به گزارش خبرنگار ایکنا اولین نشست از سلسلهنشستهای بررسی و نقد «گفتمان و سیاست فرهنگی دولت» به مناسبت اولین سالگرد درگذشت دکتر عماد افروغ از سوی دبیرخانه جایزه زندهیاد دکتر عماد افروغ (ویژه نقد و سیاستگذاری فرهنگی) امروز یکشنبه 26 فروردین برگزار شد.
در این نشست مصطفی زالی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران گفت: موافق این نیستم که مطرح میشود دولتها سیاست فرهنگی خاصی ندارند. به نظر من همه دولتها اقدامات ثابتی داشتند که اثرگذاری فرهنگی داشته است. در این نشست عناصر ثابت سیاستگذاری که در 40 سال اخیر مؤثر بوده است را مطرح میکنم. حاکمیت ما به مقوله فرهنگ توجه دارد و حتی حاضر است سختترین هزینهها را برای فضای فرهنگی بدهد. مسئله این است که گاهی مؤثرترین اقدامات برای کارهای فرهنگی به دلیل کمتجربگی انتخاب نشده است.
وی گفت: یکی از مهمترین موفقیتهای جمهوری اسلامی تعمیق یکسری از باورها در قشری از جامعه است که محدود هستند و همه اعضای جامعه را شامل نمیشود. مثلاً افزایش افراد شرکتکننده در اعتکاف، محافل مذهبی و راهپیمایی اربعین را میتوان موفقیت فرهنگی دانست. شاید عدهای این را موفقیت ندانند چون بر کل جامعه تأثیرگذار نیست اما از دیدگاه من موفقیت است.
زالی یکی از مهمترین مشکلات را اینگونه تحلیل کرد که تأثیر عوامل نهادی را بر شکلگیری شخصیت افراد و اخلاق جمعی و مناسبات فرهنگی نادیده گرفتهایم و افزود: مثلاً در تهران حجم زیادی «مالسازی» میبینیم و حتی یکی از نهادهای انقلابی به مالسازی اقدام کرده بود که در نهایت آن محل را واگذار کرد. خیلی از این مالها نیز به یک نهاد انقلابی بازمیگردد و اصلاً توجه نداریم که این مالسازی چه تأثیری در سبک زندگی ما دارد.
وی ادامه داد: یکی از جاهایی که بدحجابی شیوع دارد همین مالها است. این مالهای بر سبک زندگی مصرفی تأثیر دارد. سیاستها و بیثباتی اقتصادی نیز بر شکل گیری شخصیت فردی و اجتماعی تأثیر میگذارد. به دلیل تورم ممکن است ارزش سرمایه شما طی شش ماه آینده نصف شود که همین مسئله افراد را به سمت خودخواهی پیش میبرد. به دلیل همین تورم نمیتوانم کار قرضالحسنه انجام دهم چون نگران هستم ارزش پولم کاهش پیدا کند. در این روند تولید از بین میرود و دلالی جایگزین آن میشود.
این عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران افزود: چیزی که در کشور ما به خصوص در نسل جدید گسترش پیدا کرده است کار غیرمولد است. جامعهای که از حیث نهادی نمیتواند مناسبات اقتصادی را کنترل کند، کار غیر مولد در آن گسترش پیدا میکند و همین مسئله تأثیر فرهنگی و اجتماعی نیز دارد. یک مسئله جدی که در سیاستهای فرهنگی ما حلقه مفقوده است تأثیر عوامل نهادی و مشخصاً اقتصادی بر شکلگیری عوامل فرهنگی است.
وی خاطرنشان کرد: طبیعتی که انسانها در دل اجتماع به دست میآورند ناشی از عوامل اقتصادی نیز است که کمتر مورد توجه مسئولان فرهنگی است. نمونه دیگر شکاف طبقاتی است که به شدت بر فرهنگ جامعه اثرگذار است.
زالی افزود: مسئله بعدی نحوه اعمال پارهای از راهبردهای فرهنگی است. ما راهبردهای فرهنگی داشتهایم اما در نحوه اعمال آنها اشتباه کردهایم. مثلاً تلاش کردهایم نیروی متعهد جذب کنیم اما این کار چطور اعمال میشود؟ در قالب گزینشهایی که همه میدانیم چه قدر میتواند اشتباه باشد. افرادی که باور دارند از سد گزینش رد میشوند و افرادی که باور ندارند پاسخها را حفظ میکنند و رد میشوند یعنی یکسری فرد منافق از گزینش رد میشوند و ما میدانیم که در جذب افراد متعهد موفق نبودهایم.
وی ادامه داد: پس ایده خوب جذب نیروی متعهد با سیاست نسنجیدهای که اعمال میکنیم کارایی خود را از دست میدهد. از سوی دیگر برای ترویج پارهای از ارزشهای فرهنگی و دینی بسترسازی نهادی وجود نداشته است. مثلاً یکی از ارزشهای دینی امر به معروف و نهی از منکر است که غربیها به آن مسئولیت اجتماعی میگویند چه قدر در قوانین ما این فرهنگ مورد توجه بوده است؟ این فضیلت چه قدر در حال معرفی است و چه قدر از نظر قانونی از آن حمایت میشود؟
وی در جمعبندی سخنان خود گفت: ما جاهایی تأثیر عوامل غیر فرهنگی بر فرهنگی را شاهد بودهایم و جاهایی یکسری فضیلتهای درستی را برگرفته از اخلاق مدنظر قرار دادهایم ولی ابزارهای درستی برای رسیدن به آنها انتخاب نکردهایم که موجب نقض غرض شده است.
حبیب رحیم پورازغدی، پژوهشگر فلسفه نیز گفت: اگر فرهنگ زیستن را به آن معنی که زیستن انسان را از غیر انسان متمایز صورتبندی میکند، بدانیم باید اشاره کرد که زیست فرهنگی یعنی زیستن بر اساس یک شبکه معنایی و هنجاری و نسبتی که دولتها با شبکههای معنایی هنجاری برقرار میکنند با این نیت و اراده که آن شبکه معنایی را بست دهند مصداق سیاستهای فرهنگی هر دولت است.
وی ادامه داد: سیاست فرهنگی چیزی نیست جز نسبت نهادی که هر دولت با شبکه معنایی و نهادی برقرار میکند تا بتواند این شبکه هنجاری را بسط دهد. اما چیزیکه باید به آن توجه کرد این است که این نسبت از چه مختصاتی برخوردار است. در این جریان حداقل سه نسبت برقرار میشود: نسبت عقلی، زبانی و ارادهای.
این پژوهشگر فلسفه اظهار کرد: مهمترین مسئلهای که در نظام حکمرانی باید توجه شود این است که چطور این نسبتهای سهگانه را به نحو متعادلی راهبری کنند و نفس دولت به چه نحو مناسباتی که با عقل، زبان و اراده برقرار میکند را متوازن کند تا یکی بر دیگر سایه نیندازد.
رحیم پورازغدی ادامه داد: نسبت عقلی به این معنی است که آیا سیاستهایی که ناظر بر شبکه معنایی پیگیری میشود بر بنیادی استوار است یا نیست؟ تکیهگاه معقول پیدا میکند یا خیر؟ این نسبت نسبتی هست که به اندازه کافی بتوانیم از پس وجاهت منطقی و توجیهپذیری آن بر بیاییم یا خیر؟ یکی از مهمترین مسائلی که در نسبت عقلی باید لحاظ کرد این است که این شبکههای هنجاری به مرور زمان فرسایش پیدا میکند و به نظر میرسد در وضعیت فعلی ما، شبکه هنجاری و معنایی مورد نظر حاکمیت به ضعف و پوکی میل میکنند و شاید یکی از مهمترین دلایل آن این است که حکومتها در مقام سیاستگذار بیش از اینکه دائرمدار مسئله باشد دائرمدار شبهه است.
وی اضافه کرد: اگر بتوانیم شبههزدایی کنیم آن شبکه معنایی تزلزل عقلی پیدا نمیکند و اما ما از آن شبکه معنایی به درستی دفاع نمیکنیم. پس نسبت عقلی که دولت با این معنا پیدا میکند به نحوی است که امروز از پس بازتولید این شبکه معنایی بر نمیآید.
این پژوهشگر فلسفه در خصوص نسبت دوم گفت: نسبت دوم زبانی است یعنی چطور میتوانیم در خصوص شبکه معانی سخن بگوییم؟ در اینجا با وجه زیباییشناختی زبان روبهرو هستیم که اکنون در حال از دست رفتن است و ناچار از بازبینی در نظام توجیه و بازتولید بنیانهای تئوریک این دولت هستیم. این زبان حتی از وجه زیباییشناختی و اینکه دارای نفوذ اجتماعی و پذیرفتنی باشد درحال از دست رفتن است. یعنی اصلاً دیگر شما شنیده نمیشوید و دیگران تمایل به شنیدن و تأمل در سخنان شما ندارند. بر این اساس قدرت باورمندسازی اجتماعی هم به مرور زمان در حال از دست رفتن است.
وی ادامه داد: نسبت سوم از وجه اراده فردی و اجتماعی است. این شبکههای معنایی و هنجاری در نسبت با افراد مختلف به ویژه افرادی که از قدرت رسمی برخوردارند، به عنوان الگوی رفتاری مطرح میشوند و التزام عملی افرادی که نماینده این افکار هستند اهمیت پیدا میکند.
رحیم پورازغدی همین مقوله را در خصوص نهادها و نگاهی که مردم به عملکرد و وظایف نهادها دارند مطرح کرد و گفت: یک توقع جمعی از یک نهاد وجود دارد که وقتی با کج کارکردی و یا بیکارکردی آن نهاد مواجه میشویم، نسبت ارادی تغییر پیدا میکند و ما گمان میکنیم میتوانیم هر نسبتی که بخواهیم با آن نهاد برقرار کنیم. بر همین اساس است که تصرفهای متجاوزانه به حدود نهاد کمکم اتفاق میافتد و از آن نهاد معنازدایی میشود.
وی تصریح کرد: مهمترین چیزی که امروز معانی جمعی جامعه را میسازد تجربههای نهادی ما است و هیچ چیزی به اندازه تجربه نهادی افراد، شناخت اجتماعی را شکل نمیدهد. بر این اساس بخش قابل توجهی از معنای که جمهوری اسلامی بر اساس آن شکل گرفته و قوام پیدا میکند بنا به مناسباتی که مطرح کردم تهی میشود که به نظر من این زنگ خطر است که سیرت نظام از بین برود و صورت آن باقی بماند.
اسماعیل نوده فراهانی، کارشناس ارشد دفتر مطالعات فرهنگی مرکز پژوهشهای مجلس در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات نیز گفت: ما با سؤال مهمی روبه رو هستیم که سیاست فرهنگی از کجا میآید؟ گفتمان دولت از سیاست فرهنگی دولت نمیتواند جدا باشد. اگر دولتی بداند که چه میخواهد میتواند کاری کند در غیر این صورت دچار روزمرگی میشود. ابتدا باید تشخیص داد که فرهنگ جامعه چطور ساخته میشود و حرکت میکند؟ آیا دولت مسیری که در حال ساخته شدن فرهنگ است را مطلوب میداند یا خیر؟ اگر مطلوب میداند آن را تقویت کند و اگر مطلوب نیست و این حق را دارید که به عنوان نماینده مردم فرهنگ را از نو تعریف کنید، این کار را بکند.
وی ادامه داد: اگر ندانید فرهنگ چطور شکل میگیرد و حرکت میکند و ندانید صورت مطلوب آن چیست و یا اگر صورت مطلوب را میدانید اما نماینده مردم نیستید، پشت در میمانید. ما از سال 90 مسئله تأثیر تحریمها بر فرهنگ را باید در نظر بگیریم. نیروی اغتشاش 10 سال بعد، گروهی است که بزرگترین ضربه را در بدترین لحظه از تحریم خورده است و طبیعی است که وارد صحنه میشود و اغتشاشات را در دست میگیرد.
فراهانی افزود: اگر دولتی هستید که سر کار آمدهاید اول باید توضیح بدهید که در این فرهنگ چه خبر است. ممکن است کسی بگوید شبکههای اجتماعی عامل این تغییرات فرهنگی هستند، ولی ما میدانیم در شرایط محرومیت گروهی که در تحریم بزرگ شدهاند، اینستاگرام به صورت گسترده فرهنگ مصرفی، تفریحی، اندامی و ... خاصی را تبلیغ میکند که از یک طرف ناتوانی جامعه برای تأمین نیازها و از سوی دیگر نیازهای عجیبی که مطرح میشود بر فرهنگ مردم اثر میگذارد.
وی به نارضایتی کارمندان دولت و تأثیر فرهنگی این مسئله نیز اشاره و خاطرنشان کرد: در اقتصادی که دولتی است مسیر ارتقا و تحرک اجتماعی یک مسئله است. اگر در این خصوص فکری نکنیم همواره در بدنه کارمند، کارشناس، استاد و ... نارضایتی شکل میگیرد.
فراهانی تصریح کرد: اکنون باید دولت تشخیص دهد که فرهنگ چطور در حال تغییر و عوامل تغییر فرهنگ اقتصادی است، سیاسی است یا ... . حس ما این است که اکنون همه چیز مسکوت گذاشته شده است و ایدههای دولتهای دیگر را مصرف میکنند. بعد از اینکه این را دانستیم باید ببینیم با مردم چه نسبتی داریم. چون دلیل مشروعیت ما مردم هستند و باید وارد این مسئله شویم که با مردم چه تعاملی پیدا کنیم.
زالی، عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران نیز در بخش دوم سخنان خود گفت: بعضاً عوامل فرهنگی میتواند متأثر از مسائل غیر فرهنگی باشد.همه تورم به تحریم باز نمیگردد از سوی دیگر همه مسئله، تورم نیست. بسیاری از مشکلات اقتصادی ما ناشی از تورم نیست و ناشی از بیدولتی است. وقتی شما نمیتوانید درست سیاستگذاری اقتصادی کنید تولید مزیت خود را در مقابل خدمات از دست میدهد. اینکه سود در دلالی است به دلیل بیانضباطی اقتصادی است.
وی ادامه داد: دهه 90 میلادی دهه خصوصی سازی بود که میگفتند باید خصوصیسازی کنید. اما اخیراً پژوهشها نشان میدهد خصوصیسازی انحلال نهاد دولت بوده نه برونسپاری مسئولیتهای دولتی. دولت نماینده خیر عمومی است اما از طریق خصوصیسازی عملکرد دولت منحل میشود. در چنین شرایطی چطور میتوان انتظار داشت در این جامعه روح برادری وجود داشته باشد؟ انحلال دولت به مسابقهای برای افزونطلبی تبدیل میشود تا از بخشهایی از جامعه انسانیتزدایی شود در این شرایط است که کسی که پول ندارد نمیتواند از امکانات درمانی بهرهمند شود.
زالی افزود: عوامل نهادی کاملاً روی نحوه تصمیمگیری عقلانی افراد تصمیم میگذارد و فرهنگ جامعه را متلاطم میکند و جامعهای که میخواهد حس فداکاری در آن تقویت شود به جامعه حریص تبدیل میشود.
اسماعیل نوده فراهانی، کارشناس ارشد دفتر مطالعات فرهنگی مرکز پژوهشهای مجلس در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات نیز در بخش پایانی سخنان خود گفت: کسانی که جهان را مدیریت میکنند میدانند که اقتصاد راه فاسد کردن اخلاق یک جامعه است. در پیمایشی پرسیده شده است که آیا حاضر هستید از ایران دفاع کنید؟ کاملاً اثر تحریم در پاسخها مشهود است یعنی با اقتصاد توانستهاند به خواسته خود برسند.
وی عنوان کرد: ما از سال 91 به بعد میگفتیم جریان اصولگرا و انقلابی نیازمند روزنامه اقتصادی هستند و نیازمند این هستند که با مرور زمان دیدگاههای خود را در عرصه عمومی مطرح کنند تا پیشرفتی حاصل شود، اما آقایان فکر میکنند اقتصاد علم است و همه چیزش معلوم است و سوی ایدئولوژیک قوی در اقتصاد نمیبینند و همین نگاه است که موجب میشود کل فشار انتخابات روی فرهنگ بیفتد. انتخابات جایی است که انرژی آزاد میشود. نوآوری که در هر انتخاباتی شکل میگیرد در حوزه فرهنگ است. در حالی که اقتصاد سویه قوی ایدئولوژیک دارد. دیدگاه مردم واقعی است اما باید به آنها توضیح داد و بدون توضیح با شما همراه نمیشوند و بدون توضیح به مردم نمیتوان سیاستگذاری کرد.
رحیم پورازغدی نیز گفت: ما در لحظه تغییر نظام معنایی جمعی در ایران قرار داریم. نه به معنای سرنوشت محتوم اما فعلاً روندها نشاندهنده تغییر نظام معنایی است و بخش قابل توجهی از این مسئله منوط به نسبتی است که دولت با این شبکه معنایی پیدا میکند. جمهوری اسلامی شیء را اخذ میکند اما تن به لوازم آن نمیدهد. دولت با یک نظام معنایی سیاستگذاری و حرف میزند و بخشی از جامعه با نظام معنایی دیگری فکر میکند.
وی افزود: دولت آرایش سه گانه پیدا کرده که با عقل محدود، لکنت زبان و شدت اراده عمل میکند و چون در عقل و زبان دارای کارایی و بهرهمندی نیست، کمبود در عقل و زبان را با شدت در اراده بدون ملاحظه نحوه و حدود آن میخواهد جبران کند. دولت دو پیش فرض دارد که «میدانیم اما نکردهایم» و باید با شدت اراده آن را جبران کنیم و یا اینکه «انجام دادهایم اما روایت نکردهایم» که باید روایت کنیم.
یادآوری میشود، علاقهمندان به حضور در این سلسله نشستها میتوانند فردا و پس فردا از ساعت 14 تا 16 به نشانی خیابان ولیعصر، پایینتر از میدان ولیعصر، خیابان دمشق، شماره ۹، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات مراجعه کنند.
همچنین این نشست از نشانی https://www.skyroom.online/ch/ricac/research به صورت آنلاین پخش میشود.
انتهای پیام