به گزارش ایکنا، نشست «تحولات ارزشی و گفتوگوی بین نسلها در ایران»، صبح امروز 6 آذرماه با حضور محمدحسین مطهری، پژوهشگر و منصور ساعی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پژوهشگاه برگزار شد.
در این نشست مطهری اظهار کرد: من تلاش میکنم زاویه نگاهم به واقعیات روزمره از منظر فلسفه باشد. من دوست دارم جای فلسفه را برای خودم و مخاطبین پیدا کنم. اصرار دارم فلسفه از حالت انتزاعی فاصله بگیرد چون فلسفه از واقعیت آغاز میشود و به واقعیت برمیگردد. یک فیلسوف آلمانی میگوید اگر فلسفه فقط از بایدها حرف بزند گرفتار ایدهآلیسم میشود، اگر فقط از واقعیتها حرف بزند پیرو اتفاقات میشود و نمیتواند نقش رهبری و تکاملی خود را در جامعه داشته باشد، از این جهت فلسفه جایی میان ذهن و واقعیت است.
وی افزود: من درباره چهار مفهوم که در عنوان نشست آمده است نکاتی عرض میکنم. کلمه اول «گفتوگو» است. گفتوگو خیلی مهم است. وقتی گفتوگو را میشنویم، آن را تحت عنوان یک راه حل که میتواند موانع را برطرف کند در نظر میگیریم ولی در واقعیت گفتوگو روش کشف حقیقت است و در جای بالاتری قرار میگیرد. گفتوگو در کشف حقیقت موضوعیت دارد. شما میبینید که آثار افلاطون براساس دیالوگ شکل میگیرد و این، اتفاق مهمی است که تاریخی دو هزار ساله دارد. این روش میخواهد به ما بگوید حقیقت مثل توپی است که میان ما در گردش است و دست کسی نمیماند. در سنت خود ما در فلسفه اسلامی نیز ما یاور هم برای کشف حقیقت هستیم.
مطهری ادامه داد: کلمه دوم «تحول» است. ما در فلسفه اسلامی چیزی به نام حرکت جوهری داریم. از اول فلسفه همه درباره حرکت و دگرگونی حرف زدند ولی میگفتند هر حرکتی هست در عوارض اشیا است و جوهر تغییر نمیکند چون اگر جوهر تغییر کند موضوع عوض میشود و دیگر شی همان شی قبلی نیست. ملاصدرا گفت مگر موضوع حرکت شی چیزی جز وجود آن است؟ بنابراین جوهر شی هم تغییر میکند. از نظر او انسان در هر آن یک چیز است و به تعداد هر لحظه هویت متعدد در انسان داریم. خداوند هم همینطور است و کل یوم هو فی شأن است. با این وجود تلقی ما از تحول، کن فیکون شدن است.
وی افزود: کلمه بعدی «بین نسلی» است. من چند سال است به دانش آموزان میگویم کانتکس نسلها و زمانها میتواند متفاوت باشد و هر کدام باعث میشود شما فهم متفاوتی داشته باشید. به نظرم یک نکته مهم این است که نسلها دارند تغییر میکنند ولی اینطور نیست که بگوییم نسل جدید هیولا است. به نظر من هر نسلی هیولای خودش است.
وی در پایان گفت: کلمه بعدی «ارزشها» است. ویل دورانت میگوید در دوران بلوغ به بچهها نگویید بکن، نکن ولی فضیلت را به آنها بیاموزید. پراستعدادترین دوران، دوران نوجوانی و بلوغ است ولی شما آن را تبدیل به باید و نباید میکنید در صورتی که اگر آن را تبدیل به فضیلت کنید نتایج بهتری دارد. متاسفانه ما نمیفهمیم ارزشها کجاست، ارزش چیست. فکر میکنیم حراست از دین، حراست از آثار باستانی است، در حالی که دین روح است و یک چیز حاکم بر زندگی است و اتفاقا بساطش باعث میشود بر همه چیز سیطره داشته باشد. به نظر میآید اینکه چه ارزشی را به عنوان ارزش بنیادین در نظر بگیریم مهم است.
در ادامه این نشست منصور ساعی در سخنانی گفت: ابتدا بحثم را با این آغاز کنم که ارزشها چه هستند. ارزش از مصدر ارزیدن است؛ یعنی هر چیزی که بها داشته باشد، شایستگی داشته باشد، قدر و مرتبه داشته باشد. در واقع ارزشها کیفیت چیزها هستند. هر چیزی که در کیفیتی مورد احترام یک انسان قرار بگیرد ارزش است. این کیفیت خاص زمانی ارزش محسوب میشود که منافعی برای انسان دارد. پس ارزشها کیفیاتی هستند که برای انسان نفعی دارند و نیازی را پاسخ میدهند. ارزشها پایه و اساس کنش و بینش انسانها را تشکیل میدهند. ارزشها خواست ما و ترجیحات ماست. ارزشها دو دسته هستند؛ برخی برای یک فرد مهم است و برخی برای جامعه مهم است. هرچه ارزشها عامتر باشند ارزشهای اجتماعیتری هستند.
وی افزود: نظام ارزشها چیست؟ نظام ارزشها بنیادیترین اعتقاد هر فرد تلقی میشود که بر هدف و رفتارهای انسان اثر میگذارد. نظام ارزشها محدود هستند ولی باورها و اعتقادات میتوانند زیاد باشند. نظام ارزشی که درباره آن بحث میکنیم چه زمانی متحول میشود؟ نظام ارزشها متاثر از تاریخ هستند، متاثر از جامعه هستند، متاثر از فرهنگها هستند. نظام ارزشی در جامعه ثابت و یکسان نیست. نظام ارزشی هر جامعهای پویا و در حال تکامل است برای همین اگر به تاریخ ایران برگردیم ممکن است ارزشی هزار سال پیش مورد احترام بوده شاید امروز مورد احترام نباشد. بنابراین نظام ارزشی هر جامعهای متاثر از شرایط اقتصادی، اجتماعی و تاریخی آن جامعه است.
عضو هیئت علمی دانشگاه ادامه داد: در سه دهه گذشته روابط بین نسلی محور بسیاری از مطالعات و پژوهشها بوده است. طبق این مطالعات انقلاب اسلامی، جنگ ایران و عراق، برنامه نوسازی، تحولات نظام آموزش و تحصیلات عالی، توسعه شهرنشینی، فراز مغزها و ... تحولاتی است که جامعه در این چند دهه به خودش دیده است. فاصله نگرشی و هنجاری که نسلها با هم دارند به تجربه اجتماعی، تاریخی، سیاسی که داشتند برمیگردد و این عوامل بین آنها شکاف ایجاد میکند.
وی تصریح کرد: طبق این مطالعات در نسل جدید در مقایسه با نسل گذشته تعلق به ارزشهای دینی کاهش پیدا کرده ولی تمایل به ارزشهای مدرن افزایش یافته است. در واقع حتی میان دو نسل نسبت به برخی ارزشها مثل معاشرت زن و مرد و ... اختلافات معناداری رخ داده است. این امر نشان میدهد زیر پوست جامعه تحت تاثیر تجربههای تاریخی و ... تحولاتی رخ داده که به نظر میرسد نظام سیاستگذاری کشور به آن بیتوجه بوده است. به نظر میرسد نظام سیاستگذاری ما این تغییرات را نادیده گرفته و نشنیده است. در مطالعات اخیر تحت تاثیر شکافهای ارزشی و هنجاری به شکاف ارتباطی و گفتوگویی بین نسلها میرسیم.
وی در پایان افزود: پس جهانبینی و نظام ارزشهای نسل گذشته و نسل جدید از هم متمایز است. چرا؟ چون دنیای سنت که دهه گذشته در آن رشد کرده تحولاتش کمشتاب است، دنیای سنت دنیای ارزشهای پایدار و بلندمدت است. مثلا مسئله حجاب در نگاه این نسل به سختی میتواند تغییر کند ولی دنیای مدرن دنیای تحولات پرشتاب و دنیای ارزشهای نو و تجدیدشونده است. دنیای ارزشهای پویا و ناپایدار است که هر لحظه میتواند مورد تجدید نظر واقع شوند. به همین دلیل این جدال به گفتمان بین نسلها کشیده شده است.
انتهای پیام