«پیاده‌ها عاشق‌ترند» منتشر شد
کد خبر: 3997425
تاریخ انتشار : ۲۳ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۱:۱۶

«پیاده‌ها عاشق‌ترند» منتشر شد

مجموعه داستان‌های اربعینی «پیاده‌ها عاشق‌ترند» به قلم جمعی از داستان‌نویسان به همت انتشارات سروش راهی بازار نشر شد.

مجموعه داستان «پیاده‌ها عاشق‌ترند» منتشر شدبه گزارش خبرنگار ایکنا؛ مجموعه داستان «پیاده‌ها عاشق‌ترند» با موضوع اربعین حسینی به قلم جمعی از داستان‌نویسان به همت انتشارات سروش راهی بازار نشر شده است. این کتاب شامل ۱۲ داستان است که با دبیری و زیرنظر مریم بصیری گردآوری و منتشر شده‌اند.
 
عناوین داستان‌های این مجموعه شامل «پیاده‌ها عاشق‌ترند» نوشته فاطمه اکبری اصل، «تک‌تک قدم‌هایت نذر ظهورت» نوشته مریم دوست‌محمدیان، «گرمای خورشید بندر» نوشته صدیقه شاهسون، «پرواز در خاک» نوشته فاطمه زارعی، «وامانده بر سر چهارراه» نوشته زهرا اخلاقی، «فرشته‌ها نمی‌میرند» نوشته فاطمه سماواتی، «راهی که تو رفته بودی» نوشته آرزو ارجمند، «زیرسایه نخل‌ها» نوشته فاطمه طوسی، «شبی که باران بارید» نوشته بنت‌الهدی قاسمی، «گزارش سرهنگ» نوشته فاطمه اکبری اصل، «پابست الیاس» صدیقه شاهسون و «من فرشته نیستم» نوشته نفیسه سادات حسینی الهاشمی است.
 
در بخشی از داستان «فرشته‌ها نمی‌میرند» می‌خوانیم: دلت می‌خواهد باز هم سر حرف را باز کنی، اما نه، اشتباه نکن باران، پدر تازه کمی نرم شده است؛ هرچه مادر رشته را پنبه نکن لطفاً. به خودت نهیب می‌زنی و سعی می‌کنی از کنار پدر بودن لذت ببری. به دانشگاه که می‌رسی با لبخند تشکری می‌کنی و پیاده می‌شوی. حس می‌کنی نگاه پدر عجیب است. شاید انتظار داشته دوباره بحث کربلا را وسط بکشی. از خودت می‌پرسی خب که چه؟ برای مخالفت کردن دوباره؟ پوزخندی به وضع خودت می‌زنی و به طرف کلاس حرکت می‌کنی.
در مسیر بازگشت به خانه به شیشه اتوبوس تکیه می‌دهی و چادرت را روی صورت می‌کشی. اصلاً روز را دوست نداشتی. نور نمی‌گذاشت که فکر کنی. صدای هم‌کلاسی‌هایت را می‌شنوی که برای کربلا رفتن برنامه می‌ریزند. باز هم بغض می‌کنی. دلت می‌خواست چیزی بود که به آن پناه می‌آوردی. چشم می‌بندی و ناخودآگاه تکرار می‌کنی: «الهی به رقیه (س).»
 
مجموعه داستان «پیاده‌ها عاشق‌ترند» منتشر شد
 
به ایستگاه آخر که می‌رسی خسته و کرخت پیاده می‌شوی، گرمای هوا، چشمک آب‌معدنی‌های خنک مغازه روبه‌رو را پُررنگ‌تر می‌کند. آب معدنی را که یک نفس می‌نوشی چشم می‌چرخانی، پسرک نوجوانی را می‌بینی که کیف‌های مختلفی را روی زمین بساط کرده است. مدتی ا‌ست که قصد خرید کیفی را داری، اما هر دفعه پشت گوش می‌اندازی. نزدیک‌تر می‌روی و کیف‌هایش را با دقت نگاه می‌کنی.
 
- خاله کیف‌های خوب دارم ها. تو رو خدا بخر. همه چی دارم. ببین حتی کوله اربعین هم دارم. سبک و جادار.
 
دستت در میانه راه خشک می‌شود. حتی دست‌فروش هم به زخم دل تو نمک می‌پاشد.
 
- ببینم کوله اربعینت رو.»
 
این کتاب ۱۴۰ صفحه‌ای با شمارگان ۵۰۰ نسخه و قیمت ۴۲ هزار تومان منتشر شده است.
انتهای پیام
captcha