به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین حسین بستان؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 24 مهر ماه در نشست علمی «بازخوانی نظریه طبیعت گرایانه عرفیشدن» که از سوی این پژوهشگاه برگزار شد به پیشینه نظریه خود پرداخت و گفت: با توجه به مبانی که بنده در دینشناسی مفروض گرفته بودم تلاش کردم تا در جامعهشناسی اسلامی و مباحث خانواده و زن به روشمندی و الگوی تدوین شده برسیم و به علت تعلق به مباحث عرفیشدن در این زمینه تحقیق کردم و کتابی در سال 1396 در این عرصه از بنده منتشر شد و البته دو جلسه نقد هم در خصوص نظر بنده در این زمینه برگزار شد.
بستان با بیان اینکه نظریات مختلفی در تبیین پدیده عرفیشدن دین از دورکیم و مارکس و برگر و ...، مطرح شده است، تصریح کرد: ادعای بنده این است که آیا بر اساس مبانی و متون اسلامی در بحث عرفیشدن میتوانیم به نتایجی برسیم یا خیر؟ برای این کار ابتدا باید گزارههای دینی را استخراج و در فرایند چندمرحلهای این گزارهها را گزارهپردازی، تجمیع و دستهبندی کنیم و این کارها را بنده انجام دادهام و در تمامی مراحل بر روی موضوع عامل مسلط تاکید زیادی دارم و معتقدم با شناسایی عامل مسلط میتوان به نظریهپردازی رسید.
وی با بیان اینکه بیش از 70 گزاره در تحقیق بنده، شناسایی و مقولهبندی شد، اظهار کرد: در مرحله شناسایی عامل مسلط دو عامل مسلط اصلی را استخراج کردیم و معیارهای رسیدن به آن را هم بر مبنای انسانشناسی، طبیعتگرایی و هستیشناسی توضیح دادیم و گفتیم که رفاهطلبی مادی و لذتطلبی جنسی دو عامل مسلط در عرفیشدن دین است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با بیان اینکه دو اشکال اصلی که ناقدان در جلسات گذشته نظریهپردازی به بنده داشتند، محتوایی و شکلی بود، افزود: یک بحث این بود که عرفیشدن تاریخچه، مفهوم خاصی در جامعهشناسی دارد و مطالبی که در این کرسی بیان شده است با برایند مدرنیته در غرب در مورد عرفیشدن تفاوت دارد چون عرفیشدن پدیدهای است که در سالیان متمادی است در دنیای غرب ایجاد شده است و همیشگی و همه جایی نیست و نمیتوان به ایران تعمیم داد.
وی افزود: اشکال دیگر ناقدان هم این بود که این بحث، تبیینی برای عرفیشدن براساس آیات و روایات است و تبیین هم متضمن نظریه نیست یعنی هر تبیینی نظریه نیست گرچه در هر نظریهای، تبیین وجود دارد.
بستان در مورد اشکال اول یعنی اینکه عرفیشدن پدیده خاص است، اضافه کرد: اولا نمیتوان گفت که بین جامعهشناسان در عرفیشدن دین به عنوان پدیده خاص اجماع وجود دارد که در قرون 17 به بعد در غرب رخ داده باشد. دورکیم عرفیشدن را یک پدیده مستمر میداند که در طول زمان، عمیق شده است لذا جامعهشناسانی هستند که تعریفشان از عرفیشدن منطبق بر دیدگاه بنده است.
وی افزود: حتی اگر فرض بگیریم که اصطلاح عرفیشدن موضوعی جدید است باز دعوای ما بر سر الفاظ نیست ولی نمیتوان این واقعیت را منکر شد که دین در قرون معاصر تضعیف شده است و بنده در مورد آن نظریهپردازی کردهام. معنای عامی که از عرفیشدن میدهیم در گذشته هم رخ داده است گرچه شکل آن با دوران مدرن تفاوت دارد و از جمله مهمترین تفاوت هم همین علوم جدید است.
بستان با تاکید بر اینکه دینداری در برهههای مختلف زمانی تضعیف شده است، ادامه داد: اشکالی که بنده به ناقدان دارم این است که میان نظریه و تبیین خلط کردهاند؛ بنده معتقد نیستم که هر کسی تبیینی ارائه داد، یعنی نظریهپردازی کرده است ولی بنده ضمن تبیین عوامل مؤثر بر عرفیشدن، فرایندهای مختلفی از جمله عامل مسلط را استخراج و کشف کردهام.
وی افزود: تئوریپردازی دادهبنیاد بر خلاف رویکرد قیاسی از دادههای مختلف به نظریه میرسد که کار بنده گرچه صددرصد منطبق بر گرانددتئوری نیست ولی از همان سنخ بر مبنای متون آیات و روایات است بنابراین این روش، بیسابقه و چیز عجیب و غریبی نیست مگر اینکه کسی اصل ادعای نظریهپردازی در مورد گرانددتئوری را زیرسؤال ببرد.
در ادامه این جلسه، حسن محدثی؛ استادیار دانشگاه آزاد اسلامی در نقد سخنان وی، گفت: مفهوم سکولاریزاسیون یا عرفیشدن از علوم انسانی غربی وارد ایران شده است و خاستگاه غربی دارد و نظریات مختلفی در مورد آن شکل گرفته است و وارد جامعهشناسی دین هم شده است لذا این مفهوم بسیار به بستر غربی از نظر جامعه شناسی و معرفتی وابسته است.
وی ادامه داد: بنده در بحث انحصارزدایی دین در دنیای جدید اشکالاتی مطرح کردم و آن را به جای عرفیشدن پیشنهاد دادم زیرا خیلی به کلیسا و نگاه تکاملگرایانه در قرن 19 به بعد وابسته است چون نگاهشان این بود که دین از بین خواهد رفت که این نگاه بعدا مورد نقد جدی قرار گرفت لذا نیازی نیست که ما حتما از مفهوم غربی برای بررسی وضعیت دینداری در جامعه خودمان استفاده کنیم.
محدثی با تقدیر از زحمات ارائهدهنده بحث، گفت: ایشان تلاش زیادی در میراث دینی و مباحث جامعهشناختی سکولاریزاسیون داشتهاند و تلاش ایشان دانشپژوهانه و قابل تمجید است فارغ از اینکه آن را نظریه بدانیم یا خیر؟ بنده هرگز تصور نمیکنم که یک روحانی و دانشگاهی در ایران نتواند نظریهپردازی کند و بگوییم نظریهپردازی برای افرادی از ما بهتران است و دور نمیدانم که ایشان بتواند نظریهپردازی کند و جاهطلبی امثال ایشان را تمجید میکنم زیرا کار علمی نیازمند چنین مدعاهایی است تا کار خود را در معرض نقادی دیگران قرار دهد.
محدثی با بیان اینکه البته مبانی فکری و نوع نگاه بنده با ایشان متفاوت است، اظهار کرد: مهمترین عنصر هویت جامعه ایران، دینداری است ولی ما وارد عصر پسادینی شدهایم و زیر یک چتر دینی قرار نداریم که افراد بیدین و ضد دین در حاشیه باشند یا به جامعه دیگری پرت شده باشند.
استاد دانشگاه آزاد اسلامی تصریح کرد: ایشان میگوید ما براساس آیات و روایات میتوانیم نظریهپردازی کنیم ولی بنده بر آن نقد دارم زیرا در طول قرون متمادی در جوامع اسلامی مسائل مستحدثه زیادی ایجاد شده است که نمیتوانسته در میراث دینی لحاظ شود لذا این میراث به تنهایی برای تبیین وضع امروز کفایت لازم را ندارد گرچه نکات ارزشمندی برای ما دارد.
وی افزود: ایشان اعتبار معرفتی بیبدیل متون دینی را مطرح کرده است که معتقدم در قلمرو معرفت تجربی ما نمیتوانیم چنین پیشفرضی را مبنا قرار دهیم، مسئله دیگر هم فقدان تمایز میان معرفت دینی و تجربی است؛ یعنی در دل جامعهشناسی اسلامی تلفیقهای نامعتبری وجود دارد.
محدثی گفت: کاربرد و طرق حصول و نوع حجتآوری و مضرات معرفت دینی با معرفت علمی تفاوت دارد و همین عوامل باعث تمایز بین معرفتهای مختلف است مثلا گزارههای علمی، سنجشپذیر و ابطالپذیرند ولی گزارههای دینی اینطور نیست و طریقه وصول و نوع حجتآوری و استدلال برای آن هم فرق دارند ولی این موضوعات در بیانات ایشان وجود نداشت.
وی با بیان اینکه وقتی کسی ادعایی به عنوان نظریهپردازی علمی دینی دارد ابتدا باید در مفهوم نظریه توافق شود، افزود: نظریه دینی، باید نظام نظری منسجمی متشکل از قضایای مختلف داشته باشد و حتما از درون دین گرفته شود و از جایی دیگری اخذنشده باشد؛ به چیزی میتوانیم بگوییم دینی که از دل نظام معرفت دینی بیرون بیاید وگرنه مسائلی که از دل معرفتهای غیر دینی هم حاصل شود نباید برچسب دینی به آن بزنیم.
محدثی تصریح کرد: در بین صدر و ذیل نظریه ایشان تناقضاتی وجود دارد یعنی از یکطرف عامل اصلی در عرفیشدن دین را طبیعتگرایی انسان و میل فطری او به این سمت میداند و از طرف دیگر فطرت انسان را خداجو مطرح میکند ضمن اینکه حد و مرزهای مفاهیم دقیقا مشخص نیست مانند موانع اخلاقی ایمان و سستایمانی که مفاهیم آن تعریف نشده است. ایشان جامعه و انسان را طوری تصویر کرده است که گویا باید دینگریزی داشته باشد لذا نیازی نیست تلاش کنیم تا افراد دیندار شوند ضمن اینکه مسئله رویگردانی از دین را به جهان درونی انسان وابسته کرده است و از وجه نهادی دین غافل شدهاند گویی طبیعتی شیطانگرایانه در وجود انسان است که علیه دین تلاش میکند.
وی ادامه داد: ایشان فرموده است خود دینی شدن جامعه به وضعیت ادبار دنیا پایان بخشیده و بهرهمندی از نعمات را بیشتر میکند ولی همین امر سبب دورشدن مردم از دینداری میشود یعنی دینداری باعث رفاه بیشتر است ولی همین رفاه عامل دینگریزی و افول دین است؛ آیا این گزاره با ادبیات دینی ما هماهنگ است؟ ایشان همچنین لذتگرایی جنسی و رفاهطلبی مادی را دو عامل اساسی عرفیشدن دین میپندارند در حالی که ما سازوکارهای نهاد دینی از جمله طرد اجتماعی داریم که مطلقا در سخنان ایشان وجود ندارد. دین انواع سازوکارهایی را برای برخورد با افراد دارد و حتی بچهای که بالغ نشده است مورد تربیت دینی قرار میگیرد.
در ادامه حجتالاسلام بستان به برخی اشکالات پاسخ داد و گفت: اینکه طبیعتگرایی آیا به معنای دنیاگرایی و متفاوت از مفهوم آن در غرب است باید بحث شود همچنین بنده معتقدم برای فهم کامل پدیدههای اجتماعی باید فهم جامعی داشته باشیم نه اینکه فقط بر روی برشی از یک واقعیت تمرکز کنیم البته در اجرا باید تکهتکه بررسی کنیم به همین دلیل رویکردهای فراتحلیلی بر تحلیلهای پیشینی کاربرد زیادی پیدا کرده است و علت هم این است که در تحلیلهای جرئینگری کاستیهای زیادی وجود دارد. بنابراین معتقدم ما به جای اینکه بخواهیم 50 تحلیل را بررسی کنیم تا به جامعیتی برسیم از ابتدا تحلیل جامعی ارائه میدهیم.
انتهای پیام