مجتبی اشرافی، مدرس دانشگاه و مدیر اندیشكده مطالعات راهبردی كریمه، در گفتوگو با ایكنا از فارس، ضمن تسلیت فرا رسیدن سالروز شهادت مولای متقیان حضرت علی(ع) به بیان نكاتی درباره سیمای كارگزاران علوم پرداخت و گفت: انقلاب ایران، در نوع خود و نیز در مقایسه با دیگر انقلابهای جهان، از لحاظ تکوین، حرکت، روند و نتیجه آن دارای ویژگیهای کمنظیری بود.
وی افزود: وجه مشترک پیدایش همه انقلابها، کم و بیش یکسان است. همگی ریشه طبقاتی و اجتماعی دارند، هنگامیکه ظلم و فساد و بیکفایتی نظام حاکم تحملناپذیر شد، تودهها به حرکت در میآیند، طغیان میکنند، نمایندگان سنتی خود را کنار میزنند و موانعی را که بر سر راهشان قرار دارد، درهم میکوبند تا رژیم حاکم را بر اندازند و به جای آن نظام جدیدی که امیال و خواستههای آنها را تأمین کند، بر پا سازند.
اشرافی بیان كرد: در دوران کنونی، سکولاریسم بهعنوان شرط توسعه و پیشرفت جوامع غیرمذهبی شناخته شده است ولیکن اسلام در بین خود و سکولاریسم جدید مرزبندی كرده است. همانگونه که تعلیمات کاتولیکهای مسیحی مبنی بر رهبانیت را نیز مردود اعلام كرده است لذا باید گفت که نگرش اسلام به امور دنیوی، نگرش ویژه و منحصر به فردی است که به قول لویی گارده: «اسلام، مستقیماً به همان اندازه به امور دنیایی مسلمانان بستگی دارد که به امور دینی و ایمانی ایشان» و به عبارت دیگر مسلمانان به همان اندازه که در امور دینی و ایمانی خویش متصل و وابسته به اسلام هستند، در امور دنیوی خویش هم لزوماً به اسلام وابستگی و پیوند دارند.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: در نگرش اسلامی، اهمیت دنیا در آماده کردن انسان برای ورود به جهان آخرت است. جاودانگی در حیات اخروی است و دنیا مزرعه آخرت است بنابراین همه امور دنیوی، مربوط به انسان برای آماده ساختن منزلگاه آخرت کاربرد دارند و بالطبع و به طریق اولی سیاست، قدرت و دولت نیز جزو همین امور دنیوی مرتبط با انسان به حساب میآیند.
وی با بیان اینكه در حکومت اسلامی لزوم توجه به هر دو بعد مادی و معنوی و هر دو وجهه حیات انسانی این و آن دنیایی بسیار مهم و قابل توجیه است، گفت: از این منظر گزینش و ایجاد ساختار حاکمیتی که بتواند تضمینکننده هر دو نوع سعادت دنیوی و اخروی برای جمیع نفوس و آحاد افراد تحت حمایت خود باشد، کاری بسیار سخت اما ممکن و شدنی است. چه بسا اینکه مولا امیرالمؤمنین علی(ع) نیز در همان مدت کوتاه حکومت خود، هم در ساختار و هم در تعیین کارگزار، حکومتی همراه با قسط و عدل را بنیان گذارد و کما اینکه جمهوری اسلامی برآمده از دل انقلاب اسلامی هم در صدد بازنمایی و الگوسازی از همان نوع حکومت اسلامی است.
اشرافی تأكید كرد: در سیره امیرالمؤمنین علی(ع)، تقوا، علم و آگاهی، مدیریت جهادی، کاربلدی، امانتداری، سادهزیستی، بصیرت و ولایتمداری از ویژگیهای اساسی کارگزاران حکومتی وی بوده است و این مدیران در ساختاری کاملاً شفاف، شایستهسالارانه و با محوریت رضایت خداوند و خدمت به ملت مشغول به خدمت بودند.
وی گفت: اهتمام امام علی(ع) در تبیین و بازتعریف ساختار حاکمیتی، شایستهگزینی، توجه به خواست و رأی مردم، برخورد با فساد مالی و اقتصادی کارگزاران، سپردن کارهای بزرگ به کارگزاران توانا، باتجربه، باحیا، اصیل و پارسا و ارزیابی مستمر و مداوم ساختار حکومتی و خادمان این ساختار را در اولویت گذاشته است و با تقویت بُعد توحیدی و دینی سیاست، انسانیت و اخلاق و صداقت و راستی و درستی را بهعنوان مهمترین اصول پذیرفته شده حکومتداری خود تعیین كرد؛ آنجا که میفرماید: «ای مالک ... در کار کارگزارانت بنگر و پس از آزمایش به کارشان برگمار، نه به سبب دوستی با آنها. و بی مشورت دیگران به کارشان مگمار، زیرا به رأی خود کار کردن و از دیگران مشورت نخواستن، گونهای از ستم و خیانت است. کارگزاران شایسته را در میان گروهی بجوی که اهل تجربت و حیا هستند و از خاندانهای صالح، آنها که در اسلام سابقهای دیرین دارند. اینان به اخلاق شایستهترند و آبرویشان محفوظتر است و از طمعکاری بیشتر رویگرداناند و در عواقب کارها بیشتر مینگرند. در ارزاقشان بیافزای، زیرا فراوانی ارزاق، آنان را بر اصلاح خود نیرو دهد و از دستاندازی به مالی که در تصرف دارند، باز میدارد و نیز برای آنها حجت است».
مدیر اندیشكده راهبردی كریمه اظهار كرد: سالها بعد از حکومت مولا امیرالمؤمنین(ع)، حکومتهای داعیه دینداری تلاش كردند تا الگویی برای حکومت اسلامی باشند اما چندان در این زمینه موفق نبودند. با انقلاب اسلامی سیاست هم معنای دیگری پیدا کرد، به عبارت دیگر با روی کارآمدن نظام اسلامی در ایران، سیاست معانی تازهای یافت و به بازتولید حکومت اسلامی و بازتعریف سیمای حاکمیتی و کارگزاری علوی پرداخت. بازتعریفی که هر دو وجهه سعادت دنیوی و سعادت اخروی را در اولویت ساختاری خود قرار داد.
وی با بیان اینكه سیاست در نگرش ایرانی اسلامی، علاوه بر اینکه، شامل دو بعد دنیوی و انسانی است، بعد دیگری نیز دارد که از جنبهای بر خود آن، احاطه دارد، گفت: بدین سبب سیاست دین مهمتر از سیاست به معنای جدید آن است و سیاست دین چیزی نیست جز ارتباط سیاست با غیب و خداوند و آخرت که در بعد توحیدی سیاست قرار میگیرد.
اشرافی با یادآوری اینكه جمهوری اسلامی ایران بعد از انقلاب، با محیط کاملاً متفاوتی مواجه شد، گفت: انقلاب، نظم مسلط جهانی را به چالش بنیانکن فراخواند و بحرانی بس شگرف را به کالبد نظام بینالملل تزریق کرد. محیط برآمده از انقلاب و از منظر دیگر، محیطی کاملاً ایدئولوژیک بود. استعارهها و هنجارهای ارزشی همه چیز را در خود مجذوب کرده بودند. شکلبندی (فرماسیون) اجتماعی دگرگون شده بود.«خود» و «دگر» تعریفی بس متفاوت یافته بودند. سویههای کارکرد نظام (در عرصه درون و برون) اهدافی انقلابی را نشانه رفته بودند. مرزهای جغرافیایی، جای خود را به مرزهای ایدئولوژیک داده بودند. هویت اسلامی و مفهوم امت اسلامی، جایگزین هویت ملی شده بود. علتها، بر جایگاه و منزلت دولتها تکیه زده بودند. «نَه» بزرگِ انقلاب موازنهای منفی بین دو ابرقدرت مسلط جهانی ایجاد کرده بود. تمامی زنجیرههای دفاعی - امنیتی - گسلیده و امنیت نظام، امنیتی آرمانی تعریف شده بود و این نوع نگرش به جهان پیرامونی، نظام جمهوری اسلامی را به سیمای حکومت اسلامی و علوی بسیار شبیه کرده است.
وی تأكید كرد: اتفاقاً در جاهایی که جمهوری اسلامی علیگونه برخورد كرده و علیوار و انقلابی عمل كرده است، بسیار موفق و در مواردی که سکوت داشته است، دچار سکون و ضعف شده است، بنابراین، برای حفظ جایگاه والای نظام اسلامی و حریت انقلاب اسلامی، توجه به ملت و اصلاح امور و پرهیز از رانت و سیاستزدگی و ... میتواند بسیار کارا و تأثیرگذار باشد گو اینکه مولا امیرالمؤمنین(ع) هم به این مهم واقف و همواره به اصلاح امور و تقویت رابطه مطلوب میان حاکمیت و ملت و مشارکت و حمایت حداکثری ملت از حاکمیت تأکید داشتهاند؛ آنجا که میفرمایند: «ستون دین و انبوهی مسلمانان و ساز و برگ در برابر دشمنان، عامه مردم هستند، پس، باید توجه تو به آنان بیشتر و میل تو به ایشان افزونتر باشد».
انتهای پیام