید که هر دم به پای جامعه میپیچد و رنج تازهای را پیش میکشد. این، تنها و تنها، پرسشگریهای توفنده و بیپروا است که راهی به شناخت خاستگاه این دشواریهای ناگاه و نابهنگام میتواند بگشاید و زمینهساز گام برداشتن به سوی تلاشی شایسته برای گرهگشایی از سختیها و پاسخیابی برای دشواریها شود. فرهنگ پاسخجویی در سپهر همگانی آنگاه میگسترد که پیشتر خردورزی انتقادی در جامعه جان گرفته و توان یافته باشد.
سوم. کارآمدی و پرداختگی: سومین، و برجستهترین، کارویژه خردورزی انتقادی کارآمدی آن است. خردورزی انتقادی پیامد بههمرسیدنهای پیاپی انگارههای ناهمسان است. از دل اینناهم سانیها است که اندیشههای پرداخته و بینشهای پرورده پدید میآید. در پی به گوش رسیدن صدای چکاچک نبردهای سخت میان اندیشههای ناسازگار و پس از به چشم آمدن تابش شمشیرهای بران گفتگو میان ایشان است که سویههای سست انگارهها سر میبازند و بینشهای لرزاننهاد، فراتر از سخنوریهای یکهتازانه و یکهگویانه، در همآورد گفتگوهای بیپروا به زمین میافتند. اینجاست که درمییابیم چگونه خردورزی انتقادی، به فراخور نهاد ناآرام و سرشت پاسخجوی خود، سره از ناسره میکشد و راه از کجراهه مینمایاند.
از این روی به بیراهه نرفتهایم اگر رهآورد خردورزی انتقادی را برای جامعه پیشکشی شگرف و بیمانند، هرچند هزینهزا و چالشانگیز، بدانیم. این رهآورد، که پذیرش گزندگی انتقادگرایی در همه گوشهها و تن دادن به سختی پرسشگری در همه سویههای اجتماعی هزینه و چالش آن است، آنچنان ارجمند است که بود و نبودش را باید سنجه کارآمدی یا ناکارآمدی زیست اجتماعی دانست؛ زیستنی که سپیدبختی و آیندهمندی جامعه با بودنش و شوربختی و سیاهفامی آن نیز با نبودنش روشن میشود؛ چه آنکه خردوزی انتقادی شاهراه دسترسی به «نیک فرجامی همگانی» (خیر عمومی) و کارمایه گذار به دانایی اجتماعی است.
باشد که گوهر خردورزی انتقادی، بیش از پیش، بر چهره ایرانمان پرتویی بلند از روشنی تاباند و رخشایی راهگشای آن از مردم این بوم کهنزی دلرباید و از کارشان گرهگشاید.
انتهای پیام