به گزارش ایکنا، «محمد صادق ابراهیم عرجون»، از علمای الازهر در سال 1903 میلادی برابر با 1321 هجری(123 سال پیش) در شهر «ادفو» استان «اسوان» مصر دیده به جهان گشود و در سال 1929 از الازهر فارغالتحصیل شد.
شیخ صادق عرجون سرانجام در سال 1981 میلادی برابر با 1400 هجری، پس از سالها تلاش و قلمزدن در راه اعتلای نام اسلام و قرآن، دار فانی را وداع گفت.
او مدرس مراکز وابسته به الازهر بود و شیخ مرکز دینی «دسوق» و مرکز دینی «اسیوط» اسکندریه و رئیسالعلماء این مرکز شد، سپس در سال 1964 رئیس دانشکده زبان عربی و اصول دین مصر شد و برای کار به کویت، سودان، لیبی، مدینه و دانشکده «ام القری» در مکه مکرمه رفت و در همه این سفرها کتبی را تألیف کرد که او را در زمره علما و مورخین بزرگ قرار داد.
«عثمان بنعفان»، «علی بن ابیطالب؛ جانشین نمونه پیامبر(ص)»، «قرآن عظیم و هدایت و اعجاز آن در سخنان مفسران» و «رویکردی به شیوه تفسیر قرآن» از جمله کتب این عالم مصری است و او همچنین در مجله «الازهر» درباره ابوبکر و درباره «عبدالله بن عباس»، «عبدالله بن عمر»، «عبدالله بن زبیر» و «عبدالله بن مسعود» که از فقهای زمان خود بودند، مقالاتی نوشت و مهمترین کتاب او که 10 سال از عمرش را صرف آن کرد و در 4 جلد منتشر شد، «محمد رسول الله؛ رویکرد و رسالت» بود.
«محمد رسول الله؛ رویکرد و رسالت»، یکی از بهترین کتب معاصر درباره سیره نبوی است که عرجون در آن عصاره دانش خود را وارد کرده و به صورت مفصل به تحلیل سیره پیامبر(ص) پرداخته است.
این نویسنده و اندیشمند مصری همچنین در کتاب خود با بیان اشتباهات متفکران و افرادی که در سیره پیامبر(ص) شک و شبهه وارد کردهاند، به نقد آنها پرداخته و روایتها و مطالبی را نیز که مخالف رویکردش است، نقد میکند.
شیخ عرجون، نگارنده مطالبی درباره مذاهب و شخصیتها نیز بود و کتابش با عنوان «ابوحامد غزالی؛ متفکر انقلابی» درباره تصوف و آزادی بیان و اندیشه، از سرچشمههای تفکر غزالی در زمان حیاتش سخن میگوید.
«دانشنامهای درباره همزیستی اسلام» در دو جلد که در آن همزیستی و مدارای اسلام را در طول دورانهای مختلف با منابع و تاریخ طولانی آن، دنبال کرده، از دیگر آثار اوست و این نویسنده و عالم فقید مصری در کتاب «قرآن عظیم؛ هدایت و اعجاز آن»، هدایت و اعجاز را دو راز قرآن میداند که به وسیله آن، قرآن به پیامبری حاضر تبدیل شده که بر پایان پیامبری و رسالت تأکید دارد و در عین حال نیازهای امت اسلامی را پاسخ میدهد.
«القرآن العظیم: هدایته و اعجازه فی اقوال المفسرین»(قرآن عظیم و هدایت و اعجاز آن در کلام مفسرین) از جمله کتابهای محمد صادق عرجون است که در آن خلاصهای از شیوه مفسران گذشته و دورههای مختلف و تألیفات آنان در زمینه این رشته از علوم و معارف اسلامی، تبیین شده است.
عرجون در این کتاب تأکید کرده است مفسرین، تمام تلاش خود را در کتب و مؤلفاتشان به منظور انتقال علوم و معارف خود به جامعه انجام دادند و با این تلاشها وظیفه خود را در حد توانشان به انجام رساندند و هر آنچه را که برای بحث و پژوهش در زمینه تفسیر کتاب خدا در اختیار داشتند، به کار گرفتند.
وی تأکید دارد که قرآن، نور و هدایتی برای انسان و دستور و راهنمایی برای بشر و دعوتکننده به رشد و عامل سعادت دنیا و آخرت و همین مسئله، دلیل جاودانگی این کتاب مقدس است و هدایتی است که افقهای علم و معرفت را در برابر انسان میگشاید و بشر در خلال آیات آفاقی و انفسی، مجالی برای شناخت اسرار هستی مییابد.
عرجون همچنین در این کتاب میگوید: هدایت قرآن خود ستون اعجاز معنوی این کتاب مقدس است؛ کتابی که از یک دوره به دوره دیگر و از یک نسل به نسلی دیگر و از محیطی به محیطی دیگر، هیچ فرقی نداشته و کتابی جاودانه و نازلشده از سوی خداوند حکیم است.
محمد صادق عرجون کتابی به نام «نحو منهج لتفسیر القرآن: رویکردی به شیوه تفسیر قرآن» دارد و در آن مسائلی را مطرح کرده که پژوهشگران و فعالان حوزه مطالعات قرآنی را به رویآوردن به تفسیر قرآن به شیوهای درست و روشن و با هدف تبیین هدایتگونه بودن قرآن و بیان مفاهیم آیات و واژههای قرآن به روشی متقن فرا میخواند تا فضای فکری و علمی تفسیر قرآن به سمتی برود که جاودانگی قرآن و جایگاه آن به عنوان کتابی برای بشریت و دستوری برای ترسیم شیوه زندگی و تربیت قرآنی افراد اثبات و امت اسلام را از پرداختن به تفاسیر نادرست و منحرف از قرآن بینیاز کند.
او در این کتاب نسبت به خطر نظریات انحرافی که شأن آیات قرآن را پایین آورده و به صورت خودسرانه تفسیری خوشایند دیدگاههای علم نوین ارائه میدهد، هشدار داده و به بازگشت به هدایت الهی قرآن و ارائه پژوهشی اسلامی قرآنی که دوران رو به رشد معاصر را به دوران صدر اسلام پیوند دهد، فرا میخواند.
عرجون در این اثر هدفش این نبوده که شیوههای تفسیری موجود از قرآن را به مسلمانان معرفی کند؛ زیرا این مسئله، شایسته پژوهشی نیست که هدفش دعوت به قراردادن قرآن در جایگاه اصیل و شایسته خود در مطالعات اسلامی است.
او در همان ابتدا تأکید دارد که قرآن، همچنان سرچشمهای اصیل است که انشعابات علوم و معارف عربی از آن سرریز و سرازیر شده است و توجهی که پژوهشگران امت اسلامی به آن داشتهاند، به یک میزان نبوده و در زمینه عبادات و مباحث لغوی، اهتمام روشنی را میبینیم؛ اما در زمینههای دیگری مانند عقاید، برخی مفسران، ماحصل افکار بشری را در پژوهشهای قرآنی خود وارد و به نام تفسیر ارائه دادهاند.
رئیس اسبق دانشکده اصول دین دانشگاه الازهر کتابی به نام «امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب؛ الخلیفة المثالی: امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب(ع)؛ خلیفه نمونه و ایدهآل» دارد که در آن از نحوه رشد و پرورش امام علی(ع) سخن گفته و سالهای نخستین کودکی امام علی(ع)، بحران و قحطی زمان قریش و اتفاقات آن دوران را بازگو کرده و در پایان نیز به زندگی امام علی(ع) پس از پیامبر(ص) و رخدادهای مربوط به جانشینی محمد(ص) پرداخته است.
مؤلف همچنین به قهرمانیهای امام علی(ع) اشاره کرده و مطالبی بدین شرح آورده است:
نیمی از کشتهشدگان جنگ احد که هفتاد تن بودند، خونشان از لبههای شمشیر امام علی(ع) ریخته شد و در جنگ احد، خداوند مسلمانان را امتحان کرد و آنها از اطراف رسول الله(ص) پراکنده شدند و تنها یک نفر که همان علی(ع) بود، در کنار پیامبر(ص) ماند و او قهرمان اسلام بود.
در اینجا بود که نقش على(ع) نمایان شد زیرا على(ع) با شجاعت و رشادتى بىنظیر در کنار پیامبر شمشیر مىزد و از وجود مقدس ایشان، در برابر یورشهاى مکرر فوجهاى متعدد مشرکان حراست مىکرد.
در جنگ خندق(احزاب) نیز محاصره بر مردم تنگ شد، انتظارها به سر آمد و فردی به نام «عمرو بن عبدود» از سپاه دشمن، از میان مسلمانان مبارز طلبید، در آن زمان، علی(ع) جوان و عمرو بن عبدود، از قهرمانان و شجاعان عرب بود، علی(ع) با او به مبارزه برخاست و او را به زمین زد و مسلمانان نفس راحتی کشیدند.
خداوند به دست علی(ع)، قلعههای خیبر را گشود، در این جنگ پیامبر(ص) به امام علی(ع) فرمود: «فَوَاللَّهِ لَأَنْ یهْدِی اللَّهُ بِک رَجُلًا وَاحِدًا، خَیرٌ لَک مِنْ أَنْ یکونَ لَک حُمْرُ النَّعَمِ: به خدا سوگند اگر خدا یک نفر را به دست تو هدایت نماید، بهتر از آن است که دارای شتران سرخموی باشی».
امام علی(ع) تنها در یک جنگ شرکت نکرد و آن «تبوک» بود که رسول الله(ص)، در آن زمان، او را از رفتن به جنگ منع و امام علی(ع) را به جای خودش در مدینه منصوب کردند(حدیث منزلت) و به ایشان فرمود: «أنت مني بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبي بعدي: منزلت تو نسبت به من، برابر منزلت هارون(ع) نسبت به حضرت موسی(ع) است، تنها تفاوت آن است که پیغمبری پس از من مبعوث نمیشود.
زمانی که پیامبر(ص) مخفیانه از مکه به مدینه هجرت کرد، برادر و پسر عمویش امام علی(ع) را مأمور کرد که در بسترش بخوابند، علی(ع)، لباسهای پیامبر(ص) را پوشید و در جای ایشان خوابید و جوانان قریش زمانی که به خانه پیامبر(ص) رسیدند، آن حضرت را به جای محمد(ص) دیدند.
قلب جوانی مانند علی(ع)، لبریز از روحیه وفاداری و قهرمانی بود، او در خطرناکترین لحظات در جای پیامبر(ص) خوابید و در سختترین زمانها، فدایی رسول خدا(ص) بود.
او پرچم جهاد را که در دستان پیامبر(ص) بود، حمایت کرد و در بسیاری از مواقع که تعداد مسلمانان در جنگ، کم یا زیاد بود، با دشمنان جنگید و ترسی را که در دل مسلمانان بود به آرامش و امنیت تبدیل کرد.
ترجمه گزارش: زهرا نوکانی
انتهای پیام