به گزارش خبرنگار ایکنا، هماندیشی «روششناسی مطالعات تمدنی» امروز چهارشنبه 19 بهمنماه از سوی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی برگزار شد.
عبدالمجید مبلغی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در این نشست با موضوع «معنای رویکرد به روش شناسی در مطالعات تمدنی و امکانهای منجر به بومیاندیشی روششناختی» سخنرانی کرد که در ادامه میخوانید؛
معتقدم روششناسی به معنای الهامگیری نظاممند از پژوهشهای تحول آفرین و ارائه چشماندازی برای مطالعه است لذا روش شناسیها، به معنای بستههای نهایی شده از یک نظامِ آگاهی نیستند که موضوع تحقیق خود را درون آن بسته قرار دهیم. روششناسیها در بسیاری از مواقع با موقعیتهای مطالعاتی مختلف تطبیقپذیر هستند. روششناسی، خط مشیها برای دادههای مطالعاتی و ابزارهایی برای برشهای مقطعیِ مختلف از مسائل مورد مطالعه هستند. بر این اساس لازم است توضیح دهیم که در مورد چه چیزی صحبت میکنیم چون دعوای زیادی درباره معنای روششناسی و روش تحقیق و امثالهم در مراکز علمی و آکادمیک صورت گرفته است.
روششناسی به ابزارهای شناخت و نحوه نگاه به دادههای پژوهش میپردازد و سطوح داده را به دست میدهد ولی روش تحقیق توجه به توانمندی ضروری شخصی برای شناخت دادهها و توانمندی محیطی برای شناخت دادهها همانند مراجعه به دایره المعارفها و ژورنالهای معتبر است. قواعد صوری استاندارد شده همانند نظام ارجاعات و مباحثی از این دست در روش تحقیق مورد توجه قرار دارد. روش تحقیق به هر آنچه تمهیدی است همانند تواناییهای نگارش میپردازد و نقش تنظیمی همانند پروپوزال نویسی دارد.
این در حالی است که روششناسی، نحوه نگاه ما به موضوع مطالعه را در دو سطح زمانی و مکانی شکل میدهد. اگر یک پژوهش را همانند یک کنفرانس علمی در نظر بگیریم روششناسی، دبیر علمی آن همایش و روش تحقیق، دبیر اجرایی آن همایش است یعنی تنظیم امور اجرایی را بر عهده دارد. روششناسی بر استراتژیهای فکری موثر در پژوهش و روش تحقیق بر تاکتیکها نظر دارد. سؤالی که وجود دارد این است که آیا روششناسیها ابزار شناخت هستند یا خود شناخت؟ به نظرم روششناسیها تا حد قابل توجهی قابلیت بیطرفی دارند و از نظامهای معرفتی پیشنهاد دهنده فاصله میگیرند و لزوما حاوی نظامهای معرفتی نیستند چراکه در روش، بیطرفی وجود دارد و ما مسائل افق گشا را در نظر داریم. همچنین روششناسیها با حوزههای مختلف پژوهشی تطبیقپذیر هستند.
روششناسیها معرف یک ایدئولوژی نیستند بلکه معرف سطح پائینتری از آگاهی نسبت به ایدئولوژی هستند. این سطح، ظرفیت حمل و بضاعت انتقال ایدئولوژی را ندارد اما آنچه در کشور ما معرفی میشود بیشتر ایدئولوژی است تا اینکه روششناسی به معنای واقعی کلمه باشد. نکته دیگر این است که پایبندی به روششناسی، با تقلید از روشهای پیشنهادی متفاوت است. برای مثال اگر از روش میشل فوکو استفاده میکنیم بدین معنی نیست که همانند فوکو فکر میکنیم بلکه میتوانیم از روش وی استفاده کرده و دلبسته و دلمشغول انگارههای بنیادین و معرفتشناسی فوکو هم نباشیم چراکه اگر میزان پایبندی ما به یک روش، آنگونه باشد که به پایبندی به روش آن شخص منجر شود در واقع به معنای این است که به تقلید از روش گرفتار شدهایم.
بسیاری از مطالعاتی که انجام میشود تقلید روششناسی است نه استفاده از روششناسی، چراکه مثلا حرف فوکو را تکرار کردهاند تا اینکه انگارههای روششناختی فوکو را دریابند. در واقع باید گفت که بهرهگیری از روششناسیهای دیگران، بر فرض توجه به رهیافت روششناختی به طور معمول به سرریز شدن انگارههای معرفت شناختی پیشنهاد دهنده آنها نمیانجامد. کسانیکه روششناسی را موجب دوگانگی یا انحراف در معرفت میدانند توضیحی از چگونگی و مکانیزم این مسئله ارائه نمیدهند و صرفا بر تقدم معرفتشناسی بر روششناسی صحبت میکنند. این رویکرد توضیح نمیدهد که انگارههای معرفتشناسی چگونه در روششناسی حضور دارند؟ و این تصور که اگر از ابزار روششناسی بهره بگیریم پس حتماً متاثر از روش معرفتشناسی پیشنهاد دهنده هستیم با مطالعه تمدن سازانه که مفروض آن بهرهگیری از دانش موجود است ناسازگار است بنابراین به نظر نمیرسد چنین روشی راهی به آینده بگشاید لذا نیازمند بهرهگیری از سایر ابزارها هستیم.
باید چند نکته را در رویکرد به روششناسی لحاظ کنیم. اگر هدف، مطالعه تمدنِ حاویِ وجوه قدسی است باید دانست که قطعاً مطالعه این تمدن از پیچیدگی بیشتری برخوردار است و به همین دلیل به ابزارهای روش شناختی پیچیدهتری نیاز است. مشخصا وقتی در مورد تمدن اسلامی صحبت میکنیم باید این نکته مهم را در نظر داشته باشیم که نمیتوانیم خودمان را به این یا آن روششناسی محدود کنیم بلکه به روشهای مختلف نیاز داریم. بنابراین باید به آن روششناسیها بپردازیم که بتوانیم درکی تمدن شناسانه ارائه دهیم در این صورت احتیاج ما به روششناسیهای متعدد، ضرورت بیشتری پیدا میکند.
نکته دیگری که باید اشاره کرد این است که تمدنها سازههای بزرگ آگاهی هستند و اگر وظیفه ما آجر نهادن بر این ساختمان یا تخریب بخشهایی و بنای بخشهای دیگری از آن باشد بنابراین روششناسی، به منزله آن فرصتهای تئوریک هستند که باید برای نقشهبرداری و برشهای متفاوت از آن ساختمان مورد استفاده قرار دهیم و به سازه جدید تمدنی دست پیدا کنیم؛ بنابراین تمدن به فراخور پیچیده بودن باید مورد توجه قرار گیرد چراکه داستان آنقدر پیچیده است که در جایی نیاز به هرمنوتیک پل ریکور، در جایی نیاز به رویکرد اگزیستانسیالیستی برتراند راسل، در جایی نیازمند به پوزیتیویسم اصحاب وین و در جایی نیاز به رویکردهای بومینگرانه داریم و اگر خودمان را در بند محدود سازی روش شناسی قرار دهیم عینک را از چشم خودمان برداشتهایم و دیگر هیچ چیزی را نخواهیم دید.
نکته دیگر اینکه روششناسیها ابزاری موثر برای گسترش نگرش انتقادی هستند. اساسا روش شناسی آمده تا آنچه به نظر غیر پرسشی است را پرسشی کند تا بتوانیم به نقد دیدگاه رقیب بپردازیم و ای بسا بتوان گفت بهترین ابزار برای نقد خویشتن است تا با رویکرد تحلیلی و با روش پرسشگرانه، به خود بازگردیم. درباره معنای بومی اندیشی در روششناسی باید گفت که اتفاقا رویکرد بومی اندیشانه ممکن، مطلوب و سودمند، ضروری و مورد نیاز است. بومی اندیشی در روششناسی به این معناست که پژوهشهای موفق در سنت خودمان را مطالعه و منطقِ روش شناختی آنها را بازسازی کنیم.
انتهای پیام