«پوریم»؛ سند چپاول‌گری صهیونیسم
کد خبر: 4207940
تاریخ انتشار : ۱۳ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۹:۰۱
یادداشت

«پوریم»؛ سند چپاول‌گری صهیونیسم

افسانه‌سازی، ویژگی ذاتی یهود است که این افسانه‌سازی‌ها را در راستای برتری‌طلبی بر سایر اقوام و مردمان کره زمین همواره تکرار کرده‌اند؛ پوریم و داستان «اِستَر و مُردخای» نمونه سند چپاولگری صهیونیستِ غاصب است که در قالب هنر داستان‌نویسی، خود را تمدن غالب و برتر معرفی می‌کنند.

پوریم

سیاست تحریف‌گری از مشخصه‌های اصلی صهیونیسم است و قوم یهود همواره در پی دست‌ یازیدن به اهداف شوم و خبیث سیاسی خود بوده و با مظلومیت‌نماییِ سیاسی، به وجود آورنده‌ جنگ‌های روانی در سراسر دنیا هستند که می‌خواهند اهداف استعماری مدنظر را با این بازی‌ها، تصویرگری کنند و قرآن نیز در سوره مبارکه بقره آیه ۷۵ به‌ویژه فراز «يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ» به این مهم اشاره دارد.

داستان رهایی یهودیان از کشتار همگانی توسط دشمنان ایرانی‌ خود با یک نماد دینی به نام «پوریم» گره خورده که از آن به عنوان مهم‌ترین رخداد تاریخ یهود یاد می‌شود و همه ساله در پاسداشت این رهایی از کشته شدن به دست دشمنان، جشن و سرور برپا می‌کنند.

این نوشتار می‌خواهد با ذکر منشأ حقیقی این داستان متذکر شود که افسانه‌سازی، ویژگی ذاتی یهود است که این افسانه‌سازی‌ها را در راستای استعلاء و برتری‌طلبی بر سایر اقوام و مردمان کره زمین همواره تکرار کرده‌اند و در فلسفه سیاسی به این مسلک «فاشیسم» گفته می‌شود یعنی روح نژادپرستانه اقوام یهود که در هر قضیه می‌خواهند به دستاوردهای سیاسی و روانیِ مطلوب خود دست یابند.

پوریم و داستان «اِستَر و مُردخای» نمونه سند چپاولگری صهیونیستِ غاصب است که در قالب هنر داستان‌نویسی از سوی انبیای اسرائیلی، خود را تمدن غالب و برتر معرفی می‌کنند که تا اینجا هم موفق شده‌اند زیرا همین افسانه‌های حماسی بوده که به قوم یهود حیات بخشیده است یعنی آنان قدرت ظالمانه خود را مدیون همین افسانه‌سازی‌ها و شایعه‌پراکنی‌ها هستند.

در داستان استر و مُردخای که به افسانه پوریم موسوم شده است، اساسی‌ترین ویژگی قوم یهود یعنی رؤیای نابودگری مخالفان و انحصارگری سلطه در جهان، جلوه‌گری می‌کند. امیرحسین خنجی در مقاله «افسانه پوریم» این ویژگی از قوم نام‌برده را به تصویر می‌کشد: «این رؤیا (رؤیای نابودگری مخالفان خود) در داستان استر به ساده‌انگاری یک روستایی بی‌خبر از دنیا و جمعیت کشورها ولی مالامال از احساس حقارت فروخفته و آتش کینه در دل مانده و دارای روحی دیوصفت و درنده‌خوی و تشنه خون بیان شده است».

این اشخاص یعنی استر و مردخای طبق گزارش مرحوم خنجی در مقاله‌اش احتمال دارد در منطقه خوزستان زندگی می‌کرده‌اند، ولی متأسفانه روح فاشیستی یهود از این اسامی‌ها افسانه‌ ساخته و آن را حقیقت جلوه دادند همچنان که از نام دانیال به‌عنوان یکی از انبیای افسانه‌های یهود بوده برای ساختن چندین افسانه مشابه استفاده شده و حتی یکی از سِفرهای تورات، به افسانه‌های دانیال اختصاص دارد. 

داستان استر و مردخای در یک سِفر کتاب مقدس اسرائیلیان به نام «کتاب اِستَر» آمده و ادعا شده که این ماجرا در زمان پادشاهی به نام اَحشویروش (خشایارشاه) رخ داده است و ناقلان این داستان حقیقت‌نما انبیای اسرائیلیان بوده‌اند که آن‌ را از سده دوم پس از میلاد وارد تورات کرده‌اند و این داستان شبه‌حماسیِ تاریخی دینی یهود را با نام «پوریم» جاودانه ساختند. درواقع حقیقت نگارش این داستان نامعلوم است و بعداً آن‌ را بازنویسی کردند.

بر اساس گزارش مرحوم خنجی در مقاله مذکور، «اصل داستان پوریم مربوط به شورشی است که در پایان سلطنت داریوش دوم و اوایل سلطنت اردشیر دوم، در جریان شورش استقلال‌خواهانه مصریان رخ داد. در جزیره یِب (جزیرة الفِیَلَة) یک جماعت بزرگ یهودی از زمان فرعونیان جاگیر بودند و علت پناه بردن یهودیان در مصر از بابت تخریب اورشلیم به دست بخت النصر بابلی در سده هفتم پس از میلاد بود و احتمال دیگر این است که شاید از سکنه قدیمی مصر بودند. این جماعت در آن منطقه جامعه‌ای مجزا تشکیل داده بودند و شهر بزرگی داشتند».

مصر در زمان کمبوجیه، جزئی از سرزمین هخامنشیان بود که این یهودیان مصری به عنوان بخشی از رعایای فرعون مصر، دارای زندگی رضایت‌بخش بودند و معبد خاص خود را داشتند. در ادامه مقاله آمده است: «داریوش دوم ضمن یک سلسله اصلاحات که در کشورهای شاهنشاهی انجام داد در سال ۴۱۹ پس از میلاد، ضمن فرمانی به متولیان معبد یهودیان مصر، فرمان فرستاد که مجموعه قوانینی که عزرا در سرزمین اصلی اسرائیل به ستور او وضع کرده است را در میان خودشان مجرا بدارند و مراسم عید فِصح را برطبق قوانین عزرا انجام دهند. گفته شده که اجازه نوسازی معبدشان با هزینه خزانه شهریاری مصر نیز به همراه این فرمان‌نامه فرستاده شد … و شور و اشتیاقی در آن‌ها پدید آورد».  

آن‌ها اما بعد از نوسازی معبد خود، از این آزادی و حقوق اعطایی سوءاستفاده و برخلاف مقدسات مصریان، گاوی را در معبد خود قربانی کردند حال آنکه قربانی کردن گاو در معبد ممنوع بود  لذا این واقعه کاهنان مصری را علیه یهودیان شوراند؛ یهودیان با این اهانت به مقدسات مصریان، قانون ایران را نقض کردند.

مرحوم خنجی مورخ و ایران‌شناس این‌گونه شرح می‌دهد که اَرشامه، پادشاه هخامنشی ولایت مصر، برای ارائه گزارش روانه ایران شد و وَی‌درنه، فرماندار جنوب مصر را به عنوان جانشین خود گماشت و پسر وَی‌درنه، نِفایان، شورشی را علیه یهودیان با کمک کاهنان ترتیب داد. این معبد نوسازی شده با تعرض شورشیان، گنجینه‌اش به تاراج رفت و خانواده‌های یهودی به سوگ و عزای این واقعه نشستند.

یهودیان عزادار با نوشتن شکوائیه و مساعدت نزد فرمانداران اسرائیلی اورشلیم و سامره در فلسطین دادخواهی کردند ولی کمکی از سوی آنان دریافت نکردند؛ زیر رابطه میان آن‌ها خوب نبود و پاسخ دادند که از ارشامه شهریار مصر دادخواهی کرده و دیگر از قربانی کردن گاه در معبد پرهیز کنند.

یهودیان مصری با شنیدن جواب رد، به سمت تِبس، پایتخت جنوب مصر، به راه افتادند و اقدام به بست‌نشینی کردند که این اقدام آنها شورش تلقی شد و همه‌شان به اتهام شورش علیه نظم عمومی بازداشت شدند.

خنجی در ادامه مقاله خود آورده است: «خشم شدید اسرائیلیان مصر از شهریار ایرانی به خاطر بازداشت و زندانی کردن شورشیان است. خدای اسرائیل لابه‌های مظلومان را شنید و وی‌درنه، شهریار ایرانی مورد غضب خدا قرار گرفت و پیِ پاهای وی‌درنه را سگ‌های هار دریدند و همه کسانی که در بی‌حرمت کردن معبد خدای اسرائیل شرکت کرده بودند به خواست خدای اسرائیلیان کشتار شدند». 

گفته می‌شود ارشامه با برگشت به مصر، همه زندانی‌های اسرائیلی را آزاد کرد و به کیفر شدید مسببان تخریب معبد که عمدتاً کاهنان بودند، پرداخت که این به نوعی شورش ضد ایرانی برای قلمرو هخامنشی به حساب می‌آید. همین امر باعث شد که مصر از اطاعت ایران خارج شود  لذا شورش مصریان علیه سلطه ایران آغاز شد که به احیای سلطنت فرعونی انجامید.

این مورخ ایران‌شناس در ادامه یادداشت خود آورده است: «کشتاری که یهودیان در داستان استر و مردخای خبرش را داده‌اند، می‌بایست در ارتباط با شورش مصریان تفسیر کرد، شاید یهودیان پرمدعی فرعونی، همراه با ساز و برگ بخشیدن به پایگاه یِب، توانسته باشند از کسانی که یهودیان را زندانی کردند، انتقام بگیرند».

در تورات کنونی (اورشلیمی)، دستور قتل‌ عام یهودیان به خشایارشاه منتسب شده که خدا به داد یهودیان رسید و آنها را به خاطر این دستور، به سزای اعمالشان رساند و از آنجا که یهودیان داستان یهودی‌ستیزی را به خشایار شاه ارتباط دادند، داستان استر را ابداع کردند.

در این داستان گفته شده که محرک اصلی خشایارشاه برای صدور فرمان کشتار یهودیان سراسر قلمروی هخامنشی شخصی به نام «هامان ابن همداتا اِجاجی» بوده است. هامان از یک قبیله کنعانی به نام اِجاج بود و این قبیله با یهودیان مهاجر به سمت فلسطین درگیری داشتند. چه بسا هامان در ویران کردن معبد یهودیان در جزیره یب به همراه کاهنان نقش داشته باشد تا با شوراندن یهودیان از آنها انتقام بگیرد لذا داستان یهودی‌ستیزی هامان کاملاً قابل توجیه است؛ زیرا که اجاجی‌ها بنا بر داستان‌های تورات با اسرائیلیان از قدیم دشمن بودند و شاید این شخص از اشخاص بلند منصب در ولایت مصر بوده باشد؛ زیرا در دستگاه مصر، هم یونانیان بودند و هم کنعانیان (آرامیان) و هم مصریان. 

از قبرستان‌های آرامیان در مصر می‌توان فهمید که هامان یک آرامی‌تبار خالص بوده و در مصر می‌زیسته است که در تورات اورشلیمی، به‌عنوان وزیر خشایارشاه معرفی و در قرآن گفته شده است که هامان وزیر فرعون و دشمن بنی‌اسرائیل است. همین سند قرآنی مشخص می‌کند که در تورات اورشلیمی این داستان ابداعی است.

با بررسی تورات‌های حجازی، اصل داستان جزیره یب به شکل مبهم در مصر اتفاق افتاده است. تفاوت تورات اورشلیمی (کنونی) با تورات حجازی در نقل داستان‌های انبیاء نیز نمایان بوده و تورات حجازی به درستی آورده است که کشتار یاد شده مربوط به مصر است و هامان را وزیر مصر معرفی کرده است که این تورات با نص قرآن بهتر سازگار است تا با تورات تحریفی اورشلیمی.

در مورد اثبات حقانیت کشتار یهود در مصر، به کشف نوشته‌هایی در جزیره یب می‌توان استناد کرد که آقای خنجی به این امر اشاره داشته و می‌نویسد: «نویسندگان تورات کنونی حضور جماعت یهودی در مصر را به رسمیت نمی‌شناختند و عقیده داشتند که بنی اسرائیل به همراه موسی از مصر گریختند و دیگر در آن شهر سکنی نگزیدند؛ علت اختلاف تورات اورشلیمی با تورات‌های سابق، ریشه‌ در همین رخدادهای مربوط دارد».

بر طبق تورات اورشلیمی، خشایارشاه آن زمان بر ۱۲۷ ولایت فرمان می‌راند و روزی مهمانی برپا کرده بود تا عظمت و مجد خویش را به همه نشان دهد و روزی از وشتی شهبانو خواست با توجه به اینکه صورت زیبایی داشت خود را به همه نشان دهد که وی از دستور شاه سرپیچی کرد و همین باعث شد خشایارشاه از زنش جدا شود و زن دیگری بگیرد. بعد از آن ماجرای مردخای یهودی مطرح شد که دختر عموی یتیمش- که نامش هَدّسه بود- به‌عنوان دوشیزه ایرانی (استر) وارد درگاه شاهی کرد و حتی مردخای مکار جای خود را در دروازه شاهی با اطلاع دادن از اینکه دو نفر قصد کشتن شاه را دارند، بازکرد.

این داستان، خشایارشاه را یک انسان مجنون و شیفته معرفی می‌کند که اسیر زیبایی دختر یهودی شده بدون اینکه از اصل و نسب این دختر مطلع شود و ندیده و نشناخته او را شهبانوی ایران کرده است. این نشان می‌دهد که حتی دربار شاهنشاهی هم بی در و پیکر است که مردخای از گرد راه نرسیده جای خود را در دروازه شاهی باز می‌کند بی آنکه معلوم باشد اهل کجاست. هامان وزیر قلابی خشایارشاه وقتی متوجه می‌شود که مردخای یهودی است، دستور کشتار دسته‌جمعی آن قوم را به جرم یهودی بودن به شاه پیشنهاد می‌دهد و شاه نیز می‌پذیرد.

بازار مضحکه‌پراکنی همیشه گرم است و بخیه زدن چند داستان و مصادره به مطلوب کردن محتواهای آن از سوی یهود اثر فاخر هنری آنهاست.

در مورد زمان وقوع افسانه پوریم که طبق تقویم سال شمسی سیزدهم فروردین یا در تورات اورشلیمی سیزدهم آذار ثبت شده است، باید گفت که بر طبق تورات اورشلیمی، ماه دوازدهم یعنی ماه آذار آخرین ماه آن‌هاست که با توجه به تقویم‌های عبری، ماه آذار مطابقت بهتری با ماه اسفند شمسی دارد تا با ماه فروردین؛ باتوجه به حدیث پیامبر «فَمَنْ بَشَّرَنِی بِخُرُوجِ آذَارَ فَلَهُ الْجَنَّة» (علل الشرایع، ج1، ص176) بشارت خروج ماه آذر و جزای آن بهره‌مندی از بهشت با ماه اسفند بهتر مطابق است تا فروردین که ماه طراوت و شادابی است.

 افسانه‌سازی این واقعه و زمان آن همچون هولوکاست بی‌هدف نیست و باید متذکر شد که نتیجه پوریم‌سازی و هولوکاست‌سازی می‌شود کودک‌کشی و نسل‌کشی در غزه که آن‌ها مقدمات جنایات خود را در چنین ظواهری فریبنده به جهانیان القا می‌کنند.

منابع:

مقاله «افسانه پوریم» و داستان «استر و مردخای»، خنجی، امیرحسین

علل الشرایع، شیخ صدوق، ج1، ص176

قرآن کریم

یادداشت از محمد سهرابی، کارشناس فقه و مبانی حقوق و فعال فرهنگی در چهارمحال‌وبختیاری

انتهای پیام
captcha