پروانه عروجنیا مدیر گروه عرفان دانشنامه جهان اسلام در گفتوگو با
خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، پیرامون جایگاه حکمت در عرفان اسلامی گفت: نخستین سوالی که در این زمینه به ذهن میرسد این است که حکیم کیست و حکمت چیست؟ در بدو امر ما معمولا به جای آنکه به مفهوم حکمت بپردازیم، در ذهنمان ویژگیهای یک حکیم را مشخص میکنیم؛ انسانی که درست زندگی میکند، سخن سنجیده میگوید، عملش بیخطاست و رفتارش پسندیده و البته شاید در نظر برخی اذهان مرضی خدا هم باشد. قدر مسلم او چیزهایی میداند که سبب میگردد تا بیگزند و در آرامش و آسایش از آفات حیات زندگی کند.
وی گفت: بنابراين او نوعی دانش از آنچه بوده و خواهد شد از آغاز امور و از نتايج آن، از ظرفيتها و قابليتها، از امكانات و خلاصه حقايق اين عالم دارد. اين چنین دانشی است که در عمل سبب میگردد تا حكيم به آرامش و آسايش برسد يعنی نه حزنی از فوت نعمتی يا فرصتی داشته باشد نه ترس از خطايی و بلايی. اين تفسير و دانش از زندگی كه حکیم را به حياتی سعادتمندانه سوق داده است و به آن میتوان «حکمت» گفت، بنا بر برداشتهای دينی، از عالم بالا بر قلب او فرود آمده و در برداشتهای غيردينی كه بيشتر جنبه فلسفی دارد، مانند آيين كنفوسيوس و حكمت چينی، حاصل تفكر و تامل و تجربه خود اوست.
مسئول شاخه عرفان در ایران دانشنامه جهان اسلام اظهار کرد: مفهوم حکمت، از مهمترین مفاهیم در فرهنگهای گوناگون است، در فرهنگ اسلامی نیز جایگاه ویژهای دارد و در بخشهای مختلف این فرهنگ بروز یافته است. تصوف و عرفان اسلامی نیز از مولفههای اساسی فرهنگ اسلامی است و شناخت جایگاه حکمت در این فرهنگ بدون توجه به مفهوم حکمت در تصوف و عرفان اسلامی ناقص است.
عروجنیا در پاسخ به این پرسش که فلاسفه از عرفا چه تصویری را ترسیم میکنند یا بالعکس عرفا چه دیدگاهی به حکما ارائه میدهند گفت: از سخنانی كه بر زبان صوفيان و عرفا درباره حكمت جاری شده است مهمترین نکتهای که استنباط میگردد این است که عارفان و صوفیان بهندرت تعریفی ازمفهوم حکمت ارائه میدهند. از سوی دیگر بیشتر سخنان آنها ناظر به مصداق آن یعنی حکیم و ویژگیهای او بودهاست. اما از مجموع سخنان آنان میتوان ويژگیهای حکمت را نیز استخراج كرد.
وی در ادامه افزود: اين حكمت البته با فلسفه و خردورزی سر ناسازگاری ندارد، اما درک شهودی از طبيعت، جامعه، روابط ميان انسانها و از عالم درونی انسان اهميت اساسی دارد. چنين حكمتی برای حكيم و كسانی كه پيرامون وی میزيند منشا خير و خوبی و موجب سلامت نفس میگردد. عقلی هم كه در حكمت از آن سخن میرود در طی يک سلوک معنوی (تهذيب نفس و تطهير دل) استعداد يافته تا حقايق و اسراری را بچشد و يا به تعبير ديگر كشف كند كه عقل استدلالی، جزیینگر و مبتنی بر مشاهدات محسوس نمیتواند به آنها دست يابد. اين حقايق كه از راه شهود و الهام به دست آمده، موجب تحولی عمیق در باطن او میگردد و آنچه در ظاهر از این تحول حکایت میکند اعتدال در احوال و گفتار و رفتار اوست. سخن و عمل چنين انسانی درست و بجا و موثر است. او كه حاكم بر نفس خود شده، صاحب روحی لطیف و اخلاقی متعالیای است كه عدل و انصاف، خيرخواهي، محبت به مخلوقات تنها از نمودهای بيرونی آن است.
عروجنیا در آخر گفت: چنين كسی شایسته است که راهنمای مردم باشد. نتیجه این شهود و کشف اسرار، حکیم را موظف میکند تا برای سعادت ديگران بكوشد. او جانشين نبی و مانند نبی دارای رسالت است. حکیم موظف است ديگران را به فراخور ظرفيتشان از اسرار و حقايق سيراب كند؛ بدین ترتیب حکیم سفری را از خود و خلق به سوی حق و حقيقت آغاز میکند، حال از حق و با حق به سوی خلق بازگردانده میشود تا حكمت الهی را در خلقت تحقق بخشد.