زیارت اربعین و پیادهروی اربعین از مناسک مذهبی شیعیان است که در سالیان اخیر مورد اقبال جمع زیادی از شیعیان، مسلمانان و حتی برخی غیرمسلمانان قرار گرفته است و به نوعی به سمبل مناسک شیعی و عرصه قدرتنمایی شیعیان تبدیل شده است.
در همین راستا، مطالعات اربعین نیز در سالیان اخیر قوت گرفته است و بسیاری از پژوهشگران و جامعهشناسان به تحلیل و بررسی این رویداد مهم پرداختند.
به همین مناسبت نشستی با عنوان «بررسی تحلیلهای راهپیمایی اربعین» با حضور علی اشرف فتحی، پژوهشگر و استاد حوزه قم و حجتالاسلام حیدر همتی، مولف و استاد حوزه در ایکنا برگزار شد.
در بخش اول این نشست (مناسک بقای اجتماعی ادیان را تضمین میکند) علی اشرف فتحی ضمن اشاره به اهمیت مناسک برای استمرار و حیات اجتماعی ادیان تصریح کرد: چون مخاطب ادیان مردم هستند، مناسک به بقای اجتماعی ادیان کمک میکند و طبقات جامعه را با باورهای آن دین و مکتب درگیر میکند.
اکنون بخش دوم و پایانی این نشست را میخوانید؛
همتی: این سوال باید با چند مولفه تحلیل شود. یکی از آنها ماهیت اربعین است، دوم نسبت اربعین با بحث تمدن است و سوم نسبت اربعین با مسئله ظهور. باید در این سه مقوله بحث کرد. در قسمت اول باید یک تصویر و تصوری از خود تمدن وجود داشته باشد تا نسبت این دو را با هم بسنجیم.
تمدن از ابعاد مختلفی برخوردار است و تفسیرها و تعریفهای مختلفی برای آن در نظر گرفته شده است. اینکه تفسیر و تعریف ما از تمدن چیست، به ما کمک خواهد کرد ارتباط میان اربعین و تمدن را مقایسه کنیم و نسبت آنها را با هم کشف کنیم. گاهی وقتها برخی نقدهایی که در این زمینه مطرح میشود به تعریف تمدن بازگشت دارد.
وجه مشترک تعاریف تمدنشناسان از تمدن این است که تمدن دو رکن دارد؛ یک رکن مبنایی و درونی و یک وجه بیرونی. از آن قسمتی که به درون مربوط میشود، تعبیر به نرم افزار تمدن یا نظام اندیشهای تمدن میشود. در مورد اینکه تمدن را چه چیزی به حرکت درمیآورد در طول تاریخ نظرات متفاوتی مطرح بوده است. گاهی وقتها عقل را عامل تمدن میدانستند، گاهی سیطره علم را عامل تمدن میدانستند و گاهی هم قدرت معطوف به تسخیر سرزمینهای مختلف را.
به هر ترتیب همواره یک اراده و اندیشهای پشت تمدنها بوده و وقتی این اراده در مقیاس جمعی اتفاق میافتد و ظهور و بروز پیدا میکند میگویند این تمدن شکل گرفته است. اگر یک اندیشه بسط اجتماعی نداشته باشد و به مقیاس کلان جمعی نرسد، اندیشه تمدنساز نیست. اگر یک اندیشه بسط پیدا کرده باشد، به قبول اجتماعی هم رسیده باشد ولی تبدیل به ساختار و نظامها نشده باشد تمدن اطلاق نمیشود.
حال پرسش این است که در نسبت و مقایسه اربعین و تمدن کدام یک از این مقولات را با هم مقایسه کنیم و در چه مرحلهای بسنجیم؟ در مرحله اراده و اندیشه، در مرحله بسط اجتماعی یا مرحله تبدیل شدن به ساختار اجتماعی؟ در عین حال گاهی به صورت گلخانهای و کوچک در گوشهای نظامسازی اتفاق میافتد که مبنای یک تمدن میشود ولی نام تمدن رویش نمیگذارند. به طور مثال مسجد النبی(ص) در زمان حضرت رسول یک نرم افزار بود که بعد از سه چهار قرن به کانون تحولات اجتماعی در جهان اسلام بدل شد و شما شاهد هستید در کنارش قوه قضائیه شکل میگیرد، نظام سیاست شکل میگیرد، نظام آموزشی شکل میگیرد.
معنای بسط اجتماعی یک فکر
در مقوله اربعین هم میشود این دو رکن را دید. افرادی که به این مسئله قائل هستند از ابعاد مختلفی به این بحث پرداختند، ولی از نظر من در اربعین چند اتفاق میافتد؛ اتفاق اول تمایز هویت شیعه است. در گذشته وقتی در دنیا حرفی از اسلام زده میشد چیزی به نام شیعه وجود نداشت. اربعین باعث شد گفتمان شیعه در دنیا به عنوان یک گفتمان متمایزی طرح شود و اندیشکدههای مختلف را به تحقیق درباره این هویت وابدارد.
نکته دوم این است بنیانی در اربعین حاکم است که میتواند نظام اندیشهای و نظام اراده جمعی را در راستای تمدنسازی رقم بزند. پس اولا یک اندیشهای پشت آن است، ثانیا به ساحت اجتماعی وارد شده است و در یک نقطهای ارادههای مختلفی به آن معطوف میشود. تمدن اینجا شکل میگیرد. اینکه همه در یک روز یک گونه احساس دارند و به یک گونه میاندیشند معنای بسط اجتماعی یک فکر است.
غیرتخواهی بر پایه حب
به نظر من مولفه درونی که در اربعین وجود دارد بحث حب است. چیزی که در بنیاد حرکت اربعین شکل گرفته قضیه حب است. در اربعین خدمات اجتماعی که شما به افراد مختلف ارائه میدهید بر اساس حب به انسان کامل رقم میخورد. شما میتوانید همین مسئله را در خدمات اقتصادی، آموزشی و ... هم محقق کنید. پس اراده حرکت من بر پایه چه اتفاق میافتد؟ غیرتخواهی بر پایه حب.
اتفاق دیگری که در اربعین رخ میدهد و میتواند کنش اجتماعی فراتری را در بر بگیرد مسئله آزادسازی ظرفیتها به نفع دیگری است. در اربعین ظرفیتهای جامعه عراق در خدمت زائر قرار میگیرد و امکانات یک به میلیونها میشود. اگر همین جمعیت را با ساختار هتلداری و مدلهای اقتصادی مدیریت کنید، سهمیهبندی میشود ولی این آزادسازی ظرفیت در خدمت دیگری اگر بتواند بعد از اربعین به کنش اجتماعی تبدیل شود تحولات بزرگی را در جامعه ما رقم میزند.
فتحی: من عرض کردم گسترش تشیع پیامد طبیعی مناسک اربعین است اما ربط دادن اربعین به تمدن به نظرم تفسیر «بما لایرضی صاحبه» است. کسانی که در پیادهروی شرکت میکنند اکثرا عراقی هستند، جمعیت ایرانی هم که در این مراسم شرکت میکنند تلقیشان ورای زیارت و یک تجربه معنوی نیست.
تمدن تعریف خودش را دارد که ایشان هم اشاره کردند. تمدنپژوهان مولفههایی برای تمدن میشمارند مثل سازمان اقتصادی، سازمان سیاسی و ... ولی اینها در اربعین قابل ردیابی نیست. از نظر اقتصادی خیلی کارها صلواتی است و منفعت اقتصادی مورد نظر نیست. اصلا مردمی که آنجا میروند دنبال منفعت مادی نیستند. لذا اقتصاد به معنای سازمانی در اربعین وجود ندارد. اگر هم باشد برای جغرافیای عراق است. از نظر سازمان سیاسی هم کسانی که در راهپیمایی اربعین شرکت میکنند دنبال دولت سیاسی ورای جغرافیای عراق نیستند. برخی ممکن است آرمانشان این باشد شرایطی که در ایران وجود دارد در عراق هم وجود داشته باشد ولی این سوء تفاهم خلق میکند و دلخوری به وجود میآورد چون منطبق با واقعیتهای جامعه عراق نیست.
پس تمدن را به این معانی نمیشود به اربعین نسبت داد ضمن اینکه مناسک جزئی از یک کل است، تمدن یک کل است. کل شامل جزء هست ولی جزء شامل کل نیست. ما نمیتوانیم از اربعین تمدنسازی برداشت کنیم چون کسانی که خالق آن هستند و در آن نقش دارند دنبال چنین آرمانی نیستند مگر اینکه تمدن را به یکسری هویتهای مشترک فرهنگی تقلیل دهیم. البته از نظر فرهنگی تفاوتهای زیادی بین جامعه ایران و عراق و سایر کشورها وجود دارد و اکثریت مراسم اربعین با عراقیها است. اساسا میان افرادی که در این مراسم شرکت میکنند زبان مشترک وجود ندارد، ملت مشترک وجود ندارد، دولت مشترک وجود ندارد. بله، در یک معنا و در تقلیلگرایانهترین حالت ممکن میشود گفت هویت مشترک فرهنگی در اینجا به چشم جهانیان میآید که قبلا به این صورت دیده نمیشد.
به نظر من اگر واقعیات در نظر گرفته شود میشود این آیین را گسترش داد و به نفع شیعه عمل کرد ولی شاید القای تمدنسازی از اربعین موجب سوء تفاهم شود.
همتی: من فقط به یک نکته اشاره میکنم و آن اینکه گاهی اوقات لازم نیست همه کنشگران آگاهی لازم را داشته باشند، یعنی گاهی اوقات امامت جامعه یک هدفی را ترسیم میکند و دیگران نسبت به آن حرکت میکنند. ما این مسئله را در حوزه معرفت عاشورا میبینیم. به عنوان مثال امام صادق(ص) میفرماید کسی که برای امام حسین(ع) تباکی کند هم اجر دارد. در اینجا فرد خودآگاهی ندارد ولی چون در فرآیند کلان دارد کمک میکند اجر میبرد. پس در کنشهای کلان اجتماعی خودآگاهیهای جزئی و فردی خیلی مورد لحاظ نیست و شاید اینکه گفته میشود در قیامت هر کسی را با امامش محشور میکنند به همین جهت باشد.
انتهای پیام