به گزارش ایکنا؛ مؤسسه فرهنگی هنری حِدار با دغدغه معرفی و تبلیغ نام مقدس ائمه اطهار و ترویج فرهنگ و سبک زندگی این بزرگواران با ادبیات امروزی و جوانپسند در ۱۳۹۷ شروع به فعالیت کرده است و از جمله تجربیات و اقدامات آن میتوان اجرا برای مخاطبین خاص و عام در فضاهایی نظیر باملند، باغ کتاب، گرمخانههای تهران و فرودگاه امام را نام برد.
محمدعلی دهقان، مدیر این مؤسسه در گفتوگو با ایکنا، درباره فعالیتشان برای ترویج فرهنگ مهدویت و معارف حضرت مهدی(عج)، اظهار کرد: در شب نیمه شعبان (امشب) طی برنامهریزی با حضور در مجموعه فرودگاه بینالمللی امام خمینی(ره)، به مسافرانی که امشب قصد خروج از کشور را دارند، هدایایی فرهنگی شامل شاخه گل، شکلات و بروشوری اهدا میشود.
وی با تأکید بر اینکه اقدامی مشابه در روز عید غدیر و با اهدای نوشتههایی از خطابه غدیر به زبانهای انگلیسی و عربی و فارسی مسافران ایرانی و غیر ایرانی در همین فضا انجام شده، اضافه کرد: با توجه به شرایط کرونا، تعداد پروازها کم است و امشب ۱۲ پرواز با ۱۷۰۰ نفر سرنشین از فرودگاه امام (ره) انجام میشود. تیم ۲۰ نفره ما نیز با حضور در این مکان، با اهدای شاخهای گل، شکلات و بروشور که نوشتههایی با مضمون سخنی از امام زمان (عج) به زبانهای مختلف است، عید میلاد مهدی موعود(عج) را به آنها تبریک خواهیم گفت.
دهقان افزود: همچنین متونی با موضوع مهدویت به زبان انگلیسی در اختیار مسافران غیر ایرانی قرار میگیرد که به وسیله QR CODE میتوانند آنها را مطالعه کنند.
در ادامه دو نمونه از متننوشتههای اهدایی به مسافران را میخوانید:
چند بار خواستم وسط حرفاش بپرم و بگم برو بابا، داری قصه میگی؟ اینا همش از همون حرفای قشنگیه که همه جا پُره!
اما یه جوری میگفت که نمیشد باور نکرد، یه جوری مطمئن میگفت که ناخودآگاه آدم باورش میشد.
- اصلا خدا ما رو آورده این دنیا که فقط بهمون نعمت بده، که زیباییها رو نشونمون بده. فقط ما باید نگاه کنیم و ببینیم. باید قدردان اون نعمتها باشیم. اون وقته که خدا همون نعمتها و زیباییها رو زیاد میکنه.
میدونستم آدم دروغگویی نیست، اینم میدونستم که از اون مرفه بیدردها هم نیست. با خودم گفتم چی داره میگه؟ کاش واقعا اینجوری بود، کاش زندگی همش زیبایی بود. خیلی دوست داشتم حرفاشو تجربه کنم. به خودم گفتم چیزی رو که از دست نمیدم! پس منم شروع کردم به دیدن زیباییها.
اولش فکر میکردم قراره دنبال چیزای خیلی خاص باشم، اما همه چی نعمت بود. از دستشویی رفتن و داشتن آب لوله کشی شده و گرم تا داشتن خانواده و خونه. اصلا ثانیه به ثانیه زندگی که جلو میرفت نعمت بود. همیشه فکر میکردم آدم شاکری هستم، اما متوجه شدم خیلی از نعمتهایی رو که همیشه داشتم رو اصلا ندیدم.
از همون روز اول، انگار همه جای زندگی پر از نشانههای مهربونی و لطف خدا شد برام. هر قدر بیشتر دیدم و شکر کردم، علاوه بر حال خوب، نعمتها هم بیشتر شد. کارهام یه جور ویژهای راست و ریس میشد. اتفاقات ناراحت کننده و استرسآور یا نمیافتاد یا وقتی که میافتاد یه جور خوبی مدیریت میشد و به نتیجه مطلوبی میرسید. آنقدری این تغییر برایم دلنشین شد که دوباره به همون دوستم مراجعه کردم. ازش پرسیدم که این کارها رو از کجا یاد گرفته؟
لبخندی زد و گفت:
- از همسایه مهربونم.
- خوش به حالت که همچین همسایه مهربونی داری، یه بار منو باهاش آشنا کن.
با لبخند عمیقتری گفت:
میشناسیش، همسایه تو هم هست.
گیج شدم ...
- خونه ما که کیلومترها از هم فاصله داره، چطور ممکنه؟
- همه ما یک همسایه مهربون داریم که همیشه تو اوج و شدت سختیها، سایه و تکیهگاهی میشه برامون و به فکرمونه. اون همسایه امام زمان ماست. من همه این حرفها رو از «دعای افتتاح» که هدیه همین همسایه مهربون بهمونه یاد گرفتم. اون جایی که میگه:
«اَللّهُمَّ اِنّى اَفْتَتِحُ الثَّنآءَ بِحَمْدِکَ وَ اَنْتَ مُسَدِّدٌ لِلصَّوابِ بِمَّنِک»؛
«خدایا من ستایش را به وسیله حمد تو مىگشایم و تویى که به نعمت بخشى خود بندگان را به درستى وادارى»
همونجاست که یادمون میده نعمتها رو ببینیم و شکرشون رو به جا بیاریم تا خدا ما رو تو راه خوب زندگی کردن نگه داره و زیباییها رو بیشتر کنه.
الان نوبته منه به تو دوستی که هیچ وقت ندیدمش اینو بگم:
خدا ما رو آورده به این دنیا تا کلی نعمت بهمون بده، کافیه فقط به دور و اطرافت رو خوب نگاه کنی، اون وقته که میفهمی چقدر غافل بودی و بعدش هم شاکر و قدردان خدا باشی و بعدش منتظر شروع اتفاقات خوب تو زندگیت باشی. با بهترین نعمت خدا که همون همسایه مهربونه همراه شو و زیباترین لحظات زندگیت رو بساز.
دختر عزیزم / پسر عزیزم
هیچ میدانی چقدر با لبخند زیباتری؟
دوست دارم همیشه بهار باشی تا بر خندههایت بتابم و غنچه چشمانت را گل کنم ...
اما امان از وقتی که صاعقهها پاییزت کنند؛ زمستان میشوم و میبارم ...
همیشه دوست دارم پناهم، اولین انتخابت باشد تا قناری دلت برایم چهچه بزند و بخواند؛ از هر چه که میخواهی ... از گرمای شادی و نشاطت؛ از آوار غصههای رسوب شده در وجودت؛ از خواستهها و آرزوهایت وای کاش باور داشتی که میتوانم ...
کاش قاصدک خسته دلم را میشنیدی که چقدر حرف ناگفته برایت دارد ...
کاش میدانستی در رسیدگی کردن و سرپرستیت کوتاهی نمیکنم؛ کاش قلبم را میدیدی که نامت را بزرگ، چراغانی کرده و اگر این طور نبود، دیو تاریکی و وحشت راحتت نمیگذاشت و تگرگ سنگین غفلت، شیشه نازک آرامشت را میشکست ...
پدر چشم دیدن ناآرامی فرزندش را ندارد. سخت و آسانی زندگی که همیشه هست، آرامش را در کنارم تجربه کن.
دوستت دارم.
پدرت مهدی
انتهای پیام