به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین عبدالکریم بهجتپور، صاحب تفسیر تنزیلی همگام با وحی، شامگاه چهارشنبه، 23 مهرماه در کرسی «بررسی قواعد خاص تفسیر تنزیلی» در مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) گفت: تفسیر تنزیلی، پدیدهای است که در طول دو سه دهه اخیر شکوه مناسبتری یافته و عمده تمرکز بنده بر این بوده این سبک را در خدمت کشف روشها و فرایندها از قرآن به کار بگیرم.
وی با بیان اینکه گام اول تحول حوزه فرهنگ و تربیت بر پایه قرآن است که خواست امام و رهبری بوده و هست، افزود: تلاش ما بر این است تا جای ممکن فضای روشمندی را در تحقق این مطلب فراهم و ایجاد کنیم و عمده مأموریت ما تلاش برای تولید روشها و ضوابط ورود قاعدهمند به عرصه تفسیر است.
بهجتپور با بیان اینکه تفسیر موضوعی را به دو قسم مصطلحات و موضوعی بر مدار مسئله تقسیم میکنند، افزود: چه در تفسیر مصطلحات و چه مسائل قرآنی، فرایند این تفسیر را میتوان به چهار بخش تقلیل دهیم؛ مرحله انتخاب عنوان پژوهش، گردآوری آیات و دادهها از قرآن تا مرز اشباع، تفسیر دادههای قرآنی و در نهایت چون تفسیر تنزیلی بر کشف گزارهها متمرکز است، بهروزرسانی و تطبیق براساس نیازهای حضار صورت میگیرد؛ در مرحله سوم قواعدی را مطرح میکنیم که افزون بر قواعد عام تفسیر ترتیبی و موضوعی است.
وی اضافه کرد: وقتی نگاه به قرآن براساس سیر نزول است، چون دنبال کشف روشها هستیم و قصد داریم فرهنگسازی کرده و راه کنار زدن فرهنگهای باطل و جاهلی را از قرآن یاد بگیریم از این منظر یکسری قواعد خاص را باید اضافه کنیم زیرا هدف نهایی تفسیر، تربیت اجتماعی هدفمند با زدودن ناهنجاریها و فرهنگ کردن هنجارهاست.
مفسر قرآن کریم افزود: اولین قاعده، دقت در معانی عرفی واژهها پیش از اصطلاحشدگی آنان است؛ برخی واژهها در خود قرآن معنای اصطلاحی پیدا کرده و خود دین مفهومی به آن میدهد و خودش هم مفهوم عرفی دارد؛ در تفسیر تنزلی باید توجه کنیم که تا اصطلاحشدگی رخ نداده واژه را حمل بر معنای عرفی کنیم و بعد هم دقت کنیم که واژه در اینجا به کدام معنا به کار میرود مانند واژه قرآن در «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا» است که معنای عرفی مراد است.
استاد حوزه علمیه تصریح کرد: دومین قاعده، توجه به سیر گسترش مرادهای قرآنی در فرایند نزول است؛ یعنی واژههای قرآن به تدریج مصداقهایی مییابد یعنی مفهومی اصطلاحی داریم و به دنبال آن شاخصگذاری میشود مانند ایمان و تقوا که مراتبی دارند؛ در سیر نزول باید توجه کنیم که این واژه در این مقطع که استعمال میشود، چه انتظاری در پشت آن است مثلاً ایمان به معنای باور و آرامش خیال در سوره مدثر که چهارمین سوره در ترتیب نزول است در سوره نمل و بعد از آن در قصص چه مفهومی دارد؛ یا در سوره مؤمنون، مؤمن با 11 ویژگی بیان شده لذا در تعریف مؤمنان باید ببینیم که کدام معنا مدنظر است.
بهجتپور اضافه کرد: سومین قاعده وجود تناسب میان سورهها است؛ در اینجا این مسئله مطرح است که میان سورهها ارتباط است یا خیر و تقریبا همه پذیرفتهاند که افرادی که تلاش کردهاند تا ارتباط سورهها را اثبات کنند به جایی نرسیدهاند ولی خداوندی که براساس حکمت خود آیات را نازل و جامعه را جلو برده است، آیا نمیتوان میان فرمایشاتش به صورت کلی و یا جزئی ارتباط برقرار کرد؟ معتقدم که میتوانیم از تناسب سورهها بنابر سیر نزول دفاع کنیم. مفسر میتواند از تناسب سورهها استفاده ببرد مثلا توحید در سورههای اول بر مبنای خالقیت است و در سور بعد تفصیل آن در ابعاد مختلف است.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تصریح کرد: یکی از کارها در تفسیر موضوعی، کندن آیات از سیاقها و کنار هم قراردادن در ترتیب جدید و گرفتن نتایج است، ولی در تفسیر تنزیلی چون مفسر دنبال کشف روش است، اجازه نداریم آیات را از سیاقها حذف کنیم و به جایگاه این گفتار در سوره و اغراض آن بیعتنا باشیم.
بهجتپور با اشار ه به چهارمین قاعده اضافه کرد: قرآن در سوره فتح، مَثَل پیروان پیامبر را مانند زراعت میداند که روز به روز قویتر شدهاند و همه این اتفاقات در پرتو قرآن صورت گرفته است؛ بنابر این باید یک موضوع را در جریان کلی تحول امت اسلامی تعقیب کنیم و ببینیم که در هر فضایی چه مقدار از ظرفیت تربیتی در اختیار مردم بوده است؛ در دوره رشد اولیه جامعه اسلامی چقدر ظرفیت تربیتی هزینه شده و وقتی این گروه قد کشیده و جامعه دو قطبی میشود، چقدر پیرامون این موضوع سخن گفته میشود و وقتی حکومت اسلامی ایجاد شد چقدر از معارف مرتبط مطرح میشود. مفسر تنزیلی میخواهد ببیند ظرفیتی که به جامعه داده میشود تا تکالیف را بر او بار کند، چگونه است.
صاحب تفسیر همگام با وحی افزود: قواعد دیگر این تفسیر هم، تفکیک کیفیت و سطح مطالب موافق با مخاطبان آیات مورد پژوهش؛ توجه به ترتیب نزول هر یک از آیات؛ مهندسی معکوس آیات و علتیابی و برگشت به عقب مانند حجاب، اولویت قرائن ترتیب نزول بر گزارشات تاریخی؛ ترتیب نزول جداسازنده سبب نزولی آیات از روایات تطبیقی و جداسازی آیات الحاقی یا استثنایی در ترتیب نزول سورهها است.
در ادامه حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر بابایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در نقد وی گفت: اینکه تفسیر تنزیلی، سَبک مطرح شود، حرف درستی است زیرا این تفسیر سبک است و نه روش؛ روش، دخالت در چگونگی فهم و راه فهم مفسر است، ولی سبک، چگونگی ورود و خروج به مباحث و اینکه مباحث تفسیری را در چه قالبی ارائه کنیم، لذا در فهم خیلی مؤثر نیست و نباید از آن انتظار روش را داشته باشیم.
وی افزود: گاهی آیات را به صورت ترتیب مصحف و گاهی به ترتیب نزول بررسی میکنیم، ولی مهم اتخاذ نوع روش است؛ همچنین تفسیر تنزیلی موضوعی را به دو قسم تقسیم کردهاند در حالی که بررسی مصطلحات قرآنی، موضوعی نیست و تمرکز تفسیر موضوعی بر مسئلهمداری است.
بابایی تصریح کرد: معتقدم که چهار مرحله بیان شده برای تفسیر میتواند، تفصیلتر هم بشود همچنین اینکه جری و تطبیق جزء تفسیر شمرده شده است، جای بررسی دارد؛ به نظر بنده این مرحله کاری خارج از مرحله تفسیر است؛ همچنین ایشان تعریف ایشان از تفسیر قواعد عام تفسیری است که در سایر روشها هم کاربرد دارد. البته خود این تعریف هم قابل نقد است.
محمدکاظم شاکر، استاد دانشگاه علامه طباطبایی(ره) هم در سخنانی با بیان اینکه تفسیر نوپا و موضوعات آن هم بکر و نوپا است، گفت: کار در این زمینه کم انجام شده است، لذا نباید از جامعه قرآنی انتظار امری فوریتی داشته باشیم که اتفاق خاصی بیفتد و باید در این مسئله صبور و باحوصله باشیم و نقدها را بپذیریم و کار را ادامه دهیم.
وی افزود: قاعده را تعریف کردید که حکم است؛ ولی چون ممکن است ذهن را به سمت احکام شرعی ببرد، بنابر این بهتر است از گزاره و فرضیه بهره ببریم. همچنین مراحلی که مفسر باید در فرایند تفسیر تنزیلی رعایت کند شکل «بایدی» دارد که با قواعد سازگار نیست؛ همچنین اکثر قواعد در تفسیر ترتیبی و موضوعی هم باید مورد توجه باشد گرچه شاهبیتی به نام سیر نزول در اینجا مطرح است.
وی افزود: اشکال من این است که باید ثابت کنید که سیر نزول و ترتیب در فهم مراد الهی نقش دارد یا خیر؟ مواردی هم که مثال زدند مانند بحث پاکدامنی از سوره حجر تا بقیه سورهها و 9 مورد را برشمردهاند، اینکه مثلا آلودگی جنسی فرصت بهرهوری از هدایت الهی را از بین میبرد؛ ایشان تا قاعده نهم پیش میرود که دوری از محیط آلوده است؛ پرسش بنده این است که از این مراحل نهگانه چطور میتوانیم ترتیب بین آنها را برقرار کنیم و بگوییم قرآن خواسته سیر تحول تربیتی را بیان کند.
شاکر تصریح کرد: قرآن براساس حوادثی که به وجود میآمده نازل شده و ممکن بود مرحله هشتم و نهم در جای دوم و سوم نازل شود مگر اینکه بگوییم طرح کلی از ابتدا وجود داشته و بعد خدا آیات را متناسب با این طرح چیده است لذا به راحتی نمی توانیم ثابت کنیم.
شاکر تصریح کرد: اگر این مراحل را برعکس هم کنیم، میتوان ترتیبی میان آنان برقرار کرد و تحلیل دیگری داشته باشد. صرف اینکه چون طبق ترتیب نزول بوده باید اینطور تحلیل کنیم به نظر بنده دلیل قانعکنندهای نیست ضمن اینکه جامعهای که قرآن در آن نازل شده با جامعهای که قرآن در آن خوانده میشود، فرق دارد همانطور که اروپا با ایران تفاوت دارد.
استاد دانشگاه با تأکید بر اینکه باید کاری کنیم که تفسیر و تحلیلهای قرآن سبب دوری مردم از قرآن نشود و پیچیدگی و اغماض برای آنان ایجاد نکند، تصریح کرد: خلط اصطلاحات در مباحث ایشان زیاد است؛ مثلاً پیشفرضها با هستها یکی گرفته شده است؛ همچنین سیاق با تناسب در حالی که با هم فرق دارند.
بهجتپور در دفاع از مطالب خود گفت: بین صدر و ذیل روش خلط نکردهام و تلاش خواهم کرد این کار رخ ندهد؛ همچنین بنا بر خروج از سبک نداریم، ولی وقتی صحبت از یک سبک است، خود آن بخشهایی از منابع تفسیری را برجسته میکند.
وی افزود: علاقه ندارم تفسیر تنزیلی براساس زمان باشد؛ معتقدم معیار قرآن، تربیت است و تربیت براساس تحول است، لذا اگر جامعه و فردی دیرتر متحول شود کار تربیتی با او در مقدمات باقی خواهد ماند.
بهجتپور تصریح کرد: جری و تطبیق قطعا جزء تفسیر نیست و بحث فراتفسیری است ولی مطالعات تنزیلی وقتی به فرجام میرسد که حتما در آن جری و تطبیق رخ دهد.
انتهای پیام