به گزارش ایکنا، جلسه تفسیر قرآن کریم آیتالله احمد عابدی بر محور جلد اول تفسیر مجمعالبیان روز گذشته 15 تیر، در حوزه علمیه قم برگزار شد.
وی در این جلسه به تفسیر آیه 259 سوره «بقره» پرداخت که متن آن به شرح ذیل است: «أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ؛ يا چون آن كس كه به شهرى كه بامهايش يكسر فرو ريخته بود، عبور كرد؛ (و با خود مى)گفت: (چگونه خداوند، (اهل) اين (ويرانكده) را پس از مرگشان زنده مى كند؟). پس خداوند، او را (به مدت) صد سال ميراند. آنگاه او را برانگيخت، (و به او) گفت: (چقدر درنگ كردى؟) گفت: (يك روز يا پارهاى از روز را درنگ كردم.) گفت: ((نه) بلكه صد سال درنگ كردى، به خوراك و نوشيدنى خود بنگر (كه طعم و رنگ آن) تغيير نكرده است، و به درازگوش خود نگاه كن (كه چگونه متلاشى شده است. اين ماجرا براى آن است كه هم به تو پاسخ گوييم) و هم تو را (در مورد معاد) نشانهاى براى مردم قرار دهيم. و به (اين) استخوانها بنگر، چگونه آنها را برداشته به هم پيوند مىدهيم؛ سپس گوشت بر آن مىپوشانيم.) پس هنگامى كه (چگونگى زنده ساختن مرده) براى او آشكار شد، گفت: ((اكنون) مىدانم كه خداوند بر هر چيزى تواناست.)»
گزیده متن جلسه ر ابخوانید؛
این سه آیه شریفه، یعنی آیه «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ» و آیه قبل که فرمود: «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ» احتمالا میخواهد فرق بین استدلال و کشف و شهود و کشف و شهود همراه با استدلال را بیان کند. این آیه شریفه که میفرماید« أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ» استدلال است یعنی دارد دلیل میآورد. آیه «أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا» بحث کشف و شهود است. آنجا استدلال میآورد که خدا احیا میکند و میمیراند، این آیه بحث مشاهده است. آیه بعد که میفرماید: «وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي» بحث حقالیقین است که هم علم میخواهد و هم مشاهده. پس اینها میخواهد مراحل مختلف علم الیقین، عین الیقین و حق الیقین را بیان کند.
اینکه این آیات بحث توحید است یا بحث معاد جسمانی یا اصلا هیچ کدام از اینها نیست و بحث دیگری است توضیح خواهیم داد. فعلا بحث درباره این آیه شریفه بود: «أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّى يُحْيِي هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ».
در بعضی از شان نزولها آمده که این داستان عزیر است. برخی گفتند داستان ارمیا است و برخی گفتند داستان خضر است. برخی هم گفتند این سه تا یک نفر هستند. برخی گفتند این قصه سه بار تکرار شده است. شاهدش اختلاف تعابیر روایاتی است که در این زمینه آمده است.
در این آیه چند نکته تفسیری وجود دارد؛ اینکه خدای متعال فرمود: «قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ» یعنی خدا با این آدم صحبت کرد؟ اگر خدا صحبت کرده باید پیامبر باشد. ممکن است بگوییم صدایی شنیده است یا بگوییم پیامبر آن زمان به او گفت یا پیرمردهای آن زمان به او گفتند. این یک نکته است که چه کسی با این فرد صحبت کرده است.
نکته دیگر این که در این آیه خیلی واضح نیست الاغی که داشت هم مرد و پوسید و دوباره زنده شد یا اینکه الاغ زنده بود. این مطلب از قرآن استفاده نمیشود، گرچه مجمع البیان میخواهد بگوید الاغ هم مرد و زنده شد ولی برخی تفاسیر میگویند الاغ نمرد و همانطور ایستاده بود.
نکته دیگر این است که میفرماید: «فَانْظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ» با اینکه طعام و شراب دو چیز است ولی ضمیر مفرد آمده است. در مورد اینکه آن روستا کجا بوده است، برخی گفتند روستایی در بیت المقدس بوده است، برخی میگویند سناباد بوده و برخی گفتند روستایی بوده که درخت انگور زیاد داشته است.
احتمالا درباره مخطوطات بحر المیت را شنیدهاید. تورات در زمان حمله بخت النصر کاملا از بین رفت. در اسکندریه مصر یک خانمی میخواست نان بپزد به فرزندش گفت برو از بیابان مقداری هیزم بیاور. این بچه رفت بیابان خمرهای پر از کتاب پیدا کرد. مادرش کتابها را داخل تنور میانداخت و میسوزاند و نان میپخت. در آخر چند تا کتاب باقی ماند. به آن کتابها مخطوطات بحرالمیت میگویند. یکی از آنها تورات است.
وقتی بختالنصر تورات را سوزاند، برخی نسخهای از تورات را داخل خمرهای گذاشتند. ارمیا دید یک نفر خمرهای که تورات داخلش بود در باغ درخت انگور برد و دفن کرد. وقتی ارمیا بعد از صد سال زنده شد، مردم او را تکذیب کردند. او به مردم گفت من تورات را حفظم. شاهدم این است وقتی بختالنصر میخواست تورات را بسوزاند، برخی آن را داخل خمره گذاشتند و من جای آن را بلد هستم. مردم رفتند خمره را درآوردند. او تورات را از حفظ میخواند و آنها به متن نگاه میکردند. از اینجا بود که گفتند عُزیر ابن الله است.
انتهای پیام