مسعود اکبری، متولد 17 خرداد سال 66 هستم و بزرگترین افتخار زندگی خود را کسب مدرک دکترای درجه یک حفظ تخصصی قرآن در سال 98 میدانم و در حال حاضر در آموزش و پرورش مشغول به خدمترسانی هستم. مدرک کارشناسی ارشد را در رشته مهندسی فتوگرامتری از دانشگاه خواجه نصیر اخذ کردهام و با واسطه تحصیلات در نظام مهندسی نیز مشغول به خدمتم.
ما 7 خواهر و برادر هستیم، پدرم نجار و مادرم خانهدار است. در سال 80 که 14 ساله بودم به دنبال پاسخهای هویتی مثل اینکه «دنیا چیست؟» «من کیستم؟» و «برای چه در این دنیا زندگی میکنم؟» بودم. خانوادهام، خانواده کاملاً معمولی بودند و قادر نبودند به سؤالاتم تخصصی پاسخ دهند. برای پاسخ به این سؤالات به مطالعه روی آوردم، ابتدا کتب نویسندگانی مانند پائولوکوئلیو و جبران خلیل جبران را خواندم، مطالب تنها زیبا بیان شده بود اما روح تشنه و پرسشگر مرا سیراب نمیکرد. سپس به مطالعه کتابهای دکتر شریعتی روی آوردم و باعث شد ذهنم باز شود، اما همچنان سؤالات برایم بدون جواب ماند.
سال سوم دبیرستان با کتابهای شهید مطهری آشنا شدم و مطالعه این کتابها برایم قابل فهمتر بود. برایم جالبتر این بود که موضوعات در چندین صفحه توضیح داده شده بود و در پایان موضوع در نصف خطی که فُنت آن با دیگر کلمات فرق داشت مطلب چند صفحهای جمعبندی شده بود. با مراجعه به پاورقی متوجه شدم نکته بیان شده معنی آیهای از قرآن است. در این سالها هیچگونه شناختی از قرآن جز اینکه در مدرسه روخوانی میکردم نداشتم. با خود فکر کردم فرصت ندارم تمام کتابها را بخوانم بهتر است برای پاسخ سؤالات خود به این کتاب الهی مراجعه کنم. در همین سال خواهرم با یکی از فعالان قرآنی ازدواج کرد و ایشان متوجه علاقه من به مطالعه شد و پیشنهاد کرد برای تحول درونی و بیرونی به این کتاب الهی مراجعه کنم، هرچند که خودم نیز قبل از آن به این نتیجه رسیده بودم.
یکسال مطالعه را متوقف کرده و برای کنکور کارشناسی درس میخواندم و سال 84 در رشته مهندسی عمران نقشهبرداری پذیرفته شدم و پس از آن مطالعه قرآن را بار دیگر جدی آغاز کرده و متوجه شدم در کمترین زمان ممکن مرا به نتیجه دلخواه هدایت میکند و پس از سه ماه مطالعه تصمیم بر حفظ گرفتم و در مدت سه سال موفق شدم.
من حافظی با تجربه تمام روشهای اشتباه هستم. حفظ را خودجوش و بدون هیچ مربی آغاز کردم و خودم در منزل آیات را بدون هیچ قاعده و اصولی تکرار میکردم تا حفظ میشدم. برای موفقیت بسیار سختی کشیدم چون دانشجو نیز بودم مجبور بودم حفظ را شبانه انجام دهم و گاه با تمسخر دوستان مواجه میشدم و البته دوستانی نیز داشتم که وقتی برای حفظ از حضور در برخی کلاسها صرفنظر میکردم جزوهای خود را در اختیارم قرار میدادند.
ترم دوم دانشگاه به دلیل ادامه دادن حفظ انتقالی گرفته و به دانشگاه اراک آمدم. سه جزء اول قرآن را در خوابگاه حفظ کردم و جزءهای بعد را در منزل. آن زمان نمیدانستم که باید همراه با حفظ نکات تجویدی را بدانم و این موضوع را وقتی در مسابقات شرکت کردم متوجه شدم و دانستم که روش حفظم کلاً اشتباه بوده است، حتی تا 7 و نیم جزء هم قرآن من قرآن حفظ نبود و از همین جزءها تا جزء 13 برای حفظ تخصصی نوار منشاوی را گوش میکردم و بعد از آن متوجه شدم ذائقهام صوت استاد پرهیزگار را بیشتر میپسندد و در همین سالها بود که با ابوذر کرمی آشنا شدم.
آزمونهای این مدرک واقعاً سخت و نفسگیر است و از طرفی مزایای دریافت این مدارک نیز انگیزهبخش نیست. برای کسب این مدرک انگیزه درونی داشتم و با وجود اینکه هیچگاه استادی نداشتم، اما به عنوان مربی از سال ۸۵ با مؤسسه مهد قرآن اراک همکاری کردم. آشنایی با حافظانی همچون آقای کرمی و سعیدی و دیگران و ایجاد انگیزه از سوی آنان باعث شد در این مسیر قدم بردارم. سال ۸۶ موفق به اخذ مدرک حفظ ۱۰ جزء شدم. سال ۹۰، مدرک درجه سه و سال ۹۱، مدرک درجه دو و پس از اینکه ۱۰ سال سابقه تدریسم کامل شد، سال ۹۷ مجدداً در آزمون شرکت کردم و توانستم چهار مرحله آزمون را طی کرده و رتبه اول را در بخش آقایان دریافت کنم.
راستش من مسابقات را برای جوایز آن شرکت میکردم چون برای ادامه مسیر نیاز مالی داشتم، اما از سال 91 که با عنایت خدا اوضاع مالی بهتری داشتم از حضور در مسابقات صرفنظر کردم. چراکه معنویت قابل توجهی در مسابقات ندیدم و نمیبینم. مسابقات آمادگی برای قوی بودن وکمالگرا بودن است نه اول بودن. هیچگاه علاقه به شرکت حرفهای در مسابقات متعدد نداشتم شاید مناسب نبودن فضای مسابقات باعث کنارهگیریام شد و فکر میکردم مسابقات مرا از رسیدن به اهداف بازمیدارد. حتی گاه عدم شرکت من در مسابقات دلیل طعنهزنی شده است که تعدادی از حافظان میگویند اگر ادعای حافظ حرفهای بودن دارد در مسابقات شرکت و با دیگر حفاظ رقابت میکرد که همیشه در برابر این افراد سکوت کردهام و برای همه آنان احترام قائلم. چون حفظ من دلیلی درونی داشته و دارد و لازم نمیدانم خود را در معرض دید قرار دهم. مسابقات مرا از اینکه وسعت، عمق و ریشه بیشتری بیشتر باشم دور میکرد و خیلی راحت شرکت در مسابقات حفظ را از سال 91 کنار گذاشتم.
تمام هدفم از حفظ فهمیدن و تبلیغ مفاهیم قرآن بوده و هست، از اینکه مربی قرآن هستم بسیار خرسندم. خداوند عنایت کرده است که در سال 98 موفق شدم مدرک درجه یک حفظ کل را کسب کنم و تنها مدرس تخصصی حفظ و دارنده مدرک داوری حفظ تبلیغات اسلامی و اوقاف نیز هستم و تاکنون نیز 40 حافظ کل قرآن در اراک و استانهای دیگر تربیت کردهام و همیشه افق دید خود را وسیع میدانم و برای تربیت حافظان بیشتر هیچگاه از حرکت بازنخواهم ایستاد. چراکه اعتقاد دارم رمز حال خوب این است که با نظام طبیعت همسو باشیم. در زندگی بارها شکست خوردهام، اما قویتر از دفعه قبل برخاستم چون دوست دارم به اهداف خود دست یابم و تسلیم نشدن نشان از داشتن روحیه پایدار است. تک پیروزیها محصول مجموعه شکستهای متعدد است.
با وجود اینکه پدر و مادرم به مبانی دینی معتقد بودند و خانواده سطح متوسطی از نظر فرهنگ دارم، اما گرفتاری کاری پدر و رسیدگی به 7 کودک برای مادر وقتی برای تشویق از لحاظ روحی، عاطفی، مالی و روانی نمیگذاشت. امروز با کسب مدرک قرآنی و موفقیت در کار خانواده به وجودم افتخار میکنند و من نیز از خانواده به ویژه پدرم برای روزی حلال تشکر میکنم. چراکه اعتقاد دارم روزی حلال انسان را از فرش به عرش میرساند. یادم هست پدرم با کارگرانی در سنندج مشغول تماشای مستند ستارهها بودند که پس از اتمام مستند پدرم تماس گرفت و با اشک با لهجه شیرین خودش به من گفت: «بَبَم بزرگُم کِردی خدا بزرگت کنه».
از خدا میخواهم آرزوهای اخروی من را استجابت فرماید که یکی همنشین بودن با مولا علی(ع) و حضرت ابراهیم(ع) است، دومی نیز از خدا میخواهم اگر توفیق رفتن به بهشت را نصیبم کرد تمام علمهای دنیا را به من عنایت فرماید. خدا را شاکرم که به تمام آرزوهای دنیایی رسیدهام و مهمترین آن کسب مدرک درجه یک حفظ و دیگری ازدواجم است که از آن بسیار راضیام. البته که کسب مدرک درجه یک برایم مهم و هدف بین راهی بود، اما رسیدن به این مرحله پایان راه نیست، بلکه آغاز راه است.
تربیت حافظان هدف دیگر بین راهیام تا رسیدن به اهداف نهاییام در قیامت است و خدا را شاکرم از این راه ارتزاق نیز نمیکنم و تنها تربیت را برای دلم و برای رسالتی که بر دوش دارم انجام میدهم. قرار نیست ما در دنیا به جایی برسیم، دنیا پیاپی رسیدن است و تنها با یاد خداست که دلها آرامش پیدا میکند. مقصد ما مسیر ماست و از لحظه به لحظه آن باید لذت ببریم، زندگی ریز موفقیت و ریز لذت است که اکثریت انسانها از آن غافل هستند، نظام طبیعت نظام حرکت است و انسان باید از لحاظ درونی حالش باشد، اما همه به حال خوب بیرونی بیشتر توجه دارند برای تحول درونی باید به اصل خود بازگردیم.
من از جوانان میخواهم قرآن را از حالت نگاه داشتن تقدسی در طاقچه منازل خارج کرده و نگاه تقدس بودن از این کتاب الهی بردارند. تقدس این کتاب الهی به جای خودش قابل احترام و مقدس است، اما قرآن کتاب زندگی و تنها نباید به چشم ثواب بردن و رفتن به بهشت آن را قرائت کرد. تنبلی در اکثر جوان امروز مشهود است و احساس نیاز و دغدغه آموختن قرآن وجود ندارد. حافظان و قاریان که عنوان قرآنی بودن را یدک میکشد باید الگوی جامعه باشند و مراقب تمام رفتار و اعمال باشند، اسلام به ذات خود ندارد هیچ عیبی، هر عیب که هست از مسلمانی ماست.
روانشناسی ارتباط گرفتن، محبت و مهارت برقراری ارتباط بسیار مهم است و متولیان امر قرآن باید به این نکات توجه کنند تا زدگی ایجاد نکنند. نوجوان امروز دنبال جذابیت است و این جذابیت در فضای مجازی موج میزند. از این وقت خود را صرف قرآن نمیکند چون ما برای او جذابیت ایجاد نکردهایم. الگوهای قرآنی به خوبی معرفی نشدند و صدا و سیما و مسئولان باید در این زمینه جدیتر ورود پیدا کنند. باید مراقب شاخصههای قرآنی همچون صداقت، پاکی، وفای بهعهد، ایثار، فداکاری، شجاعت، رشادت و .... باشیم و این وظیفه ما جامعه قرآنی، مسئولان ارشد استانها و متولیان امر فرهنگ و قرآن است تا از این مؤلفهها پاسداری کنند.
ادامه دارد....
انتهای پیام