به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری (ایکنا)، برنامه درسهایی از قرآن با موضوع نقش تعلیم و تربیت در ساختن انسان، با عناوین کار روی خاک بیارزش، محصول باارزش، جایگاه انسان در هستی، استخراج انسانها از ظلمات به نور، کسب علم، زمینه تواضع و عبادت، حضور انسانشناسان و اسلامشناسان در رأس نظام آموزش و نقش دعا و مناجات در لطافت روح انسان، 27 شهریورماه با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی، رئیس ستاد اقامه نماز کشور برگزار شد.
حجتالاسلام قرائتی در ابتدای این برنامه با اشاره به آغاز سال تحصیلی 93، گفت: موضوع این جلسه بحث تعلیم و تربیت است. راجع به تعلیم و تربیت در قدیمیترین دبیرستانهای تهران، دبیرستانی که چمران را تحویل داده، خیلی از بزرگان را تحویل داده، دبیرستانی که اینطور که به من گفتند بالای 90 درصد جوانهایش بدون هیچ اجباری در نماز جماعت شرکت میکنند و من هم خوشحال هستم که در اینجا نفس میکشم.
کار روی خاک بیارزش، محصول باارزش
وی با بیان اینکه روی هرچه کار کنیم ارزشش بیشتر میشود، اظهار کرد: خاک ارزشش کم است، ولی وقتی رویش کار شد، خشت شد، گرانتر میشود. این خشت آجر شد، گرانتر میشود. آجر، سرامیک شد، گرانتر میشود. بنابراین، هرچه روی جنس کار کنی، گرانتر میشود. پنبه هم همینطور است. زمین خاکی ارزش ندارد ولی اگر این خاک پنبه شد، پنبه، نخ شد، نخ پارچه شد، پارچه پیراهن شد، گرانتر میشود.
قرائتی با اشاره به نقش آموزش و پرورش، دانشگاه و حوزه بر افراد، ادامه داد: اگر روی خاک کار کنیم ارزش پیدا میکند، پس روی آدم کار کنیم چه ارزشی پیدا میکند؟ حالا آموزش و پرورش، دانشگاه و حوزه روی آدمها کار میکند.
رئیس ستاد اقامه نماز کشور گفت: ماشین چطور ماشین شد؟ پنج رقم روی ماشین کار شد تا ماشین شد ماشین؛ مرحله اول معدن آهن کشف شد، بعد از کشف معدن آهن استخراج شد، مرحله سوم ذوب شد، مرحله چهارم قطعهسازی شد و در مرحله پنجم قطعات به هم متصل شد. آموزش و پرورش، دانشگاه و حوزه، تربیت معلم هم همین کار را باید روی آدمها بکند.
وی با بیان اینکه قرآن بخوانیم، ما چطور کشف شدیم، افزود: انسان چیست؟ چیستی انسان! اصلاً انسان کیست؟ یکوقت نیاز انسان، خوراک، پوشاک، مسکن، خانه، ماشین، تلفن، مدرک، استخدام رسمی، اصلاً انسان مساوی با زندگی مرفه است. نگاه ما به انسان چیست؟ انسان مساوی با یک زندگی مرفه است. اگر اینطور باشد حیوانات در بسیاری چیزها از ما رفاه بیشتری دارند. مثلاً گاو بیشتر از ما میخورد، سرخ کردن و پوست کندن و ظرفشویی هم ندارد.
جایگاه انسان در هستی
رئیس ستاد اقامه نماز کشور گفت: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً»(بقره/۳۰)؛ انسان را کشف کنیم. کشف انسان! انسان کیست؟ ۱) خلیفه خداست «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً»، ۲) ابر و باد و مه و خورشید و ... «سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَر»(ابراهیم/۳۳)، «وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْک»(ابراهیم/۳۲)، «سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْض»(حج/۶۵)، «وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهار»(نحل/۱۲)، خودت را کشف کن. ابر و باد و مه و خورشید همه برای تو است. «فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقین»(مؤمنون/۱۴)، خدا درباره آفرینش خودش به تو احسن گفت.
وی افزود: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی أَحْسَنِ تَقْویم»(تین/۴)، بهترین ساختمانها را خدا به تو داد. انسان تا کجا پیش میرود؟ تا بینهایت، «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها»(بقره/۳۱)، خداوند همه اسماء و حقایق را به آدم یاد داد. انسان کیست؟ روح خدا در او است «وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی»(حجر/۲۹)، روح خدا در توست. پس خودت را کشف کن. آموزش و پرورش باید کشف کند. مشکل دنیا این است که انسان همه چیز(اتم، سلول، انرژی هستهای و...) را کشف کرده است اما خودش را کشف نکرده است.
حجتالاسلام قرائتی با بیان اینکه این نوجوان در آینده یک امام خمینی است یا یک صدام، شهید رجایی است یا فلان آدم منحرف، عنوان کرد: وظیفه دانشگاه، حوزه و آموزش و پرورش کشف است. کشف هم به نمره نیست. ممکن است شخص نمرههایش 20 باشد، در دانشگاه هم قبول شود و از نظر علمی شاگرد اول باشد، ولی یک آدم خیلی پستی باشد. استعداد کاری ربطی به شخصیت ندارد. بعضی از آدمها یک جوهری دارند. آن جوهر را باید کشف کرد. کشف معدن، کشف انسان است.
استخراج انسانها از ظلمات به نور
این مفسر قرآن بیان کرد: بعد از کشف معدن سراغ استخراج میآئیم. آیه استخراج چیست. نصفش را من میگویم. «یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور»(بقره/۲۵۷) استخراج از ظلمات، ظلمات چیست؟ ظلمات جهل، ظلمات شرک، ظلمات تفرقه، ظلمات تکبر، دنیای تعلیم و تربیت باید این بچه را از اینها بیرون ببرد.
رئیس ستاد اقامه نماز کشور گفت: چند سالی است که دانشجوها و طلبهها به روستاهای دور میروند و خدمت میکنند. 20 روز مزه زندگی در روستا و خدمت به طبقه محروم را میچشند.
وی با بیان اینکه در کتابخانه آدم دانشمند میشود ولی خادم نمیشود، ادامه داد: من زمان جنگ اروپا رفتم. کشورهای مختلف، افراد ایرانی را دعوت کردم که ایران بیائید. الآن جنگ است، جوانهای ما در جبهه تکه تکه میشوند، شما هم پزشک هستید، متخصص هستید. کشورتان است، گفتند اگر دلار میخواهید ما میدهیم، دارو هم میدهیم، اما حال نداریم ایران بیاییم. ما اینجا راحتتر هستیم. تحصیلات بالاست اما میگوید ایرانی تکه تکه هم شد، من پولش را میدهم، حال ندارم بیایم کمک او کنم. این تحصیل خروجی ندارد.
کسب علم، زمینه تواضع و عبادت
حجتالاسلام قرائتی با اشاره به آیه اول سوره مبارکه علق، اظهار کرد: «اقرأ» یعنی برو درس بخوان. اول سوره میگوید «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَق»؛ آخرش میگوید(واسجد واقترب) باید سجده کنی و به خدا قرب پیدا کنی، یعنی علمی ارزش دارد که آخرش به سجده کشیده شود. اگر آدم باسواد شد، متکبر شد، این نخ از سوزن جدا شده است. دبیرستانهای ما باید طوری باشد که هر کس باسوادتر است سلامش بیشتر باشد یعنی قرائتش به تواضع کشیده شود، به پدر و مادرش بیشتر احترام کند، در مسجد محله بیشتر حضور داشته باشد و پول به فقیر بیشتر بدهد. پس فرد هرچه باسوادتر میشود، هرچه «اقرأ»اش بیشتر میشود، ادبش، تواضعش و سجدهاش بیشتر شود.
رئیس ستاد اقامه نماز کشور با بیان خاطرهای گفت: اول انقلاب که ترور نبود، همه بدون حفاظت راه میرفتند و خطری نبود. خانه ما قم بود. از قم به تهران میآمدم و به صدا و سیما میرفتم و فیلم پر میکردیم و برمیگشتم. در راه برگشت از میدان شوش سوار اتوبوس شدم و به قم میرفتم. به بهشت زهرا رسیدیم. خواستم بگویم برای شادی روح شهدا صلوات ختم کن. بلند شدم یک نگاه به اتوبوس کردم و دیدم همه نشستند، خجالت کشیدم و نشستم. گفتم چرا خجالت کشیدی؟ گفتم آخر صلوات ختم کردن کار حجتالاسلام نیست، کار آدم عادی است که بگوید صلوات ختم کن. گفتم نامرد! آخر این حجتالاسلامی تو از خون شهداست. اگر شهدا نبودند، امام هم نمیتوانست ایران بیاید. شاه فرار نمیکرد، هرچه داریم از شهداست.
وی ادامه داد: دوباره بلند شدم نگاه کردم دیدم همه نگاه میکنند، خجالت کشیدم و نشستم. دوباره خودم را توبیخ کردم، بلند شدم، نشستم. این بغل دستی ما گفت حاج آقا، گفتم بفرمائید، گفت صندلی شما میخ دارد؟ گفتم نه! گفت هی بلند میشوی و مینشینی، گفتم صندلی من میخ ندارد، خودم گیر دارم، گفت گیر چه هستی؟ گفتم گیر دو کلمه سواد! دو کلمه درس خواندم و متکبر شدم؛ عارم میشود بگویم یک صلوات ختم کنید. حدیث داریم دوره آخرالزمان مسئولان سرشناس عارشان میشود اذان بگویند. من اذان بگویم؟ من مدیرکل هستم. استاندار که اذان نمیگوید. من وکیل هستم، وزیر هستم، سفیر هستم. اذان را به آدمهای گمنام واگذار میکند. خجالت میکشند اذان بگویند. این معلوم میشود شخص کشف شده ولی «یخرجهم» نشده است.
مفسر قرآن کریم عنوان کرد: آموزش و پرورش باید بچهها را بسیجی، متحد، خاکی، خودمانی، بیتکبر بار بیاورد. اول انقلاب رفتم در یک سالن سخنرانی کنم، در سالن یک میز بزرگ بود. گفتم این میز کلاس درس ما را به هم میزند. این میز را کنار بگذاریم که کلاس ما یک تخته شود. یک میز خیلی بزرگ بود. گفتند آقا شما یادداشت کنید. گفتم چه چیزی را یادداشت کنم؟ گفت تقاضا کنید به روابط عمومی که بیاید میز را بردارد. گفتم بنویسم روابط عمومی برمیدارد، گفت نه او زیرش مینویسد به تدارکات! گفتم تدارکات برمیدارد؟ گفت نه! او زیرش مینویسد به حمل و نقل! آقا من عبا و قبا را کنار گذاشتم و این میز را هول دادم کنار رفت. گفتم بابا آخر کاری که اینقدر ولخرجی، ولعمری، یعنی پول هم آتش میگیرد.
حجتالاسلام قرائتی افزود: شما الآن در دبیرستانی درس میخوانید که میگویند 100 سال پیش ساخته شده است. الآن هم مهندسین و معماران ما خانه میسازند، بعد از 30 سال فقط قیمت زمین را میدهند و میگویند ساختمانش ارزش ندارد. خیلی از دختران ما که در خیابانها ول میشوند، براساس یک تخیلاتی است. فکر میکند با این قیافه بیرون بیاید روشنفکر است، با قیافه دیگر قدیمی است. غافل از اینکه ما بالاترین متخصصان را داریم که در بین زنهایی است که برترین حجاب را دارند. گذشت زمانی که فوکل دلیل بر روشنفکری بود. اینطور نیست! درست فکر کنید. قرآن چند آیه دارد که میگوید محاسبات شما غلط است؛ داریم «یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ»(اعراف/۳۰).
حضور انسانشناسان و اسلامشناسان در رأس نظام آموزش
وی گفت: برنامهریزان ما باید سه زاویه داشته باشند یعنی اسلامشناس، انسانشناس و هنرشناس باشند چراکه ممکن است در صورت عدم وجود این سه زاویه آموزش و پرورش، دانشگاه و حوزه دچار کجروی بشوند.
نقش دعا و مناجات در لطافت روح انسان
قرائتی اظهار کرد: بعد از کشف استخراج است. استخراج از جهل، شرک، تفرقه، تکبر، باید ذوب شود. ذوب با چه؟ با نماز، مناجات، تضرع، با گفتوگو و خلوت با خداوند. یک دعای استغفار دیدم که در عمرم ندیده بودم. امام یک استغفارهایی میکند که تا به حال به ذهن من نیامده بود این هم استغفار دارد. ما معمولاً وقتی استغفار میکنیم و استغفرالله میگوئیم، یکی از گناهان معروف را استغفار میکنیم مثلاً غیبتی، تهمتی و ... . اما امام میگوید خدایا، استغفار میکنم از ظلمی که به مردم کردم و یادم رفته است. از ظلمی که به مردم کردم یادم نرفته ولی طرف مرده است و از ظلمی که به مردم کردم، طرف زنده است اما نمیدانم کجاست که بروم و عذرخواهی کنم. استغفار میکنم از ظلمی که به مردم کردم، طرف زنده است، میدانم کجاست، او را میبینم، رویم نمیشود از او حلالیت بطلبم. ببینید امام تا کجا رفته است؟ معنای ذوب این است.
رئیس ستاد اقامه نماز کشور افزود: امام زینالعابدین(ع) وقتی نماز میخواند، وقتی مناجات میکند، در دعای ابوحمزه سحرهای ماه رمضان، 11 «لعل» میگوید. «لعلک» شاید، شاید، شاید... 11 بار شاید میگوید. چرا سر نماز حواس آدم پرت است؟ با غیر تو که حرف میزنم حواسم جمع است. الآن با شما که حرف میزنم، حواسم جمع است. اما تا میگویم الله اکبر، حواسم پرت میشود. میگوید چرا وقت نماز خوابم میگیرد؟ نماز برایم سنگین است. بعد میگوید 11 تحلیل! این را ذوب میگویند.
وی ادامه داد: خدایا «لَعَلَّکَ عَنْ بَابِکَ طَرَدْتَنِی»(بحارالانوار/ج۹۵/ص۸۷)، شاید من لایق نبودم، مرا از در خانهات پرت میکنی. میگویی با من حرف نزن. «أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی آلَفُ مَجَالِسَ الْبَطَّالِین» از بس که چرت و پرت گفتم. زبانی که اینقدر چرت و پرت گفت، این دیگر لیاقت حرف زدن با تو را ندارد. «أَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنِی مِنْ مَجَالِسِ الْعُلَمَاء» با دانشمندان نبودم، پرتم کردی. با یاوهگویان بودم، پرتم کردی. «أَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعَائِی» شاید نمیخواهی صدای مرا بشنوی. «أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی مُسْتَخِفّا» من قدر تو را نمیدانم. 11 «لعل» میگوید. انسان گاهی بنشیند و خودش را تحلیل کند.
حجتالاسلام قرائتی با اشاره به اینکه بهترین درس اخلاق، تفسیر مناجاتها است، بیان کرد: خدا آیتالله مشکینی را رحمت کند، برای ما درس اخلاق میگفت. مناجاتها را میگفت و باز میکرد. دو کلمه مناجات میخواند و معنایش را میگفت. در دعای کمیل داریم خدایا «یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلَایَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِک» من حرفی ندارم که به جهنم بروم. اما دلتنگ تو میشوم. اینکه از فراق تو دلم میسوزد. حرفم تمام شد. مسئولیت آموزش و پرورش این نیست که یک چیزهایی را حفظ کنیم و نمره بگیریم و دانشگاه برویم. اصل آموزش و پرورش این است که خودت را کشف و استخراج کنی. «یخرجهم» خودت را با عبادت و عرفان درست از طریق فقه ذوب کن.
وی گفت: عرفانی ارزش دارد که از طریق فقیه باشد. عرفایی که فقیه نیستند، حرفشان برای ما حجت نیست. قطعهسازی، خودسازی، تربیت و بعد اتصال. آدمهای حزباللهی به هم متصل شوند. آدمهایی که تربیت شدند به هم گره بخورند و یک وحدت اسلامی تشکیل بدهند.
وی در پایان یادآور شد: خدایا هرچه تا حالا کج رفتم ببخش و بیامرز. به ما توفیق بده، آموزش و پرورش ما، دانشگاه ما، حوزههای ما، خدایا به ما توفیق بده تا استعدادها و ظرفیتهایمان را کشف کنیم. بعد از کشف استخراج و بعد از استخراج ذوب کنیم و ناخالصیهایش را جدا کنیم. بعد به خودسازی برسیم و با دیگر افراد خودساخته یک جامعه واحدی را تشکیل دهیم.