به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین علی ذوعلم، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در نشست علمی «نسبت اسلام و فرهنگ» که از سوی این پژوهشگاه برگزار شد، گفت: در نظام جمهوری اسلامی ایران ما یک مبنای ارزشی، یعنی اسلام ناب را محور کار خود قرار دادهایم ولی الان با یک سری چالشها روبرو هستیم که ناشی از مسائل مبتلا به قرون متمادی است و البته تحولات جهانی هم مسائل جدیدی را بر ما عارض کرده است.
وی با اشاره به اهمیت فرهنگ افزود: امروز ما با ترجیح فرهنگ بر اسلام مواجه هستیم و کمتوجهی به رابطه فرهنگ به عنوان پدیده بشری و گذرا با دین اسلام به عنوان یک حقیقت، عامل چنین چیزی بوده است.
ذوعلم بیان کرد: در تعارض میان فرهنگ و دین، شاهد ترجیح فرهنگ هستیم و اگر نتوانیم نظریه مبنایی خود را تنقیح کرده و ارائه دهیم در سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی، دچار کاستی و آسیب خواهیم شد.
وی با بیان اینکه یک رویکرد در این بحث، رویکرد تاریخی اجتماعی است و باید بررسی کنیم ببینیم اسلام در مسیر توسعه خود با فرهنگهای مختلف چه مواجههای داشته است، اضافه کرد: رابطه اسلام و فرهنگ با فرهنگ افغانستان و هند، مصر و آفریقا و حتی اروپا و سایر بلادی که اسلام وارد آن شده است قابل بررسی است بنابراین یک رویکرد، اجتماعی تاریخی است و رویکرد دیگر فلسفی نظری است و ما در بحث خودمان این رویکرد دوم را مدنظر داریم.
ذوعلم با بیان اینکه رویکرد نخست حاوی عبرتها و درسهایی برای ماست، تصریح کرد: در نسبت بین دین و فرهنگ، دین را به معنای مطلق مطرح نمیکنیم زیرا مشترک لفظی است و اگر بخواهیم ادیان بزرگ را مطرح کنیم مناسبات مخصوص خود را دارد مثلا مناسبات هندوئیزم با فرهنگ مردم هند، خیلی متفاوت از فرهنگ مسلمین هند با اسلام است زیرا هر دینی مبانی و اعتبار و مبادی خاص خود را دارد بنابراین تاکید ما بر مناسبات بین اسلام و فرهنگ است.
ذوعلم با بیان اینکه فرهنگ شامل مجموعه مبانی فکری، اصول موضوعه و ارزشها و رفتارها و تعاملات میان انسانها با خود و جامعه و ماورای طبیعت است، اظهار کرد: مراد ما از اسلام هم اسلام ناب محمدی(ص) مبتنی بر تعقل و حکمت است و تاکید بنده بر هر دو عنصر اسلام و فرهنگ و تاثیر و تاثرات این دو بر یکدیگر است.
وی افزود: مناسبات دین و فرهنگ، پیشینه زیادی دارد و نامتعین هم هست، اینکه کدام دین و کدام فرهنگ، آیا در مورد ادیان ابراهیمی بحث داریم یا غیرابراهیمی و اینکه کدام فرهنگ مدنظر است البته بحث ما معطوف به مناسبات دین اسلام و فرهنگ است.
ذوعلم با اشاره به بررسی رابطه دین و فرهنگ با نگاه توحیدی، اظهار کرد: باور به توحید یعنی اینکه دین میتواند در جامعه تولید فرهنگ داشته باشد و این تاثیر هم گاهی با مداخله در لایههای جهانبینی و ارزشی و گاهی در رفتار و سبک زندگی است. در اینجا دین، تولیدکننده فرهنگ است نه اینکه دین، به فرهنگ تبدیل شود زیرا فرهنگ، امری بشری و نسبی و متغیر است ولی دین یک حقیقت مطلق جاودانه فرازمانی و فراجغرافیایی است و اعتباری هم نیست.
ذوعلم اضافه کرد: تولیدی که از ناحیه دین در فرهنگ صورت میگیرد در حقیقت همان ظرفیت دین در فرهنگسازی است و این نسبت، نسبت عاملیت است.
وی با بیان اینکه مناسبت دیگر دین و فرهنگ، مناسبت تغییر و اصلاح تحول است، تصریح کرد: دین برخی رفتارها و محتوای برخی کنشها را اصلاح میکند؛ البته امکان دارد که یک فرهنگ در مواجهه با یک دین بر آن غلبه کند بنابراین بر معرفت دینی اثرگذار است و نه خود دین؛ گاهی ما از حقیقت یک دین سخن میگوییم که در سنت و سیره پیامبر و ائمه(ع) متجلی است و گاهی از معرفت دینی سخن در میان است و گاهی هم از تدین به دین سخن میگوییم و باید بین اینها فرق بگذاریم.
وی افزود: گاهی فرهنگ در معرفت دینی و برداشت از دین اثرگذار است و گاهی دین را تقلیل میدهد و گاهی باعث تحریف در دین میشود و این به خاطر آن است که یک فرهنگ آنچنان اقتدار و هیمنه دارد که در فرهنگ جامعه هم مداخله میکند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اظهار کرد: گاهی یک فرهنگ آنقدر اقتدار دارد که میتواند در معرفت دینی جامعه مداخله کند، به خصوص در افتا. این تعبیر را از شهید مطهری داریم که فتوای یک مفتی روستایی بوی روستا و فتوای یک مجتهد شهری بوی شهر میدهد و به نظر بنده این اظهارنظر، شجاعانه و عالمانه است.
ذوعلم با بیان اینکه نوع دیگر مناسبت دین و فرهنگ، تضییق و توسعه است، اظهار کرد: هم فرهنگ میتواند بخشهایی از دین را توسعه بدهد و هم دین میتواند فرهنگ را؛ همچنین دین میتواند اولویت جامعه را تغییر دهد کما اینکه فرهنگ هم برداشت و معرفت دینی خودش را تحمیل میکند و یک سری امور دینی در اولویت قرار میگیرند.
ذوعلم بیان کرد: نسبت دیگر میان فرهنگ و دین، تصدیق یا رد است یعنی دین بخشی از فرهنگ را تضییق و توسعه میدهد و نسبت دیگر هم نسبت ظرف و مظروف است به این معنا که گاهی یک فرهنگ میتواند ظرف مناسبی برای پایهگرفتن یک دین باشد و گاهی این تناسب وجود ندارد و شاید یک دین بتواند در یک منطقه ریشهدار و جذاب باشد و در یک منطقه استقبالی از آن نشود.
وی اضافه کرد: نکته دیگر اینکه بحث ما از اسلام به عنوان یک دین جامع و جاودانه است لذا در سنجش مناسبات اسلام و فرهنگ، این انتظار وجود دارد که اسلام در همه مؤلفههای فرهنگی جامعه مداخله کند و تحلیل و نظر ارائه دهد و هدایت کند.
ذوعلم تصریح کرد: اسلام یک دین اجتهادی و عقلی و حکمی و اجتماعی است بنابراین وقتی از نسبت اسلام و فرهنگ سخن میگوییم سخن از اسلام اجتماعی است و نه منزوی و فردگرایانه و این چند ویژگی سبب میشود تا اسلام دینی باظرفیت و صاحبنظر باشد و در این صورت میتوان اسلام را معیار فرهنگ قرار داد ولی ممکن است بسیاری از ادیان چنین ظرفیتی نداشته باشند و از فرهنگ کنار بکشند به خصوص ادیانی که خود را فقط در سطح فردی تعریف کردهاند.
این کارشناس امور تربیتی اضافه کرد: وقتی ما یک چنین نگاهی به اسلام داشته باشیم خودبخود چالشی میان دین و فرهنگ ایجاد میشود و این چالش به معنای تهدید و تعارض و تنازع نیست بلکه ایجاب میکند ما به عنوان معتقدان به دین ناب اسلام و شیعه، در مواجهه با این چالش نسبتهایی که گفته شد را تفکیک کنیم و بحث هدایتگری اسلام را تحقق ببخشیم زیرا اسلام، انسانمحور و عقلمدار است.
وی افزود: بنابراین فراز و نشیبهای فرهنگی در مواجهه با اسلام امری گذراست و اسلام به هیچ وجه تسلیم فرهنگ جامعه نخواهد شد و مناسبات میان اسلام و فرهنگ با توجه به این نکات قابل تأمل است.
ذوعلم در پایان اظهار کرد: اسلام در همه عناصر و ابعاد چندگانه که مطرح شد مداخله دارد و بیش از هر چیزی خودش خالق فرهنگ است یعنی در جوامع مختلف، بین مسلمین همبستگی و انسجام و فرهنگ مشترکی به نام فرهنگ اسلامی درست کرده است گرچه التزام ضعیف خود مسلمین این موضوع را کمرنگ کرده است. اسلام مسجد، دعا و قرآن و ... دارد که باعث ایجاد اشتراک بین مسلمین و فرهنگ واحد میشود همچنین تعاون و صدقه و اخوت و .. مقومات فرهنگی بین مسلمین است.
انتهای پیام