شیخ محمد اسلامی، عالم اهل سنت و یکی از ائمه جمعه شهرستان قشم، در گفتوگو با ایکنا از هرمزگان، اظهار کرد: متأسفانه غفلت از اخوت و پیام هفته وحدت، سبب شده که اخوت مسلمین در جهان معاصر فراموش شود و رفتارهای نسنجیده فراوانی با تابلو و آرم دین و مقدسات رخ نماید، متانت و حکمت رفتاری زایل گشته و طعن دشمنان اسلام معنی پیدا کند.
وی افزود: دشمنان اسلام امسال در آغاز سالگرد میلاد حضرت محمد (ص) توهین هدفگذاری شده دیگری انجام دادند و با بروز رفتارهای هیجانی، تند و نسنجیده از مسلمین، عملکرد خود آنان را به مدرک و حجتی دال بر تائید توهینشان محضر جهانیان ارائه دادند. ازاینرو راه خنثیسازی این توطئهها چیزی جز احیا و اصالت دادن به پیام هفته وحدت و اخوت واقعی «و نه شعارگونه و تاکتیکی» نیست.
این عالم اهل سنت تصریح کرد: بسیاری از مسیحیان اروپا که دلشان تنها به یکشنبههای کلیساها خوش بود، امروزه با چنان رکودی مواجهاند که کلیساهایشان از طرف مسلمین خریداری و تبدیل به مسجد میشود، آنها وقتی چنین استقبالی را نسبت به اسلام میبینند، طبیعی است که نگران شوند و پرچم اسلامهراسی را علم کنند.
شیخ اسلامی عنوان کرد: اگر درد «تفرقه» و «نسنجیده کاری» با درمان «اخوت» ترمیم نشود، رونق اسلام، رونق آن درد نیز خواهد بود و اسلامهراسی که امروزه قسمتی از آن ناشی از بدکرداری دوستان نادان و قسمتی نیز ناشی از توطئه دشمنان داناست، به یک واقعیت و مقبول همگان تبدیل خواهد شد.
وی اضافه کرد: بر ما پیروان قرآن است که در این نقطه عطف تاریخی، هیجانات خود را کنترل کرده و تنها پیام اخوت قرآنی را به نحو اصیلی به جهانیان نشان دهیم تا در زمانی که گفتمان حقوق بشر و دموکراسی به سردی گراییده است، پیام اصیل اخوت جهانی قرآنی بتواند در این نقطه حساس تاریخی خسته از تفرقه و ناعدالتی بشر را تنها به قرآن امیدوار سازد و پیامبر رحمت و اخوت این بار دل تمام بشریت را برباید، تبدیل به قبله آمال همگان شود و بعد از سردی و افول لیبرالیسم به گفتمان برتر جهانی تبدیل شود و رحمت للعالمین بر منصب لایق خود بنشیند. «وَكَلِمَةُ اللّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ؛ و كلمه خداوند (وعده ازلى او در يارى انبيا و پيروزى دينش بر اديان) است كه والا و برتر است».
این مدرس فلسفه و کلام افزود: متأسفانه در طی این سالها جریان تجدد و تحجر مانند دو لبه یک قیچی، تجدید پیام روحبخش اخوت قرآنی را خاموش ساخته و متجددین عقلگرا در این مورد به مقلدین تحجرگرا در فهم دین تبدیل شدهاند، چراکه اینطور بیشتر و بهتر میتوان حیات پیام پیامبر اکرم(ص) را نشانه گرفته و موردحمله قرار داد.
شیخ اسلامی در ادامه به بیان راهکارهایی در جهت تحقق وحدت و اخوت اسلامی پرداخت و گفت: یکی از این راهکارها پررنگ کردن مشترکات مذهبی و فکری است، باید دید که بههرحال مذاهب اسلامی میخواهند باهم تعامل و تعایش داشته باشند و یا طلاق بگیرند؟ در نفرت که مقدمه طلاق است، خوبیها نیز در پسزمینهای از نیت خوانیهای تاریک، زشت دیده میشوند.
وی ترکیز بر مصالح کلی امت اسلامی و دشمنان مشترک را راهکاری دیگر در جهت تحقق وحدت و اخوت اسلامی دانست و اظهار کرد: راهکار دیگر، گرایش به منهج فقهی، تفسیری، فکری، مقارنهای و تطبیقی بوده که به نحو اکمل، تحققبخش محوریت و مرجعیت قرآن و سنت است.
این عالم اهل سنت ادامه داد: راهکار دیگر، نکشاندن مناقشات فضای طلبگی به سطح اجتماع و نیز نکشاندن رایزنیها و مشورتهای اداری و مطالبهگرانه به انواع تریبونها است که البته چهبسا باز و بسته بودن یکی از این دو درب وابسته به دیگری باشد.
شیخ اسلامی تصریح کرد: مطرح کردن شخصیتهای تراز اولی همچون علامه طباطبایی، شیخ محمد عبده، آیتالله جوادی آملی، شیخ ابوزهره، استاد مطهری، ابن عاشور، علامه تفتازانی و ... نیز میتواند راهکار دیگری برای تحقق وحدت و اخوت اسلامی باشد چراکه بزرگان در این سطوح، روحی آرامتر و مزکیتر و دغدغههایی انسانیتر و تسلطی بیشتر بر ذهن و قلمشان دارند و در کنار آنها از حواشی، تعالی مییابیم.
وی عنوان کرد: برای تحقق وحدت و اخوت اسلامی فراموشی، عفو و توبه کردن از اشتباهات رفتاری و احیاناً ظلمهایی که چهبسا طرفین متقابلاً انجام داده باشند ضروری است و تاریخ را باید تنها مایه عبرت دانست. مطرح کردن نگاه عرفانی، هنری، لطیف، اخلاقی و انسانگرای امثال سعدی، مولانا و... در کنار نگاههای فقهی و کلامی میتواند در تقویت پایههای وحدت تأثیرگذار باشد، اینها اضلاع مثلث دینداری و مکمل همدیگرند و با نبود هرکدام دیگری لنگ خواهد بود. این عرفا و اولیا بیش از دیگران مفتون گوهر واحد و مغز دین بودهاند و نگاه اخوت را میسرتر میسازند. اگرچه گوهر، وجوداً و بقائاً محتاج صدف است.
این مدرس فلسفه و کلام بیان کرد: اختصاصات مذاهب، مبنایی برای احترام مذاهب به یکدیگر هستند، نه مبنایی برای اشتراک و وحدت سنجی، چراکه تنوع مذاهب به اختصاصاتشان است. جستن مزیتهای نسبی در مذهب مقابل جهت ایجاد تعامل و تعاون، راهکار دیگری در جهت تحقق وحدت و اخوت اسلامی است. بازگشت به دوران سلف عاری از تنوع مذاهب و شعار «الاسلام بلامذاهب» ممکن نیست لذا پذیرش تنوع و تعامل، تنها راه مطلوب است.
شیخ اسلامی ادامه داد: بسیاری از اختلافات، تنوع و زیبایی و ظرفیت و بلکه مبنا و فلسفه خلقت هستند نه تناقض زدودنی. همچون ادبیات، هنر، ورزش، اقلیمهای جغرافیایی، زبانها، ملیتها، کشورها و شهرها که تنوع و سبکهای مختلفی دارند. انسان عقل و منطق محض نیست و انواع فراوانی از عوامل، ذهن و فکر و فرهنگ او را جهت میدهند که هیچکدام ترجیح منطقی بر هم ندارند، چراکه ناشی از علل هستند و نه ادله؛ خواست خداوند طراح طبیعت نیز همین بوده است.
این عالم اهل سنت افزود: تبدیع و تضلیل مجتهدین جامعالشرایط در اجتهاداتشان مبنائاً باطل است، حتی اگر در مسائل اجتهادی قائل به حق واحد باشیم؛ زیرا او همه استعداد و توانایی خود را در تشخیص حکم خدا بکار گرفته و بیش از آن در توانش نبوده و ظن غالب که مطلوب شرع است بر وجود حکم به دست آورده است، لذا در مقابل اجتهادش از خداوند پاداش میگیرد و ازآنجاییکه معلوم نیست کدام مجتهد بر حق است، هر کس باید به حکمی عمل کند که نتیجه اجتهاد خود اوست و حق عدول بدون دلیل به قول دیگری ندارد. ازاینرو مجتهد معتقد است که قول خودش درست است و قول مخالف بر خطا با احتمال اینکه امکان ضعیفی وجود دارد که قول مخالفش درست باشد و قول خودش بر خطا.
وی با اشاره به اینکه مسلمین علیرغم تنوعات، امت واحدهاند، اظهار کرد: خداوند متعال در آیه 185 سوره بقره فرموده: «بَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَىٰ وَالْفُرْقَانِ»، اصل، هدایات قرآنی است و خروج از آنها گمراهی، اما معارف بسیار بلند و متعالی ویژه اولوالألباب است و چهبسا همهکس استعداد و توان فهمش را نداشته باشند و مکلف به فهمش نیز نباشند، بلکه موجب سوء فهمشان شود؛ «فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا». باید به دنبال وحدت و اخوت اصیل بود نه سیاسی و تاکتیکی که از حوزویان و فیلسوفان برمیآید.
این عالم اهل سنت با تأکید بر اینکه نباید مذاهب و علما را ملزم به لوازم ناخواسته و ناگفته نظریاتشان کرد، افزود: شعایر برای حفظ وحدت هویتی جهان اسلام و مسلمین کافی است و دیگر لازم نیست تنگنظرانه به دنبال وحدت مجتهدات کلامی و فقهی و تفسیری بود، چراکه لازمه دعوت به تفکر و اجتهاد، پذیرش تنوع البته با حفظ تأکید بر اصول فقه و منطق و روشمندی است.
شیخ اسلامی در ادامه خطاب به مسلمینی که در اصالت پیام قرآنی اخوت ضعف باورمندی دارند و همچنین دشمنانی که به اسلام و پیامبر عظیمالشأنش توهین میکنند که دین خشونتگرا و مضر به حال بشریت را برای جهانیان آورده است، گفت: دفع و رفع شبهه شرور به دانستن این است که تنها طرح و کلید انزال رحمات الهی، نظریه خلیفهاللهی است که در آیه 30 سوره بقره مطرحشده و متقابلاً تنها مانع نزول رحمات الهی، ظلم و بغی انسانها بر هم است. «وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ وَلَٰكِنْ يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا يَشَاءُ؛ و اگر خدا روزی بندگان را وسیع و فراوان کند در روی زمین ظلم و طغیان بسیار کنند لیکن بهاندازهای که بخواهد (و صلاح داند) نازل میگرداند» ( آیه 27 سوره شوری).
وی افزود: با ایمان به غنا و رحمات بیپایان الهی، جود و کرم و علم او به احوال بندگان، نباید هیچ نقصان و گرفتاری در زندگی بشر موجود باشد. لذا اینجاست که شبهه شرور خیلی قوت میگیرد اما با آشنایی با نظریه خلیفهاللهی انسان که در آیه 30 و 31 سوره بقره مطرحشده، آن شبهه بهکلی مرتفع شده و توپ در زمین انسانها میافتد.
این مدرس فلسفه و کلام ادامه داد: مضمون این نظریه قرآنی آن است که همت، نیت و خیرخواهی انسانها (که البته عین دعا و خواست مخلصانه درونی است) و اجابت حتمی از جانب خداست، یعنی انسانهای کوه صفتی پیدا شوند که بهواسطه درههایی که در دامنه آنها جاری است، هر آب رحمتی که بر آن قلههای رحمت نازل شد، نگه ندارند بلکه آن را به طرف درههای نیازمندی نیازمندان جاری سازند اما اگر نعمات چشم دل انسان را پر کرد و تعلق به نعمت باعث فراموشی منعم شد، بغی و ظلم انسانها نسبت به هم شروع شده و فیضان رحمات تعطیل میشود زیرا از اینجا به بعد نعمات فقط ابزاری جهت طغیان و ظلم بیشتر میشود و دیگر آن انسانها نه خلیفه خدا بلکه چهبسا خلیفه شیطان در اذیت هستند.
شیخ اسلامی به بیان مثالهایی در باب تبیین نظریه خلیفهاللهی انسان در قرآن پرداخت و افزود: تقریباً کل قصههای انبیا در قرآن از طرفی تبیینگر همین رحمات الهی و خلیفهاللهی و از طرف دیگر نابودی ظلم و تاریکیهاست و بهاینترتیب شبهه خیلی از دانشگاهیان که شبهات فلاسفه بر انکار خدا را دیدهاند و طالب ادله فلسفی قرآن بر اثبات وجود خداست، جواب مییابد. علیرغم وجود ادله فلسفی فراوان در قرآن (البته نه با اصطلاحات فلسفی)، راه اثبات وجود خدا در قرآن متفاوت است بهنحویکه نهفقط مجابکننده ذهن بلکه ایجادکننده ایمان و گرایش به خدا در عمق وجود آدمی باشد که مهمترینش قصص انبیاء در قرآن و نشان دادن نقش پررنگ خدا در تاریخ و جوامع بشری است.
وی تصریح کرد: قرآن جوابی متفاوت به یک سؤال عام و بشری و همگانی است و آن اینکه «راه موفقیت و خوشبختی چیست؟» که جواب، همان توضیحات در باب تبیین نظریه قرآنی خلیفهاللهی، یعنی همت به خیرات و سعی و توکل بر خدا است. که البته عموم بشر غالباً این راه را غیرعاقلانه و غیر محاسباتی میدانند، لذا به این دلیل است که میگوییم غیرخداباوران بسیار مستبعد است که حقیقتاً خیرخواه باشند.
این عالم اهل سنت اضافه کرد: به دلیل توحید، ربوبیت و مدیریت خداوند بر هستی، نفرت و خشونت و جنگ (غیر از دفع و رفع ظلم) و حرص و حسادت و... بر خداباوران ممنوع است، چراکه با توحیدشان متناقض است.
شیخ اسلامی بیان کرد: غیر خداپرستان مبنایی برای اخلاق ندارند؛ یعنی یا واقعاً اخلاقی و پاک نیستند یا بی مبنا اخلاقیاند، و یا واقعاً اخلاقی و واقعاً خداگرایند اما زبان آنها بدمترجم و مفسری برای پاکی فطری آنها واقع شده و باید تعبیرشان را ترمیم کنند.
وی اظهار کرد: غیر خداپرستان میگویند دستاورد عقلانیت شبهات فراوانی بر انکار خداست و خداگرایان مجبورند که در حوزه فلسفه دگماندیش و متجضم باشند. باید بگوییم که خیر، مقتضای تسبیح خداوند که در قرآن فراوان بر آن تمرکز شده آن است که علیرغم آنکه ما مجبوریم به دلیل تحمید و نیایش و تعلق تام وجودی به خدا، اسماءالحسنی را در اوج ظرفیت مفاهیم ذهنیمان به خدا نسبت دهیم و این مقتضای نیایش و تحمید است، اما از طرفی به دلیل تسبیح گری معتقدیم که هرگز نامتناهی در ظرف تنگ مفاهیم ذهنی ما نمیگنجد و ما مدام باید انشاء و دلیلسازیمان را در توصیف خدا، نقادی کرده و ارتقاء تعبیر ببخشیم؛ ازاینرو خداگرایان در حوزه فلسفه اجازه ندارند دگماندیش و متوقف باشند. وقتی شبهه داروین مطرح شد، هانری برگسون متأله مبتنی بر خود همین شبهه، فلسفه و انشاء عمیقی را در خداشناسی تولید کرد.
این مدرس فلسفه و کلام افزود: میگویند فقه شما متصلب بی مبنا و غیرانسانی است که باید بگوییم فقه بخش معاملات اعم از مناکحات و بیع و شراء و.... چیزی جز تطبیق آیه 29 سوره نساء نیست: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ ۚ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا؛ ای اهل ایمان، مال یکدیگر را به ناحق مخورید مگر آنکه تجارتی باشد که از روی رضا و رغبت کرده (و سودی برید)، و یکدیگر را نکشید، که البته خدا به شما بسیار مهربان است».
شیخ اسلامی ادامه داد: تساوی در تراضی یعنی اکراه و غرور و جهالت در هیچ نوع معاملهای ورود پیدا نکند تا همه تعاملات انسانی مبتنی بر قسط و اخلاق باشد و فقه، تلاش ذهن در کاربردی کردن همین ایده است، اگر بیع نجش، تلقی رکبان، بیع الحاظر للبادی، بیع ثمار، بدو صلاح و ... مشروع یا ممنوع گشته در راستای اخلاقی کردن تعاملات بوده نه چیز دیگر، اما ایکاش عرفا فقه تدریس میکردند و فقها عرفان!
وی با بیان اینکه در قرآن تفرقه بهعنوان شرک و کفر قلمداد شده است، تصریح کرد: وقتی حضرت موسی، هارون را توبیخ کرد که چرا جلو سامری را نگرفتی که گوسالهپرستی را ترویج کرد؟ هارون گفت: من ترسیدم که بگویی بین بنی اسراییل تفرقه انداختی؛ البته شکی نیست که جرمی بدتر از بتپرستی وجود ندارد اما تفرقه خود، بتپرستی جزمیتگراتری از بتپرستی ناشی از جهالت و خرافات است.
این عالم اهل سنت ادامه داد: در تفرقه، فرقه و گروه به تعصب، بت، خدا، نیت، فخر و ارزش مطلق تبدیل میشود که در آن کارهای نیک هم بهعنوان ابزار و چخماقی در سر رقیب بکار میرود و نه نیکی. و بدیهای فرقه رقیب مایه خوشحالی قلمداد میشود و این یعنی مرگ اخلاق، لذا تفرقه خود شرک است. در آیه 31 و 32 سوره روم شفافتر میخوانیم: «وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا؛ و هرگز از فرقه مشرکان نباشید، از آنان که دین (فطرت) خود را متفرق و پراکنده ساختند و فرقه فرقه شدند». همچنین خداوند در آیه 101 سوره آلعمران به مسلمینی که دچار تفرقه شده بودند میفرماید: «وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ؛ و چگونه کافر خواهید شد درصورتیکه آیات خدا بر شما تلاوت میشود و پیغمبر خدا میان شماست؟».
شیخ اسلامی عنوان کرد: خداوند حضرت محمد(ص) را از قرنها قبل بهعنوان پرچمدار وحدت و اخوت انتخاب کرده بود (در همان علم و طرح لایزال خودش)، ابراهیم را ابوالانبیاء و محور ادیان قرار داد بهطوریکه یهودیان و مسیحیان و مشرکین قریش خود را نسباً و دیناً منسوب و در راه او میدانستند. حضرت محمد(ص) که مبعوث شد، رسالتش همین بود که: من احیاگر کعبه و توحید ابراهیمیام (مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ - وَمُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ)، غبار تاریخ و کهنگی ایام را میروبم و همان توحید ابراهیم(ع) را شرحی می هم که تا پایان تاریخ بسنده باشد.
وی ادامه داد: این طرح و نقشهای بود که خداوند برای تاریخ طراحی کرده بود، به قریش در همسایگی کعبه محوریت و اشرافیت کل عربستان را داده بود و به پشتوانه کعبه و ابراهیم تنها آنها میتوانستند «رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيْفِ» انجام داده، سفر تجاری یمن به شام را سالانه انجام دهند تا حضرت محمد(ص) که برانگیخته شد اول قریش و به شرافت آنان کل عربستان یکجا پشت سر محمد(ص) بدون جنگ، ابراهیمی شوند.
این مدرس فلسفه و کلام افزود: یهود را نیز از سالیان قبل به استقبال پیامبر جدید به مدینه فرستاده بود، یعنی انگیزه و اندیشه زیست در بدترین آبوهوا بهجای فلسطین را داده بود تا آنها نیز پیرو او گشته، جهان بشری یکجا تک دین شوند و آن کثرت، بدل به این وحدت شود اما نه قریش و نه یهود به آن نقشه نرفتند و خداوند سلب اختیارشان نکرده بود. بلکه یهود را به دلیلی و قریش را به دلیلی دیگر پس زد؛ قریش گفت پیروی از محمد(ص) که جوانی غیر اشرافی است، اشرافیت جاافتاده ما را در عربستان مخدوش میکند، یهود نیز گفت پیروی از عرب بر ما ننگ است، ایکاش از نژاد ما بود؛ اما این اشراف طلبان جایی بهتر از زبالهدان تاریخ نیفتادند تا عبرتی برای بشریت باشند.
شیخ اسلامی تصریح کرد: خداوند در قرآن پیامبر(ص) را نسبت به ایتام و مساکین سفارش کرده چون خودش این دو قشر را عملاً تجربه کرده و با دلسوزی تام کمک میکند و فلسفه روزه در اسلام برای همین است که درک و نیت و همت ما را نسبت به نیازمندان، واقعیتر کند و جود و کرم و رحم و انصافهایی که با چنین اصالتی انجام شود به اقتضای آیه 88 سوره قصص « كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ؛ هر چیزی جز ذات پاک الهی هالک الذّات و نابود است» جهتگیری بهجانب اسماءالحسنی الهی بوده و به انسان بقاء به فنا در آن اسماء میبخشد و اصالت و ریشه بهجتهای عرفانی از همینجاست و خودیت انسان به وجودیترین دغدغههای اوست و وقتی انسانی در جهت کرم، رحم، انصاف و... (اسماءالحسنی الهی) از خودیت خود میگذرد درواقع با شعاعهای اسماءالحسنی الهی وحدت هویت پیدا میکند.
وی در پایان خاطرنشان کرد: اینها مشت نمونه خرواری از محتوای معارف دینی است که به ما و تهمت زنندگان به رسالت حضرت محمد(ص) نشان میدهد که انسانگرایی و اخلاق در اسلام و قرآن به چه اعماق و ریشههایی وصل بوده و چقدر بنیادین است.
انتهای پیام