آنچه پس از تعیین روز وحدت حوزه و دانشگاه رخ داد
کد خبر: 4188498
تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۴۰۲ - ۰۹:۲۰
در نشست هم‌اندیشی مطرح شد؛

آنچه پس از تعیین روز وحدت حوزه و دانشگاه رخ داد

در نشست هم‌اندیشی وحدت حوزه و دانشگاه که با حضور جمعی از استادان دانشگاه و حوزه علمیه خوزستان برگزار شد، ضمن معرفی شخصیت‌‎های مؤثر در وحدت حوزه و دانشگاه و تحولات مثبت شکل گرفته پس از تعیین چنین روزی در تقویم کشور، بر ضرورت گفت‌وگو و آزاد اندیشی و همچنین هم‌افزایی این دو نهاد در مدیریت کشور براساس اصول علمی تأکید شد.

نشست هم اندیشی حوزه و دانشگاه

به گزارش ایکنا از خوزستان، نشست هم‌اندیشی وحدت حوزه و دانشگاه به‌مناسبت گرامیداشت سالروز شهادت آیت‌الله مفتح و روز وحدت حوزه و دانشگاه، با حضور جمعی از استادان دانشگاه و حوزه علمیه استان خوزستان در دفتر هم‌اندیشی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه شهید چمران اهواز برگزار شد.

در این نشست، حسن دادخواه تهرانی، مجید نبی‌پور، کیومرث بشلیده و هادی بصیرزاده از اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز، حجت‌الاسلام سیدمحمد‌علی بلادیان، مدیر مدارس علمیه استان، حجت‌الاسلام جعفر علوی‌کیا، مسئول دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه پیام نور استان و آیت عادلی‌نژاد، رئیس دفتر استانی نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌های خوزستان حضور داشتند.

حسن دادخواه تهرانی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز ضمن گرامیداشت سالروز شهادت آیت‌الله مفتح در آغاز این نشست طی سخنانی گفت: بعد از شهادت دکتر مفتح این مناسبت از سوی امام خمینی(ره) به‌عنوان روز وحدت حوزه و دانشگاه اعلام شد و سال بعد از آن نخستین سمینارهای وحدت حوزه و دانشگاه در دانشگاه‌های کشور از جمله در دانشگاه شهید چمران اهواز برگزار شد و به جهت اینکه این سمینارها با حال و هوای دفاع مقدس همراه بود، با استقبال قابل توجهی همراه شد.

در قطع‌نامه این همایش، گنجاندن دروس معارف اسلامی در دانشگاه و تأسیس دفتر نمایندگی قائم مقام رهبری در دانشگاه مطرح و تصویب شد. در همان سال‌های اول، در قم و تهران، الگوهای آموزشی و دوره‌های هم‌افزایی برای دانشگاهیان با محوریت استادان حوزوی تشکیل شد و متعاقب آن دفتر همکاری‌های حوزه و دانشگاه، زیر نظر مرحوم آیت‌الله مصباح یزدی شکل گرفت که استادانی از دانشگاه شهید چمران اهواز در آن دوره‌ها نیز شرکت می‌کردند. یکی از کارها در دفتر همکاری‌ها، تولید مطالب برای رشته‌های علوم انسانی بود. 

از رهگذر این فضا در سال‌های بعد، طرح‌ اسلامی کردن دانشگاه‌ها و اسلامی کردن علوم انسانی و ضرورت تحول در علوم انسانی شکل گرفت. کار خوبی که در این زمینه انجام شد، ایجاد سازمان سمت(سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها) زیر نظر مرحوم آیت‌الله احمدی در وزارت علوم بود. وی از معدود افراد بی‌ادعایی بود که کارهای مثبتی انجام داد. سازمان سمت چیزی حدود دو هزار عنوان کتاب درسی در زمینه علوم انسانی منتشر کرد. اخیراً نیز شورای تحول رشته‌های علوم انسانی و برنامه‌ریزی دروس علوم انسانی نیز تأسیس شده است.

دانشگاه شهید چمران اهواز در زمینه تعامل با حوزه، از دانشگاه‌های فعال بود و این حرکت توسط دانشجویان و استادان مورد حمایت قرار گرفت. البته ما تجربه عملی در این زمینه نداشتیم، اهداف ما کلی و مبهم بود. گزاره‌های کلی در ذهن داشتیم که نزدیک شدن و هم‌افزایی میان این دو مرکز برای هر دو نهاد از جنبه‌هایی مناسب است و می‌تواند باعث تقویت دو نهاد شود.

موفقیت یا عدم موفقیت این وحدت را می‌توانیم در کالبد گفتمان بزرگتری از انقلاب هم تفسیر کنیم. این عملکرد، دانشگاه به دانشگاه متفاوت است. از نخستین روزها که موضوع وحدت حوزه و دانشگاه مطرح شد، درباره ممکن بودن و چیستی وحدت، سخن‌ها رفت. آیا وحدت به معنی ادغام است؟ آیا به معنی حضور نابرابر حوزه در دانشگاه است؟ آیا وحدت به این معناست  که این دو نهاد دست کم تقابل نداشته باشند و علیه هم موضع نگیرند؟ یا وحدت به معنی هم‌افزایی است و این دو مرکز، باید در خدمت جامعه ایرانی باشند و دائم خود را مطابق نیازهای روز جامعه به‌روز کنند؟ آیا وحدت به معنی تلفیق دو تفکر و دو گفتمان است؟

به هر حال، طبیعی است حکومت اسلامی از رهگذر وحدت حوزه و دانشگاه علاقه‌مند است تا ایدئولوژی انقلاب را در دانشگاه‌ها حاکم کند.

حدود دو دهه است که موضوع وحدت حوزه و دانشگاه، آن‌گونه که باید حتی از سوی روحانیون و دفاتر نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها دیگر دنبال نمی‌شود، چون ظرفیت این مناسبت و این وحدت از دیدگاه آنها پر شده است، مگر آنکه جلسات محدودی برگزار شود. اما خارج از پیش‌فرض‌هایی که منجر به تعیین روزی به نام وحدت حوزه و دانشگاه شد و خارج از عملکرد مثبت یا منفی حوزویان در دانشگاه، اگر باب این موضوع را ببنیدیم، به هر حال نخبگان ما در این دو مرکز در حال تحصیل هستند و از بودجه کشور استفاده می‌کنند، بهتر است این دو مرکز را از ضرر و زیان‌هایی که ممکن است متوجه آنها بشود، دور نگه داریم و کاستی‌های هر دو را به آنها گوشزد کنیم. مهم است که این دو مرکز باید در خدمت نیازهای جامعه ایرانی باشند. لذا، باید هم‌افزایی داشته باشیم.

هم‌افزایی حوزویان و دانشگاهیان در مدیریت دانش‌بنیان کشور 

اگر این دو مرکز دغدغه‌مند هستند باید براساس روش‌های علمی به نحوه مدیریت کلان کشور که آمیزه‌ای از حوزه و دانشگاه است، توجه کنند. هر دو قشر، در سطوح مختلف مدیریت کشور قرار دارند. کشور باید براساس مدیریت دانش‌بنیان اداره شود و چه نهادهایی بهتر از حوزه و دانشگاه می‌توانند بر این موضوع تأکید کنند؟ این موضوع می‌تواند بهترین نقطه گفت‌و‌شنود و هم‌افزایی بین حوزویان و دانشگاهیان باشد.

تمام سطوح مدیریتی کشور از وزارتخانه‌ها تا استانداری‌ها و ادارات کل باید براساس مطالعات علمی و پژوهشی باشد؛ یعنی هر حوزه‌ای به کمک دانش مدیریت و دانش‌های دیگر به مناسبت مأموریت دستگاه‌ها اداره شود. متأسفانه الان مدیریت ما دانش‌بنیان و بررسی‌های میدانی و واقعیت‌ها نیست، لذا تصمیم می‌گیریم، اجرا می‌کنیم، هزینه صرف می‌شود، موجب هدررفت سرمایه‌های انسانی و مالی می‌شود و مجدداً با شکست مواجه می‌شویم. حوزه و دانشگاه باید در این خصوص دغدغه‌مند باشند.

نکته دیگر شورای عالی انقلاب فرهنگی است که نهادهای مهم فرهنگی و آموزشی کشور زیر نظر این شورا فعالیت می‌کنند، چرا نباید این شورا بر برنامه‌های کلان و شیوه‌های آموزشی و... در حوزه‌های علمیه نظارت داشته باشد؟ مگر شورا قرار نیست هماهنگ‌کننده نهادهای آموزشی باشد؟ حوزه‌های علمیه هم باید تحت نظارت شورا باشد.

نشست هم‌اندیشی وحدت حوزه و دانشگاه در دانشگاه چمران اهواز

مجید نبیپور، عضو هیئت علمی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهید چمران اهواز نیز در این نشست گفت: گاهی وحدت حوزه و دانشگاه را تنها با دید کتابخانه‌ای می‌بینیم و گاهی فراتر از این، دید اجرایی به این وحدت داریم. حوزه و دانشگاه اجزای یک سیستم هستند و باید با هم کار کنند، ولی این همکاری باید در یک ساختار مناسبی باشد. وقتی برنامه نداشته باشیم، به نظر می‌رسد خیلی از اجزای سیستم اضافه هستند، ولی وقتی برای سیستم خود برنامه داشته باشیم، حتی از اجزای خارج از رده هم استفاده می‌کنیم تا به این سیستم کمک کنند؛ البته اگر نقش مثبت در رسیدن به اهداف داشته باشند.

امام راحل وقتی سخن از وحدت حوزه و دانشگاه به میان آوردند، نیت‌شان این بود که بودن حوزویان و دانشگاهیان در کنار هم به تحقق برنامه‌های کشور کمک می‌کند. گردهم آوردن جمعی که نسبت به هم سوءنظر  دارند و می‌خواهند به‌صورت حذفی با هم برخورد کنند، سخت است. هر یک از اینها باید از درجه‌ای از انصاف و تعقل برخوردار باشند تا وقتی پیر کاروان، هدف و مسیر کاروان را می‌گوید و نقش هر کدام را تبیین می‌کند، باید وظیفه خود را انجام دهند.

یکی از ضرورت‌های وحدت حوزه و دانشگاه، انسجام اجتماعی است. وقتی در یک سیستم، وحدت رویه باشد، خیلی از مسائل برطرف می‌شود ولی در صورت وجود اختلاف، مانع حرکت هم می‌شوند.

یکی دیگر از ضرورت‌های وحدت، تأمین نیروی انسانی برای ساختار نظام اسلامی است. الان همه تصمیم‌گیران دولتی یا در حوزه بوده‌اند یا دانشگاه. بنابراین، مملکت ما را حوزه و دانشگاه مدیریت می‌کنند. اگر این دو نهاد خوب انجام وظیفه کنند، نیروهای خوبی تربیت می‌کنند که «با هم بودن و یکدیگر را تکمیل کردن»، شعار آنهاست.

تحقق اسلامیت دانشگاه و عینیت یافتن دانشگاه اسلامی یکی دیگر از اهدف وحدت حوزه و دانشگاه است. این ایده به‌دنبال ایجاد رشته فیزیک اسلامی و شیمی اسلامی و... نیست؛ برخی گفته‌اند، این علوم را عمومی می‌دانیم، اما روش استفاده از آنها را ایمان و ایدئولوژی معلوم می‌کند. منش اسلامی تعیین می‌کند رشد ابزار علم به کدام سمت باشد. اسلامیت دانشگاه به این معناست که روح اسلام بر دانشگاه حاکم باشد؛ نه اینکه فیزیک و شیمی اسلامی باشد؛ بلکه شیمی و فیزیکی باشد که ثمرات آن در جهت تحقق اهداف اسلامی باشد.

جنبش نرم‌افزاری علمی و دینی، یکی دیگر از ضرورت‌هاست. تمام نابسامانی‌ها و اتلاف بودجه که گاهی داریم به جهت این است که برخی سیستم‌های ما در راستای ایده‌های ما نیست. اگر ایده ما همراه با دانش و تجربه و به‌گونه‌ای باشد که افق اهداف آینده اهداف مکتب را ببینیم، ابزار کار را نیز براساس افق آینده تدوین می‌کنیم.

کاهش فاصله آموزشی و پژوهشی بین حوزه و دانشگاه، تبادل استاد و دانشجو، شکل‌گیری گروه‌های جدید آموزشی و پژوهشی در نهاد حوزه و دانشگاه، پیدایش رشته‌های جدید علمی با نگاه تطبیقی و جامع به دیدگاه‌های مطرح شده، طرح وسیع مباحث علوم انسانی اجتماعی، گسترش نگاه ارزشی، تطبیقی در قلمرو مباحث علمی، تلاش مشترک در راستای تولید اندیشه و کتاب‌های علمی و تعامل نخبگان حوزه و دانشگاه در راه تثبیت انقلاب اسلامی از موفقیت‌ها در گفتمان وحدت حوزه و دانشگاه است. اگر بتواییم تلقی جدید از وحدت حوزه و دانشگاه به‌وجود بیاوریم موفقیت بزرگی است.

در ادامه حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمد‌علی بلادیان، مدیر حوزه‌های علمیه استان خوزستان نیز با اشاره به وضعیت آموزش در دوران گذشته‌ اظهار کرد: در قدیم مکتب‌خانه‌ها فعالیت می‌کردند و تمام علوم در آن آموزش داده می‌شد، این اقتضاء بساطت نسبی علوم در آن ایام بود. اجتماعات آن زمان مثل امروز، پیچیدگی‌ها و مسائل مختلف امروز را نداشت و خود افراد و ذهنیت‌ها به دنبال تعیین حقوق خاصه بین افراد و ممیزات بین رشته‌ها نبودند. به اقتضای رشد علمی جامعه و کشف مسائل جدید در عالم طبیعت، رشته‌ها، تخصص‌ها و فوق‌تخصص‌ها روز به روز اضافه می‌شود.

این انشقاق امور در علوم که پیش از این در یک فرد جمع می‌شد، طبیعی است. قدیم در حوزه‌های علمیه، عالمان فرهیخته‌ای داشتیم که به حوزوی بودن خود معروفند، اما در علوم طبیعی دوره خود هم جزو افراد برجسته جهان بودند.

دو نهاد حوزه و دانشگاه می‌توانند در کنار هم باشند، به شرط اینکه نگاه‌ خود را صیقل دهیم و در جلسات متعدد بررسی کنیم راه‌های پیشرفت و بهینه‌سازی تعامل چگونه است.

در بحث وحدت حوزه و دانشگاه، این سؤال قابل طرح است که مقصود از «حوزه» چیست؟ اگر منظور همه مؤثرین در مکتب و ایدئولوژی و افراد تأثیرگذار در مسائل دینی باشد، این معنا ائمه جمعه، مراجع و... را نیز شامل می‌شود. اگر مقصود از «حوزه» چارچوبی است که امروز به‌عنوان حوزه علمیه شناخته می‌شود و مدیری در سطح کشور و استان و مدارس دارد، در این صورت، انتظارات متغیر است. باید معنا و دایره حوزه علمیه را مشخص کرد. معنای دیگری که از حوزه در دانشگاه متصور است، آثاری است که روحانیت در دانشگاه دارد که در این معنا، به نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه منحصر است؛ پس باید معنای حوزه معین شود.

حوزه علمیه هیچ دوگانگی میان حوزه و دانشگاه احساس نمی‌کند

مصادیق زیادی از مجموعه‌های علمی در کشور وجود دارد که مصداق وحدت حوزه و دانشگاه هستند؛ پژوهشکده باقرالعلوم، جامعة‌المصطفی(ص) و... از این قبیل هستند که نشان می‌دهد حوزه علمیه هیچ دوگانگی میان حوزه و دانشگاه احساس نمی‌کند. لذا، تقابلی در این میان مطرح نیست، اما هماهنگی عملکرد و هم‌افزایی بین این دو نهاد مهم است. این دو مجموعه باید دور یک میز بنشینند و با رویکرد مشترک، بررسی کنند مسائل جمهوری اسلامی در مسائل حاکمیتی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی چیست و بهترین راهکار را پیدا کنند. این مصداق وحدت حوزه و دانشگاه در جهت خدمت‌رسانی به جامعه و حاکمیت است.

40 سال از انقلاب اسلامی گذشته است. گام اول در تبیین و تأسیس نهادها و شاکله‌ها و تنظیم قواعد سپری شد. الان برای گام دوم که باید در آن نقش‌آفرین باشیم، باید به سراغ راهکارهای جهش و شکوفایی برویم. حوزه علمیه آمادگی تعامل با دانشگاه را برای رسیدن به این جهش دارد. این تعامل، گاهی شکلی است؛ در نظام آموزش حوزه و دانشگاه تفاوت‌هایی هست. حوزه، روش‌هایی مانند مباحثه و پیش‌مطالعه و پس‌مطالعه و... را دارد که رشد خوبی بر این اساس در قدیم حاصل می‌شد. آیا این روش بهتر است یا نظام دانشگاهی؟ در این حیث داریم می‌بینیم که حوزه دارد مانند دانشگاه می‌شود. آیا این مطلوب است یا خیر؟ نقاط ضعف همدیگر را برادرانه ببینیم و بررسی کنیم. هر کدام قوت‌ها و امتیازهایی داریم که می‌توان از آن بهره برد.

حوزه علمیه نیازمند تعامل با استادان دانشگاهی است

از حیث محتوایی وظیفه حوزه تربیت طلبه مؤمن متعهد انقلابی بصیر است. حوزه علمیه برای رسیدن به این هدف در برخی از این محتواها حتما به تعامل سازنده با استادان دانشگاه نیاز دارد. امیدواریم این تعامل رشد کند. باید سعی کنیم دنبال برنامه‌هایی باشیم که ما را بیشتر به هم نزدیک کند.

کیومرث بشلیده، عضو هیئت علمی دانشکده روان شناسی دانشگاه شهید چمران اهواز نیز گفت: لزوم وجود انسجام و فرماندهی بین حوزه و دانشگاه اجتناب‌ناپذیر است. شما موضع غرب را نسبت به غزه ببینید. آیا عدم انسجامی در اروپا بین مسئولان آنها در این باره اتفاق افتاد؟ این موضوع را به سمت تمدنی بردند و در آن زمینه وفاق دارند. اختلاف‌هایی در سطوح مسئولان رخ می‌دهد، اما کلیت، حامی این جنایت‌ها هستند. ما در کلاس‌های خود از هابرماس زیاد حرف زدیم. او حمله به غزه را موجه جلوه داد. حالا باید چه کرد؟ آیا روشنفکران ما در نقد هابرماس، چیزی نوشتند؟ افراد معدودی نوشتند. اینها اشکالات اساسی است. متأسفانه در این باره بین دو نهاد حوزه و دانشگاه انسجام اتفاق نمی‌افتد.

روشنفکران باید پاسخ بدهند چرا درباره هابرماس چیزی نمی‌نویسند؟ یا احتمالا حماس را از پله دهم مطالعه می‌کنند؟ ما این مصیبت را چه چاره سازیم؟ باید بیشتر در غزه جنایت بشود، تا دردمان بیاید؟ پس معلوم است مشکلی در این باره وجود دارد.

گفت‌وگو و مشورت؛ رویکردی بالغانه در تصمیم‌گیری

رویکرد «امرهم شوری بینهم» و مؤانست و ارتباط، به نظرم من نوشدارو است. اعتقاد دارم «امرهم شوری بینهم» مورد کم‌عنایتی واقع شده است؛ یعنی مدل‌های آن تشریح نشده است. «امرهم شوری بینهم» در سازمان‌ها، بالندگی ایجاد می‌کند. این یک رویکرد بالغانه در تصمیم‌گیری است و می‌توان قلوب را بهم نزدیک کند. در گفت‌وگو و مشورت، نقاط خیره‌کننده همدیگر را پیدا می‌کنیم.

الان موضوع غزه، از لحاظ تاریخی، فصل مهمی است. حوزه و دانشگاه باید روی این موضوع مانور بدهند. لیبرال دموکراسی را به نقد بکشند و دنیا را متوجه کنند و از دانشگاه‌های غرب بپرسند قضیه چیست.

ضرورت تفکیک بین حرکت در مسیر آرمان‌ها و آزاداندیشی

حجت‌الاسلام جعفر علویکیا، مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه پیام نور، سخن خود را با اشاره به نقش مراکز علمی در رسیدن به تمدن ایرانی، اسلامی آغاز کرد و گفت: مطلبی که باید مورد توجه قرار بگیرد، این است که گاهی حاکمیت به معنای عام آن، در برخی موضوعات کوتاه آمده است به اندازه‌ای که اگر کسی در مسیر ارزش‌ها و آرمان‌های حاکمیت نظام جمهوری اسلامی گام بردارد، گاهی مجبور است، پنهان کاری کند، گاهی مجبور است توضیح بدهد. در یک رویداد فرهنگی، یک نفر از کارگردانان ما، گاهی مجبور است بگوید من فیلمساز حکومتی هستم و افتخار می‌کنم که چنین است. جریان گاهی برخلاف این است و در مسیر حاکمیت بودن، غیر از این محسوب می‌شود.

ما باید تفکیک کنیم بین اینکه که جریان‌‌ها و مراکز علمی در مسیر آرمان‌های حاکمیت تکالیفی دارند و باید در جهت آن وظایف گام بردارند و نکته دوم آزاداندیشی در این مراکز است.

آنچه پس از تعیین روز وحدت حوزه و دانشگاه رخ داد

امروز مراکز علمی ما تحت اشراف و مدیریت کلان حاکمیتی نیستند. این فرق می‌کند با اینکه در مراکز علمی آزاداندیشی وجود داشته باشد. نظام کلان در غرب، آرمان‌هایی دارد، کاملاً ایدئولوژیک عمل می‌کند و همه توان خود را در این مسیر تنظیم کرده است. لذا طبیعی است که هنرمند و عالم و کارگر و تاجر و همه و همه برای رسیدن به آن آرمان‌ها در حد خود گام بر می‌دارند؛ در عین اینکه گاهی مطالب به ظاهر مخالف، آزادانه و بر خلاف جریان مطرح می‌شود و مراکز علمی در غرب گاهی محل تضارب آرا می‌شوند و سخت‌ترین آرا بیان می‌شود، اما در مقام عمل، ارزش‌های مشخص حاکمیتی حرف اول را می‌زند. ما در حاکمیت خود هنوز به اینجا نرسیدیم. امروز گاهی برخی، دفاع از آرمان‌ها و ارزش‌های کلان جمهوری اسلامی را با لکنت مطرح می‌کنند. در کشور ما، انگ «حاکمیتی» خوردن، بد است و این جای تعجب دارد.

از دیدگاه من اشکالی ندارد که حاکمیت جمهوری اسلامی هنرمندان را آزاد بگذارد ولی بگوید تمام توانم را در اختیار کسانی از هنرمندان قرار می‌دهم که هنر خود را در مسیر اعتلای آرمان‌های جمهوری اسلامی هزینه کنند. امروز حاکمیت از همه حمایت می‌کند و اگر کسی در این مسیر گام برداشت، از طرف بقیه مورد هجمه قرار می‌گیرد. در مراکز علمی هم این‌طور است. امروز نظام علمی کشور، در مسیر آرمان‌های نظام‌ اسلامی گاهی از توده مردم عقب می‌افتد و آنچنان که باید جلو نمی‌رود.

عَلَم ظلم‌ستیزی و مقابله با نگاهی که انسان را از جایگاه انسانیت خارج می‌کند و به فساد می‌کشاند اگر توسط مراکز علمی بلند نشوند، چه کسی باید آن را بلند کند؟ در مسائلی که سال گذشته رخ داد، حوزویان و دانشگاهیانی بودند که عقب افتادند و از نظام حاکمیت دفاع نکردند. وقتی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم منافع گروهی و دنیا‌طلبانه این مشکلات را ایجاد می‌کند.

مراکز علمی بدون هیچ خط قرمزی محل گفت‌وگو و بحث شود

مراکز علمی باید محل گفت‌وگو و بحث شود؛ بدون هیچ خط قرمزی. ما در حوزه‌های علمیه درباره وجود خدا حرف می‌زنیم، دیدگا‌ه‌های مختلف را ارزیابی می‌کنیم، مسائل دیگر، پیشکش. در حاکمیت‌های بالغ، چنین چیزی هست. در برخی دانشگاه‌های دنیا از فلسطین و غزه هم دفاع می‌شود، ولی جریان حاکمیتی بر خلاف این حرکت می‌کند، چون از یک ایدئولوژی پیروی می‌کند که آن ایدئولوژی تمام جریان حاکمیتی را در همان مسیر بسیج می‌کند. ما این را نداریم. امروز خودسانسوری و خودتحقیری در حوزه و دانشگاه داریم. حاکمیت نیاز دارد این اشراف را داشته باشد؛ نه به معنای کم کردن آزادی‌ها؛ بلکه باید جریان را این‌گونه تنظیم کند.

امروز دانشگاه و حوزه باید تکلیف خود را برای آینده ایران و تمدن ایرانی اسلامی مشخص کنند. رهبر انقلاب اسلامی، آینده را این‌گونه تنظیم می‌کنند که باید به قله‌ای برسیم که دیگران برای یادگیری علم باید فارسی یاد بگیرند. آیا حوزه و دانشگاه ما در مسیر قوانین بالادستی و این آرمان‌ها گام برمی‌دارند؟ مراکز علمی ما ضعیف عمل می‌کنند، بلکه گاهی صداهای تضعیف‌کننده و ناامیدکننده هم شنیده می‌شود. حاکمیت در این قضیه گاهی کوتاه آمده است.

همچنین هادی بصیرزاده، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز ضمن گرامیداشت ۲۷ آذر، سالروز شهادت آیت‌الله مفتح گفت: ایشان فردی روحانی بود که در دانشگاه رشد کرد و توانست ادبیات حوزه و دانشگاه را با هم در هم آمیزد و ثمرات خوبی استخراج کند و این دو قشر را به یکدیگر نزدیک کند؛ به فرموده امام خمینی(ره) حوزه و دانشگاه دو بال نظام جمهوری اسلامی هستند.

حوزه و دانشگاه باید مدیریت دانش‌بنیان کشور را مورد پایش قرار دهند. وقتی می‌گوییم مدیریت کشور باید علمی باشد، مدعی آن مراکز علمی مانند حوزه و دانشگاه هستند که باید از مجموعه سیستم در بخش‌های مختلف بخواهند و مدیریت کشور براساس اصول علمی، خیلی از مشکلات را رفع می‌کند.  

بزرگان مؤثر در جریان وحدت حوزه و دانشگاه در اهواز 

در اینجا لازم است از کسانی که برای وحدت حوزه و دانشگاه در استان ما گام برداشتند یاد کنم؛ از جمله حجت‌الاسلام والمسلمین مرحوم سیدمحسن شفیعی که ایشان به تعبیر رهبر معظم انقلاب عالم پرتلاش، بصیر و خدوم و امید آینده بودند و در دانشگاه ما نقش داشتند. جای ایشان خالی است. شخصیت‌های مؤثر دیگر، شهید علی جمال‌پور و شهید مجدزاده هستند که جزو نخستین مدرسان دروس معارف در دانشگاه شهید چمران بودند. جوانان از بیان این دو مدرس بسیار استقبال می‌کردند. همچنین باید از حجت الاسلام والمسلمین مرحوم محمدعلی مؤمن، عالم فرهیخته یاد کنم. ایشان مدیر مدرسه الامام اهواز بود. این حوزه با رویکرد جدیدی تأسیس شده بود و قرار بود جوانان انقلابی را جذب کند.

اعضای جهاددانشگاهی، اعضای انجمن اسلامی دانشگاه و همه دنبال این بودند که آقای مؤمن را به دانشگاه بیاورند. وقتی به دانشگاه می‌آمد، مطالب را باب میل جوانان بحث می‌کرد، به‌طوری که بعدها، دانشگاه اقتصاد از ایشان دعوت کرد مباحث اقتصادی؛ درس اقتصاد، خرد، کلان و اقتصاد اسلامی که بر زمین مانده است، تدریس کند. می‌توان ایشان را با مرحوم شفیعی مقایسه کرد؛ ایشان هم ضمن اینکه امام جماعت مسجد شهید بهشتی بود، در صدا‌وسیما و دانشگاه فعالیت داشت. در تدریس مشارکت می‌کرد و در بنیاد مهاجرین جنگ تحمیلی، مسائل فرهنگی را پیگیری می‌کرد و به سه زبان انگلیسی، عربی و ترکی مسلط و در زمینه هنر صاحب‌نظر بود. دیگران مجذوب سخنان او می‌شدند. این افراد در وحدت حوزه و دانشگاه در اینجا تأثیرگذار بودند. شخص دیگری که در این زمینه مؤثر بود و باید از ایشان یاد کنم، آقای وحید خسروجردی است که الان در سبزوار است. وی استاد دانشکده الهیات بود.

ما باید باب گفت‌وگو را بین تمام اقشار دانشگاهی برقرار کنیم. باید از دانشگاه و حوزه کمک بگیریم که در تولید معیار مشارکت داشته باشند. اینها کسانی هستند که باید در تدوین تمدن نوین ایرانی اسلامی نقش داشته باشند. اگر دانشگاهیان یا حوزویان را در این زمینه مشارکت ندهیم، بسته فرهنگی که تولید می‌شود ناقص است. 

پیشینه هر مسئله در فهم و استمرار و تکامل آن بسیار مهم است

حجت‌الاسلام آیتعادلینژاد، رئیس دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌های خوزستان، ضمن گرامیداشت یاد شهید مفتح به‌عنوان فرزند حوزه و دانشگاه اظهار کرد: وظیفه خود می‌دانم در این روز از تلاش‌ها و مجاهدت‌های سه دهه‌ مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمین شفیعی در فضای دانشگاه یاد کنم. اگر بخواهیم وحدت حوزه و دانشگاه را مجسم کنیم، بهترین کسی که می‌توانیم او را نماد و منادی این وحدت بدانیم، این شخصیت بزرگوار است.

پیشینه هر مسئله در فهم و استمرار و تکامل آن بسیار مهم است. امام راحل در ابتدای انقلاب، دغدغه‌ای به نام وحدت حوزه و دانشگاه را مطرح می‌کنند. اگر به پیشینیه این دغدغه برنگردیم، شاید فهم ما از صورت‌مسئله دقیق و درست نباشد. لذا باید این مسئله را بازخوانی کنیم که ما از کجا شروع کردیم؟ شاید امروز یک جوان دهه 80 یا دهه 70، با نگاهی به حوزه و دانشگاه بگوید، الان در خیلی از مسائل، اشتراکات وجود دارد، روحانیونی را داریم که وارد دانشگاه شده‌اند و دانشگاهیانی داریم که در حوزه مشغول تحصیل شده‌اند. از این‌رو، شاید اولویت یک ما الان این مسئله نباشد، چون روند تکاملی مسئله، این وحدت را دارد روز به روز بیشتر و دامنه آن را گسترده‌تر می‌کند، لذا گاهی از اولویت‌ها خارج می‌شود.

نشست هم‌اندیشی وحدت حوزه و دانشگاه در دانشگاه چمران اهواز

اگر به عقب تر برگردیم، می‌بینیم این دو نهاد خیلی از هم فاصله داشتند. نمی‌خواهم بگویم اکنون به وضع مطلوب رسیده‌ایم، اما اتهاماتی که از نظر ذهنی نسبت به هم داشتند؛ حوزه‌ دانشگاه را کفرستان می‌دید، دانشگاهی که حوزه را نماد تحجر و عقب‌ماندگی تعریف می‌کرد، طبیعتاً این دو نیروی اجتماعی نمی‌توانستند زبان مشترکی داشته باشند، که به پیشبرد اهداف کشور کمک کنند.

جلال آل‌احمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» که از کتاب‌های خوب اوست، وقتی فضای دهه 20 و 30 ایران را ترسیم می‌کند، می‌بینیم راه طی شده، راه بسیار مبارکی است. به گفته او، روشنفکر در آن دوره سه ویژگی دارد؛ اولین ویژگی یک روشنفکر این است که ضد دین و مذهب باشد، دلداده به فرهنگ بیگانه بودن و تحصیلات آکادمیک و دانشگاهی داشتن. در آن دوره ایران، یک روشنفکر یک چنین شخصی است. فضای دانشگاه در آن زمان، یعنی جریان غالب، این بود. گرچه جریان‌های دیگری نیز بود، مثل تلاش‌هایی که مهندس بازرگان، یا دکتر شریعتی در دانشگاه داشتند.

پس این تاریخچه که فاصله دور بین دو نهاد حوزه و دانشگاه را نشان می‌دهد، خیلی مهم است،. در آن دوره نماد شخص حوزوی که مورد قبول دانشگاهیان بود، آقای مطهری است. وقتی آقای مطهری در دهه 40 از حوزه علمیه قم به دانشگاه تهران می‌آید، نزدیکترین جریان فکری که می‌تواند با آن تعامل کند، مهندس بازرگان است، جلوتر از این دیگر پذیرای او نیستند.

پس راه طی شده، راه مبارکی است. اگر امروز می‌شود گفت‌وگو کرد، اگر امروز نقطه اشتراک وجود دارد، نشان می‌دهد، اتفاقات مبارکی افتاده است، گرچه تفاوت‌هایی گاه در متدها و حتی ارزش‌ها وجود دارد، اما روی منافع ملی، وحدت زبان وجود دارد. ان‌شاءالله این نشست زمینه را برای گفت‌وگوهای بیشتر به مناسبت‌‌های مختلف فراهم کند.   

تهیه و تنظیم: کامله بوعذار

انتهای پیام
captcha