«داستان‌های جعفرآقا» در حج
کد خبر: 3993696
تاریخ انتشار : ۰۷ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۳:۲۸
عباس خامه‌یار نوشت:

«داستان‌های جعفرآقا» در حج

رایزن فرهنگی ایران در لبنان نوشت: امروز هفتم شهریور، مصادف با هشتادمین سالگرد تولد زنده‌یاد کیومرث صابری فومنی، ادیب، نویسنده و طنزپرداز مشهور و معاصر کشورمان، مشهور به «گل‌آقا» است که شخصیت و پدیده‌ای نو و منحصر به فرد پس از پیروزی انقلاب اسلامی محسوب می‌شد.

«داستان‌های جعفرآقا» در حجبه گزارش ایکنا؛ در این یادداشت که نسخه‌ای از آن در اختیار ایکنا قرار گرفت، آمده است: هفتم شهریورماه ۱۳۲۰ و مصادف با روزهای حضور ارتش متفقین در زمان جنگ دوم جهانی در ایران بود که گل‌آقا در صومعه‌سرا، یکی از شهرهای استان گیلان دنیا آمد و من هشتادمین سال تولدش را بهانه‌ای قرار دادم تا یادی از این دوست فرهیخته وادیب هموطن داشته باشم و زندگى پُر فراز و نشیب او را سرمشقى براى نسل جوان امروزمان یادآور شوم.

با صابری قبل از اینکه به قامت پُر شکوه «گل‌آقا»یی‌اش درآید در معاونت بین‌الملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در اوایل دهه شصت همکار و همسایه دفتری دیوار به دیوار طبقه سوم ساختمان معاونت در خیابان ولیعصر، نبش خیابان فاطمی بودم و از این‌رو با سجایای انسانی و اخلاقی وی از نزدیک آشنایی و معاشرت داشتم. گل‌آقا با معاونت امور بین‌الملل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سمت مشاور افتخاری از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۹ همکاری می‌کرد؛ جایی که نخستین مسئولیت رسمی‌ام را در نظام اداری کشور آغاز کردم.

صابری مردی با اخلاقی والا، خوش‌مشرب و بسیار دوست‌داشتنی بود. در نخستین برخورد، انسان‌ها را با هر سن و موقعیتی که داشتند، به شدت جذب خود می‌کرد. او‌ در عین حال فردی روشنفکر، انقلابی و متعهد و قابل احترام و ستایش بود.

گویند انسان‌ها هنگام سفر، خُلق و خوی یکدیگر را بهتر می‌شناسند و روابطشان را محکم‌تر می‌سازند، حال اگر این سفرها، سفرهای معنوی و روحانی بیت الله الحرام باشد، نورٌ علی نور است.

سه بار هم‌سفر حج بودیم

با صابری سه بار هم‌سفر حج بودم. او نخستین‌بار در سال ۱۳۶۳ به حج مشرف شد و من آن سال، نوبت دوم تشرفم به خانه خدا بود. در بعثه امام خمینی (ره) روزانه خبرنامه‌ای به نام زائر برای صد و پنجاه هزار حاجی ایرانی منتشر می‌شد که شامل بیان مناسک و اخبار ایران، جهان، مکه و مدینه بود.

صابری دست‌اندرکار این نشریه بود و برای خواندنی‌تر کردنش، ابتدا در مدینه و سپس در مکه، هر روز ستونی به طنز با عنوان «داستان‌های جعفرآقا» در خبرنامه می‌نوشت و در قالب طنز به کالبدشکافی ناهنجاری‌های حجاج ایرانی می‌پرداخت و این خود در میان حجاج کشورمان هوادارانی بسیار پیدا کرده بود و نُقل مجالس‌شان بود؛ به‌گونه‌ای که تجمع حجاج برای خواندن خبرنامه از روی تابلوی اعلاناتِ محل استقرار کاروان‌ها، حقیقتاً دیدنی بود.

«داستان‌های جعفرآقا» در حج

مکه مکرمه، سفر حج سال 1364، نفر اول از چپ: کیومرث صابری فومنی(گل‌آقا) و نفر سوم: عباس خامه‌یار

گفتنى آنكه پنهان ماندن نام حقیقى نویسنده، لُغزى بود كه همگان را سخت كنجكاو كرده بود و همواره در معرض پرسش دوستان بوده ایم كه «جعفر آقا كیست»؟! باید متذکر شوم که سفر حجِ نخست و دو حج بعدی بر صابری و مسیر نوشتاری‌اش تأثیر فوق‌العاده‌ای داشت.

وی هنگام نقل خاطرات حج خود، می‌‌گوید: «در مکه به کعبه رفتم و در جوار کعبه، قلمم را درآوردم و رو به کعبه کردم و گفتم: من این قلم را در خانه‌ خدا با خدا معامله کردم. خدایا! تو شاهد باش که من در راه اعتلای دین تو و کشورم گام برمی‌دارم. مرا از لغزش‌ها مصون بدار و قلمم را از انحرافات حفظ کن».

صابری در خانواده‌ای بسیار فقیر رشد کرد و تربیت شد و پدرش کارمند ساده وزارت دارایی بود که در سال ۱۳۲۱ درگذشت.

مادر صابری فرزند یک سید روحانی و مورد احترام و از معدود زنان باسواد شهر بود، در مکتب‌خانه قرآن تدریس می‌کرد و اینکه تنها ممر معاش خانواده پس از مرگ پدر بود. تکافوی زندگیشان را نمی‌داد. لذا برادرش که در آن زمان ۱۵ ساله بود، تحصیل را رها کرد تا با کار خود، به معیشت خانواده کمک کند.

صابری تحصیلات دبستانی خود را در شهر فومن گذراند. برادر بزرگ او هم به سختی می‌توانست مخارج خانواده را تأمین کند. به همین جهت، ادامه تحصیل برای صابری دشوار شد؛ لذا پس از پایان تحصیلات ابتدایی، به شاگردی در یک مغازه خیاطی پرداخت ولی در اواخر مهرماه همان سال، به اصرارِ مادر و دوستانش، تحصیل در دبیرستان را آغاز کرد. به دلیل همان فقرِ مادی، بعد از اتمام دوره اول دبیرستان (۹ سال تحصیل)، مجدداً به مغازه خیاطی رفت و آن‌طور که خودش می‌گفت، پیشرفت‌هایی هم در این رشته داشت.

طنزپرداز ارزشی

او به مفهوم و به ادبیات سال‌های اول انقلاب بسیار «ارزشی» به شمار می‌رفت. با انقلابیون از جمله حضرت آیت‌الله خامنه‌ای و محمدعلی رجایی از دوران هنرستان صنعتی کارآموز تهران آشنا بود و پس پیروزی انقلاب اسلامی با نخست‌وزیر و ریاست‌‌جمهور شدنش، به دوستی صمیمانه‌ای انجامید و تا زمان شهادت رجایی (هشتم شهریور ماه ۱۳۶۰) ادامه یافت و در دوران نخست‌وزیری شهید رجایی به مقام مشاور فرهنگی و مطبوعاتی نخست‌وزیر و نیز در زمان ریاست‌جمهوری ایشان منصوب شد و تا زمان شهادت رجایی در این سمت باقی ماند و هنگام ریاست‌جمهوری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در همان سمت ابقا شد.

صابری مشاغل متعددی راپس از انقلاب عهده‌دار بود. مشاغل سیاسی اما نمی‌توانست وی را راضی کند، به همین علت به تدریج از این‌گونه مشاغل کناره گرفت و بر بُعد فرهنگی و آموزشى فعالیت‌های خود وسعت بخشید.

عضویت در هیئت مؤسس انجمن موسیقی، تدریس در کلاس‌های حضوری دانشکده مکاتبه‌ای، تدریس در دانشکده روابط بین‌الملل، تدریس در مرکز اسلامی آموزش فیلم‌سازی، عضویت در كمیته نامگذارى شورای عالى انقلاب فرهنگى، عضویت در هیئت ایرانی کنفرانس سران کشورهای غیر متعهد (دهلی نو ۱۳۶۱) و مسئولیت مجله رشد ادب فارسی از فعالیت‌هاى فرهنگى و آموزشى وى است.

صابری خود در این رابطه می‌گوید: «نخستین کسی که مرا به عنوان یک طنزنویس تحویل گرفت، در‌‎ ‌‏سطح وسیع، سید محمدعلی جمالزاده بود. بعد‌ها که در ژنو به دیدارش‌‎ ‌‏رفتم، به من گفت که در همان روز‌هایی که نوشته‌های کوتاه تو با‌‎ ‌‏عنوان دو کلمه حرف حساب در اطلاعات چاپ می‌شد، به خودم گفتم‌‎ ‌‏که طنزنویس شایسته‌ای در ایران پیدا شده است! این را چند بار هم قبل‌‎ ‌‏و بعد از آن دیدار، برای خودم نوشت. هر وقت هم که به عللی،‎ ‌‏نمی‌نوشتم، نامه می‌فرستاد و اظهار نگرانی می‌کرد».  ‏

صابری به این موضوع صریح‌تر می‌پردازد و می‌گوید: «…نمی‌دانم گفتن این نکته صحیح است یا نه، آیا حمل به چه چیز خواهد‌‎ ‌‏شد؟ ولی از جهت روشن شدن قضیه می‌گویم که در ایران، چند نفر، به‌‎ ‌‏طور خصوصی، مشوق من بوده‌اند: حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ‎حجت‌الاسلام سید محمود دعایی و دوستم آقای جلال رفیع».

‌ خنده‌رو هر كه نیست از ما نیست

دلسوزی‌های صادقانه او نسبت به کشور و نظام نوپای اسلامی، علاوه بر حدت و شدت انتقادهایش و تیزی فوق‌العاده قلمش هرگز او را از ادامه مسیر باز نداشت و گرچه پس از گذشت نزدیک به نُه سال از انتشار اولین دو کلمه حرف حساب، نهایتاً در سال ۱۳۷۲ به تعطیلی موقت ستون‌اش در روزنامه اطلاعات انجامید،اما صابرى که پیش از آن تقاضای انتشار یک هفته‌نامه جدی به نام «فصل جدید» کرده و امتیازش را نیز گرفته بود و به دلایلی از انتشار آن منصرف شد؛ تقاضای امتیاز هفته‌نامه طنز با نام «گل‌آقا» را کرد و توانست در اول آبان ماه ۱۳۶۹ اولین شماره هفته‌نامه طنز پس از انقلاب اسلامی، به نام «گل‌آقا » را با تیراژ یکصد هزار نسخه و به قیمت ۱۵ تومان با شعار: خنده‌رو هر كه نیست از ما نیست ​​اخم در چنته گل‌آقا نیست منتشر کند.

در حقیقت هفته‌نامه گل‌آقا، سرآمد نشریاتی بود كه طی دهه‌های 70 و 80 با زبان طنز و كاریكاتور به نقد فضای سیاسی و اجتماعی كشور می‌پرداخت و همه مدیران ارشد دولت‌های و قت را به عنوان سوژه‌هایی همیشگی در طنزهای تصویری روی جلدش مد نظر داشت. طنزهایی که با زبانی ساده، نقدهایی جدی را به سیاست‌های داخلی و خارجی دولت ها مطرح می‌کرد، آن‌چنان که به دل نقدشونده هم می‌نشست.

او اما در طنزپردازی‌هایش، معتقدانه و باورمندانه، روحانیت و زى طلبگى را خط قرمز خود مى‌دانست و تا آخرین فعالیت‌های رسانه‌‌ای‌اش به این مهم وفادار ماند و هرگز اهانتی بدان نکرد.

گل‌آقا در «دو کلمه حرف حساب» و به عنوان مدیری توانمند و جدی که همیشه حرف اول را می‌زد و گوشش به حرف هیچ‌کس بدهکار نبود، با ابزار و ملزومات گل‌آقایی‌اش از قبیل عینک و عصا و قلم، کابینه‌اش را با درایت و هوشمندی زائد الوصفی چید و از دهان آنان زیرکانه و جسورانه، مشکلات و انتقادات مردم کشورش را بیان می‌کرد و دولتیان را ماهرانه كیسه می‌كشید.

استقبال مردم از این مجله، غیرقابل تصور بود. تمامی نسخه‌های اولین شماره هفته‌نامه گل‌آقا، در سراسر تهران ظرف کمتر از نیم‌ساعت به فروش رفت و مجدداً چاپ شد و حتی شماره‌های سال اول گل‌آقا بعداً در تیراژ وسیع تجدید چاپ شد.

«دو کلمه حرف حساب» جان تازه‌ای به طنز داد

صابری پس از موفقیت چشمگیر در ستون «جعفرآقا»ی نشریه حج و پس از بازگشت از بیت‌الله الحرام، مدتی روی طرح ستون طنز خود کار کرد و با برگزیدن عنوان «دو کلمه حرف حساب» و همچنین با انتخاب اسم مستعار «گل‌آقا» برای خود، اولین ستون طنز خود را با این نام در بیست و سوم دی ماه ۱۳۶۳ در روزنامه اطلاعات به چاپ رساند. طنز سیاسی که تقریباً از سال ۱۳۵۹ به این سو تعطیل شده بود، با شکل‌گیری این ستون طنز، دوباره به بار نشست و جان تازه‌ای گرفت.

وی همچنین آثار متعددى از خود به جاى گذاشت و برداشتی از فرمان حضرت علی (ع) به مالک اشتر (۱۳۵۷)، تحلیل داستان ضحاک و کاوه آهنگر، مکاتبات شهید رجایی و بنی‌صدر، اولین‌ استیضاح در جمهوری اسلامی ایران، دیدار از شوروی و گزیده دو کلمه حرف حساب (۴ جلد) از آثار منتشر شده اوست.

گل آقا در آبان ماه ۱۳۸۱ و همزمان با آغاز سیزدهمین سال انتشار هم‌زمان با چاپ 548 اُمین شماره، با چاپ سرمقاله آن شماره که این بار در آن نه شاغلام و نه غضنفری بود و نه گل‌آقایی، با نام صابری از تصمیم خود برای پایان کار هفته‌نامه خبر داد و ناگهان انتشار آن را متوقف ساخت و جامعه مطبوعاتی و مردم ایران را به حیرت فرو برد و علت این توقف ناگهانی را دلایل شخصی ذکر کرد و تا آخرین لحظه حیاتش، روزه سکوت خود را در این‌باره نگشود.

صابری كه در سال ۱۳۴۵ ازدواج كرد و صاحب دو فرزند دختر و پسر شد، سانحه رانندگی منجر به فوت تنها پسرش «آرش» شد که سال دوم دانشگاه را می‌گذراند و در سال ۱۳۶۴ اتفاق افتاد، تأثیر فوق‌العاده‌ای بر وی گذاشت و کمرش را خم کرد.

غم از دست‌دادن فرزند شدیداً بر جان و روان صابرى تأثیر گذاشت و به قول یکی از همشهری‌هایش غم فرزند باعث مرگ پدر شد. کیومرث صابری فومنی، کاریکاتوریست خوشنام و خوش سیرت ایران زمین، پس از طى یک دوره‌ بیماری سرانجام در صبح روز جمعه ۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۳ خورشیدی در بیمارستان مهر تهران درگذشت. در حالی که به اصرار خودش جز چند فرد معدود، شخصی از بیماری‌اش خبر نداشت، به این دلیل که «دلی آزرده نشود و خاطری اندوهگین نگردد».

روحش شاد و قلمش پُر رهرو باد

انتهای پیام
captcha