به گزارش ایکنا از قزوین، مسعود جانبزرگی، استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در وبینار تحلیل روانشناختی خطبههای امام حسین(ع) که شامگاه 24 مرداد به همت گروه درمان چندبعدی معنوی خداسو از مرکز خدمات مشاوره و روانشناسی «طلیعه سلامت» برگزار شد، اظهار کرد: خطبه منا را با هم مرور کردیم و دیدیم نکات فراوانی دارد و بدون اغراق میتوانیم وضعیت آن دوران را از صحبتهای امام حسین(ع) متوجه شویم. در این خطبه امام به پرداختن امر به معروف و نهی از منکر از جانب مسئولان تأکید میکنند؛ به عبارت دیگر به نظر میرسد که امام به ما میآموزند باید با همت نخبگان صالح، صادق و اهل تقوا یک ستاد امر به معروف و نهی از منکر شکل بگیرد تا مراقب رفتار مسئولان باشند.
وی ادامه داد: نکته دیگر این است که نخبگان صالح مسئول پرداختن به امر به معروف و نهی از منکر هستند به نظر میرسد نمیتوان این امر خطیر را به هر کسی سپرد وگرنه امام حسین(ع) تمامی رهبران فکری را دور هم جمع نمیکردند.
این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه بیان کرد: ریشه انحراف بعد از رحلت پیامبر (ص) آغاز شد و در عصر امام حسین(ع) گسترش پیدا کرد که کمتر از 40 سال این اتفاقات در کشور اسلامی افتاد و عملکرد معکوس شد. عملکرد معکوس یعنی اینکه منافع خود و اقوامشان بر منافع مردم اولویت پیدا کرد؛ اولویتها تغییر کرد یعنی بهخاطر راحتی خودشان از ارزشها دست کشیدند و به نظر میرسد باید بهعنوان نخبه، رهبر فکری، دانشجو و استاد به خود زحمت دهیم نه اینکه راحت طلبی خود را اولویت قرار دهیم و نسبت به درد و رنج محرومین بیخیال باشیم که امام حسین(ع) در چند جای خطبه به این نکته اشاره کردند.
وی بیان کرد: امام حسین(ع) اشاره کردند که منشأ قدرت و نخبگی حاضران در جمع را خداوند به آنان اعطا کرده است؛ در بلاد اسلامی، اسلام این افراد را به آن مرحله رسانده بود بنابراین منشأ قدرت و فرمانروایی از جانب خداوند بود ولی آنان به زعم خودشان فکر میکردند خودشان منشأ قدرت هستند و همانطور که تاریخ نشان میدهد نتوانستند این قدرت را حفظ کنند.
جانبزرگی در ادامه تشریح کرد: این گروهی که قرار بود مسئولیت امر به معروف و نهی از منکر را بر عهده گیرند و عملکردشان معکوس شد و جامعه اسلامی را نقطهای رساندند که امام حسین(ع) آنگونه برای اسلام قربانی شدند، این افراد باید رغبتهای خود را تنظیم میکردند و اگر رغبتشان به دنیا را از دست میدادند وضعیت اینگونه رقم نمیخورد. آنها بهدنبال جمع کردن مال برای خودشان بودند و از طرفی اعتقاد نادرست داشتند. باورهای آنان اشتباه و شکمهای آنان از مال حرام پر شده بود؛ به عبارت دیگر باید مراقب خوراک روانی و جسمی باشیم، بنا به تعبیر امام حسین(ع) از آیه قرآن کریم این دو مقوله زمینه فساد را در انسان فراهم میکنند.
وی گفت: نباید «منیت» محور امر به معروف و نهی از منکر قرار گیرد بلکه باید «حق» محور باشد در این صورت حتماً اثرگذار بوده و رفتار هیجانی نخواهد بود که حضرت علی(ع) در خطبه هفتم به این نکته اشاره داشتند. خروج عمل انسان از مبدأ و معاد، بزرگترین مکانیزم فسادزاست، وقتی عمل از مبدأ و معاد خارج شد معلوم نیست چه سرنوشتی خواهد داشت و انسان را مستعد سوختن میکند.
این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تصریح کرد: مسیر حرکت از نور به نار این است که عمل انسان از مسیر مبدأ و معاد خود خارج شود چون با خروج از ولایت خداوند از نور به ظلمات کشیده میشود؛ این اتفاق در جامعه دوران امام حسین(ع) افتاد و بالاترین فساد در آن اتفاق افتاد و فرزند پیامبر را قربانی کردند. اگر خداوند به ما توفیق دهد عمل خود را بین مبدأ و معاد تنظیم کنیم کمتر دستخوش چنین جریاناتی خواهیم شد و فریب منیت و مادیت را نخواهیم خورد.
وی اضافه کرد: هماهنگی ظاهر و باطن دیگر نکته قابل برداشت از خطبه امام حسین(ع) در مناست؛ امام وقتی باطن حکومت معاویه را نشان میدهند تمام باطن آن مبتنی بر رذالت ولی ظاهرش دین است.
جانبزرگی مطرح کرد: نکته دیگر این است وقتی امام حسین(ع) یقینی سخن میگویند و شواهد دقیق بیان میکنند، اعتبار رفتار از عقل خداسو ناشی میشود نه عقل معاویهای؛ یعنی وقتی عقل ما خداسو نشود دنبال منافع خودش میگردد و دنبال موقعیت، مادیت و منیت میرود که این مثلث عامل بدبختی انسان است.
وی گفت: بنابراین دنیاخواهی، شهوتپرستی و خودبرتربینی نمیتواند عقل را به سمت تقوا حرکت دهد و چنین چیزی امکانپذیر نیست؛ اینکه شما عقل را از حالت خداسویی خارج کنید قدرت تشخیص نخواهید داشت. کسی که تقوا پیشه کند میتواند از مسیرهای سالم عبور کند و حق را از باطل تشخیص دهد و این موارد برداشتهایی است که از خطبه امام حسین(ع) در منا میکنیم.
این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه یادآور شد: امام حسین(ع) این خطبه را 2 سال قبل از مرگ معاویه برای نخبگان ایراد و زمینه فکری و عملی خودش را بیان کردند، به محض اینکه معاویه از دنیا رفت یزید شروع به تکتازی کرد.
وی تصریح کرد: معنای مظلومیت امام حسین(ع) را میتوان درک کرد، چه اتفاقی میافتد که گویا پیامبر و خاندانش نبودهاند؛ چگونه جامعه را شستشوی مغزی میدهند که امام حسین(ع) باید بگویند که شما من را میشناسید و میدانید من که هستم؟
جانبزرگی با اشاره به اینکه کربلا در سال 61 هجری اتفاق افتاده است، اظهار کرد: معاویه از دنیا رفت، یزید خلافت را بر عهده گرفت و پدرش هم سعی کرده بود برای پسرش بیعت بگیرد؛ یزید جانشینی خود را اعلام کرد و به سرعت سعی کرد این جریان را دنبال کند و آن زمان امام حسین(ع) در مدینه بودند و یزید به خوبی میدانست با وجود شخصیتی مانند امام حسین(ع) امکان اینکه بتواند راحت زندگی کند را ندارد به همین دلیل نامهای را به «ولید بن عتبه» والی مدینه نوشت تا از مردم برای یزید بیعت بگیرد کنار آن یک نامه کوچک دیگر نیز فرستاد؛ در آن نامه کوچک برای ولید نوشت که باید بیعت گرفتن از عبدالله بن عمر، حسین بن علی(ع) و عبدالله بن زبیر را حتماً انجام دهد.
وی گفت: «مروان بن حکم» قبل از ولید استاندار معاویه در مدینه بوده است وقتی نامه به ولید میرسد هنگام مغرب بوده است «ولید بن عتبه» «مروان» را دعوت میکند و با هم جلسهای میگذارند، ولید میگوید چنین نامهای از جانب یزید آمده و پیشنهادت چیست که مروان میگوید باید این کار را انجام داد.
این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تشریح کرد: ولید بلافاصله مأموری دنبال امام حسین(ع) فرستاد وقتی که پیک ولید رفت امام حسین(ع) و عبدالله بن زبیر در مسجد پیامبر(ص) نشسته بودند که به آنها میگوید که ولید از آنان درخواست کرده تا شب برای جلسه بیایند. امام حسین(ع) متوجه میشوند و میگویند معلوم شد طاغوت زمان یعنی معاویه مرده است و منظور از این دعوت این است که برای پسرش از ما دعوت بگیرند، بنابراین امام در تأیید نظر خودش بنا بر برخی منابع به عبدالله زبیر میگویند که من خواب دیدم که شعلههای آتش از خانه معاویه بلند است و منبرش در شعلههای آتش سرنگون میشود.
وی افزود: وقتی که امام حسین(ع) این را میگویند میفرمایند چارهای نیست و باید برویم، امام سیاستی را به خرج میدهند و هوشمندانه و دقیق عمل میکنند، امام 30 نفر از بهترین اصحابشان را صدا کرده و میگویند که مسلح شوند شب میخواهم جلسه ولید بروم احیاناً اگر از من سر و صدایی شنیدید داخل بیایید. بعد امام راهی جلسه میشوند و طبق آنچه که پیشبینی کرده بودند ولید خبر مرگ معاویه را میدهد و موضوع بیعت با یزید را با امام حسین(ع) در میان میگذارد. امام به زیبایی پاسخ میدهند و میگویند یک شخصیتی مثل من را که نباید پنهانی بیعت بگیرید الان هم شب است، وقتی مردم برای بیعت آمدند اگر تصمیم به بیعت داشتم جلو مردم بیعت میکنم.
جانبزرگی توضیح داد: ولید وقتی میبیند که سخن امام منطقی است راضی میشود ولی در همان حین مروان از در وارد میشود و با اشاره به ولید میگوید که بیعت بگیرد اگر امام حسین(ع) از مجلس بیرون رود دیگر نمیتوانند بیعت بگیرند. امام متوجه حرکات و صحبتهای مروان میشوند و به مروان میگویند «چه کسی میخواهد من را بکشد تو یا ولید؟ دروغ میگویی، گناه هم میکنی»؟! بعد امام حسین(ع) خطاب به ولید بن عتبه میگویند که «میدانید من که هستم؟ میدانید یزید که هست؟ چه انتظاری از من دارید؟» گناه، مغز کسانی که در رأس قرار میگیرند را از کار میاندازد بنابراین امام تلاش دارند شناخت ایجاد کنند و میگویند «ای امیر ما خاندان نبوت و معدن رسالتیم، خاندان ما محل آمد و شد فرشتگان و محل نزول رحمت خداست، خدا اسلام را خاندان ما شروع کرد و تا آخر نیز همگام با خاندان ما به پیش خواهد برد؛ اما یزید مردی که شرابخوار و شارب الخمر بوده و آدمهای بیگناهی را کشته است، یزید مصداق لعن و فاسق است. آیا رواست شخصیتی مثل من با چنین مردی فاسد بیعت کند؟.»
وی ادامه داد: اینجا امام حسین(ع) قدری صدایش را بلند میکنند وقتی صدایشان بلند میشود چند نفری که پشت در ایستاده بودند داخل میشوند؛ امام حسین(ع) اینگونه از آنجا خارج شده و آنان نیز برای بیعت گرفتن از امام حسین(ع) ناامید میشوند.
این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه اظهار کرد: مروان به ولید اشاره میکند یا با این سه نفر بیعت بگیرد یا سر این سه نفر را بزند، وقتی شما این صحنه را ببینید چه برداشتی میکنید، امام حسین(ع) با رفتن به سمت کربلا بهترین کار را کردند. اگر وقایع به خوبی تحلیل نشوند اذهان میگویند که چرا این کار را امام حسین(ع) انجام دادند ولی وقتی بررسی میکنیم میبینیم که امام حسین(ع) بهترین کار را انجام دادند.
وی تصریح کرد: اگر امام حسین(ع) در جلسه با ولید افرادی را با خود همراه نمیکردند و آنان داخل نمیآمدند امام بدون اینکه مردم متوجه عمق فاجعه حکومت یزید شوند شهید میشدند؛ امام باید این سیستم را متلاشی میکردند و اسلام را نجات میدادند. نکات مهمی که برداشت میشود این است که هیچگاه حق و باطل با هم سازگاری نخواهند داشت.
جانبزرگی تشریح کرد: فردای صبح آن روز مروان دوباره با امام حسین(ع) ملاقات میکنند. مروان به امام حسین(ع) میگوید یا اباعبدالله نصیحت من را گوش کنید من خیرخواه شما هستم، پیشنهاد میدهم که روی آن فکر کنید و اگر قبول کنید به صلاح شماست و خیر شما در آن است. امام حسین(ع) میگویند پیشنهادت چیست؟ مروان میگوید که همانطور که دیشب در مجلس ولید بن عتبه مطرح شد شما با یزید بیعت کن این کار هم به نفع شما، دین و دنیای شماست. امام حسین(ع) تند برخورد میکنند و میگویند «انا لله و انا الیه راجعون» این عبارت را معمولاً وقتی که کار تمام است بر زبان جاری میکنند؛ امام ادامه میدهند «اگر تو چنین پیشنهادی به من میدهی فاتحه اسلام را باید بخوانید» چرا باید فاتحه اسلام را خواند چون گرفتار یک فرد پست مانند یزید شده است و امام حسین(ع) میگویند «من خودم از رسول خدا(ص) شنیدم که گفت خلافت بر آل ابوسفیان حرام است». امام در بخش دیگری میگویند «پیامبر گفتند اگر روزی معاویه را بالای منبر من دیدید بکشید ولی مردم مدینه او را روی منبر پیامبر دیدند و نکشتند و حالا خداوند آنان را گرفتار فرد فاسقتری مانند یزید کرده است.»
وی یادآور شد: امام حسین(ع) از اینجا رنجیده میشوند و بارها و بارها کنار قبر پیامبر(ص) میروند و آنجا شروع به شکوه و زاری کردن میکنند؛ وضعیت جامعه به سمتی میرود که افراد فاسد خود را حاکم و صاحب حکومت اسلامی میدانند! امام مسلمین هویت خود را معرفی میکنند ولی از او میخواهند با کسی که میمونباز و شراب خوار و اهل فسق و فجور آشکار است بیعت کند. بنابراین امام حسین(ع) مسیر دیگری را انتخاب میکنند.
این استاد روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه متذکر شد: در عصر حاضر به راحتی مقاله و پایاننامه میخریم و همان مدرک بعدها منبع درآمد ما میشود آیا این لقمه حرام نمیشود؟! اشتباهات بزرگتر ناشی از توجیه و افتادن در مسیر نادرست است.
جانبزرگی تأکید کرد: امام حسین(ع) به ما یاد دادند که اگر میخواهیم مورد لعن الهی قرار نگیریم مردم را اذیت نکنیم، وقتی زیر علم امام حسین(ع) سینه میزنیم اگر جایی مردم گرفتار هستند در هر مقام و موقعیتی به آنان احترام بگذاریم و گرهگشایی کنیم.
انتهای پیام