مسعود کثیری، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان در گفتوگو با ایکنا از اصفهان، صحبت کردن درباره امیرکبیر و اقدامات او را کاری دشوار دانست و اظهار کرد: برخی افراد درباره شخصیت امیرکبیر صحبت میکنند و عموما با پاسداشت اقدامات و عملکرد او، از این شخصیت یک بت میسازند، در حالی که همه این نقل قولها و اظهارنظرها، تعابیری از یک شخصیت در گذشته هستند.
وی افزود: حقیقت همان چیزی است که در گذشته اتفاق افتاده و تمام شده، اما آنچه امروز از گذشته روایت میشود، تاریخ است و تاریخ ممکن است تحتتأثیر عوامل بسیاری از قبیل ارزشهای حاکم در گذشته، بینش و زاویه دید راوی و... باشد. بنابراین، قضاوت مطلق و کامل نه تنها درباره امیرکبیر، بلکه درباره هیچ شخصیت تاریخی ممکن نیست. ما فقط میتوانیم از منظرهای گوناگون به آنها نگاه کنیم، اما صدور یک حکم کلی اشتباه است.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان با بیان اینکه برای شناخت دقیق امیرکبیر در ظرف زمانی و مکانی خود، باید در همان زمان و مکان زندگی کنیم، گفت: حضور در همان زمان ممکن نیست و بنابراین، امیرکبیری که در ذهن من است، با امیرکبیری که در ذهن فرد دیگر است، تفاوت دارد و البته نمیتوان هیچ یک از آنها را کامل و مطلق دانست.
وی ادامه داد: احساس نیازی که به این شخصیت تاریخی وجود دارد، عاملی است که امیرکبیر را برای هر قشر و گروه و در هر دورهای میسازد. گاهی اوقات جامعه نیاز دارد یک شخصیت مقتدر را که آثاری در اجتماع بهوجود آورده است، بهعنوان بت و سمبل خود قرار دهد و ما امیرکبیر را از این نظر مقتدر میدانیم که در مقابل استبداد دربار و نفوذ خارجیها ایستاد.
کثیری اضافه کرد: گاهی جامعه به یک مصلح اجتماعی نیاز دارد و نیاز خود را در وجود مصلحی مییابد که به دنبال اصلاحات و توسعه پایدار باشد. بنابراین، اقداماتی را برجسته میکند که نوعی توسعه پایدار را در ذهن تداعی کند. برای مثال، از اقداماتی که امیرکبیر در اصلاح مالیاتها، اوقاف، بهداشت و درمان و بهبود نظام دیوانسالاری کشور انجام داد، بهعنوان توسعه پایدار یاد میشود.
وی با بیان اینکه ما تاریخ را براساس نیازهای امروز خود درک میکنیم، تصریح کرد: زمانی احساس نیاز به اقتدار نظامی میشود، به همین دلیل در پی شخصیتی میگردیم که در گذشته برای کشور اقتدار نظامی بهوجود آورد و باز هم به امیرکبیر میرسیم و استدلال میکنیم که او شخصیت مقتدری بود، ارتشی منظم و مدرن بهوجود آورد و توانست بر بسیاری از مشکلات غلبه کند. لذا، این نیاز امروز است که تاریخ را برساخت میکند و بیشتر فلاسفه تاریخ نیز بر این نکته تأکید دارند که تاریخ آن چیزی نیست که ما روایت میکنیم، بلکه حقیقتی است که در گذشته تمام شده و دیگر قابل بازسازی و به عینیت درآمدن نیست. بر این اساس، آنچه من یا دیگری درباره امیرکبیر میگوییم، مطلق نیست و این امکان وجود دارد که برخی با این نظر و نگاه مخالف باشند.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان با بیان اینکه نظر من نیز منبعث از بینش، تفکر، فضا و زمان کنونی و ارزشهایی است که به آن معتقد هستم، ادامه داد: بسیاری از مصلحان اجتماعی در قرن اخیر با وجود تلاش بسیار و برنامههای کوتاهمدتی که اجرا کردند، نتوانستند توسعه پایدار ایجاد کنند، زیرا بعد از رفتنشان تمام یا قسمت عمدهای از اقدامات آنها یا ناتمام ماند و یا اگر در همان زمان هم انجام شده بود، به بوته فراموشی سپرده شد و این موضوع درباره امیرکبیر نیز صدق میکند.
وی گفت: اقدامات بهداشتی و درمانی که امیرکبیر آغاز کرد، مدتها بعد از او فراموش و دوباره در مقطعی دیگر آغاز شد. این موضوع درباره اقدامات نظامی امیرکبیر نیز صادق است و با مرگ او، به نوعی این اقدامات از بین رفت. لذا، توسعهای که وابسته به حضور یک شخص باشد، توسعه پایدار نیست.
کثیری افزود: توسعه باید بر بنیانهایی پایدار قرار بگیرد، پس اگر بر منابع انسانی متمرکز نبوده و توسعه فکری و عقیدتی نباشد، هیچگاه پایدار نخواهد بود. دوران امیرکبیر را میتوان با دوران رضاشاه پهلوی مقایسه کرد، زیرا هر دو یک سبک و روش داشتند، اگرچه امروز قضاوت ما متفاوت است و امیرکبیر را یک شخصیت بزرگ و خادم میدانیم و درباره رضاشاه برعکس قضاوت میکنیم.
وی تأکید کرد: اگر امیرکبیر موفق به تشکیل حکومت شده و به دستور ناصرالدینشاه به قتل نرسیده بود، بیشک همان قضاوتی که امروز درباره رضاشاه میشود، درباره او نیز صورت میگرفت، زیرا شیوه کار و اصلاحاتی که انجام شد، بعدا به پیدایش دیکتاتوری مطلقه و فردی انجامید که نمونه آن را رضاشاه نیز انجام داد و سبب شد مردم از او منزجر شوند، چنانکه بروکراسی اداری و تشکیلات نظامی که خودش ایجاد کرده بود، به او وفادار نماندند.
عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان با بیان اینکه دیکتاتورها همواره تنهاترین افراد در زمان خود هستند، گفت: کشته شدن امیرکبیر در آن برهه خاص سبب شد تا امروز نامش را به نیکی ببرند. حال آنکه اگر هر کدام از مصلحان اجتماعی، توسعه خود را براساس تغییر فکر و فرهنگ جامعه، با توجه به شناخت مردم، کرامت، حقوق و مسئولیتهای انسان و تعریف جدید از انسان ایرانی و مسلمان استوار میساختند، موفق میشدند و امروز نتیجه آن توسعه مشهود بود.
وی تصریح کرد: توسعهای که با زور، اجبار و مصادیق ظاهری انجام شود، محکوم به شکست خواهد بود، چراکه در این صورت نتوانستهایم انسانها را عوض کنیم، فقط صورت ظاهری آنان را تغییر دادهایم و زمانی که صورت ظاهری انسانها با زور عوض شود، با حذف آن اجبار، به سبک و سیاق قبلی خود باز خواهند گشت. به همین دلیل، اگر امروز هم به این موضوع بیتوجه باشیم، جایگاه خودمان را بهعنوان جامعه مسلمان ایرانی بازتعریف نکنیم و هویت جدیدی نسازیم، هر چقدر هم ظاهرا در مسیر توسعه قدم برداریم، موفق نخواهیم بود.
گفتوگو از پریسا عابدی
انتهای پیام