خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید: در کتب انبیای گذشته به رسالت پیامبر اسلام با اسم و رسم مشخصات ایشان تصریح شده است؛ به نحوی که کسی توان ردّ این ادعا را نداشت1 و این معرفیها خود یکی از دلایل آسمانی بودن پیامبر و پیامهای قرآنی او بود؛ در حالی که گروه زیادی از اهل کتاب ایمان آوردند و از هدایتهای قرآنی پیامبر اعظم(ص) بهرهمند گردیدند.2 اما در زمان حاضر که کتب مقدّس و آسمانیِ قابل دسترس از حدود 55 انجیل به 4 انجیل و چند رساله تحریف شده، محدود گردیده و در استناد تاریخی تورات یا همان عهد عتیق تردید جدّی وجود دارد؛3 تنها راه اثبات آسمانی بودن قرآن و بهرهمندی از هدایتهای الهی آن، بررسی شواهد درونمتنی و قرائن برونمتنی آن است. در این مقاله ابعاد اعجاز قرآن یا همان دلایل آسمانی و الهی بودن قرآن بررسی میشود:
اُمّی بودن آورنده
شهید آیتالله مرتضی مطهری در این زمینه چنین مینویسد: يكى از نكات روشن زندگى رسول اكرم(ص) اين است كه درس ناخوانده و مكتب ناديده بوده است؛ نزد هيچ معلّمى نياموخته و با هيچ نوشته و دفتر و كتابى آشنا نبوده است.4 احدى از مورّخان مسلمان يا غيرمسلمان، مدّعى نشده است كه آن حضرت در دوران كودكى يا جوانى، چه رسد به دوران كهولت و پيرى كه دوره رسالت است، نزد كسى خواندن يا نوشتن آموخته است، و همچنين احدى ادعا نكرده و موردى را نشان نداده است كه آن حضرت قبل از دوران رسالت یک سطر خوانده و يا يک كلمه نوشته است. مردم عرب، بالاخص عرب حجاز، در آن عصر و عهد به طور كلى مردمى بىسواد بودند. افرادى از آنها كه مىتوانستند بخوانند و بنويسند انگشتشمار و انگشتنما بودند. عادتاً ممكن نيست كه شخصى در آن محيط، اين فن را بياموزد و در ميان مردم به اين صفت معروف نشود. چنانكه مىدانيم مخالفان پيغمبر اكرم در آن تاريخ او را به اخذ مطالب از افواه ديگران متّهم كردند، ولى به اين جهت متّهم نكردند كه چون باسواد است و خواندن و نوشتن مىداند كتابهايى نزد خود دارد و مطالبى كه مى آورد از آن كتابها استفاده كرده است. اگر پيغمبر كوچكترين آشنايى با خواندن و نوشتن مىداشت قطعاً مورد اين اتهام واقع مىشد.
خاورشناسان نيز كه با ديده انتقاد به تاريخ اسلامى مىنگرند كوچكترين نشانه اى بر سابقه خواندن و نوشتن رسول اكرم نيافته، اعتراف كردهاند كه او مردى درس ناخوانده بود و از ميان ملّتى درس ناخوانده برخاست. كارلايل در كتاب معروف الابطال مىگويد: «يک چيز را نبايد فراموش كنيم و آن اينكه محمد هيچ درسى از هيچ استادى نياموخته است؛ صنعت خط تازه در ميان مردم عرب پيدا شده بود. به عقيده من حقيقت اين است كه محمد با خط و خواندن آشنا نبود، جز زندگى صحرا چيزى نياموخته بود». ويل دورانت در تاريخ تمدن مىگويد: «ظاهراً هيچكس در اين فكر نبود كه وى (رسول اكرم) را نوشتن و خواندن آموزد. در آن موقع هنر نوشتن و خواندن به نظر عربها اهميتى نداشت؛ به همين جهت در قبيله قريش بيش از هفده تن خواندن و نوشتن نمىدانستند. معلوم نيست كه محمد شخصاً چيزى نوشته باشد. از پس پيمبرى كاتب مخصوص داشت. با این حال معروفترين و بليغ ترين كتاب زبان عربى به زبان وى جارى شد و دقايق امور را بهتر از مردم تعليم داده شناخت.»5
جان ديون پورت در كتاب «عذر تقصير به پيشگاه محمّد و قرآن» مىگويد: «درباره تحصيل و آموزش، آن طورى كه در جهان معمول است، همه معتقدند كه محمد تحصيل نكرده و جز آنچه در ميان قبيلهاش رايج و معمول بوده چيزى نياموخته است.»6
كونستان ورژيل گيورگيو در كتاب محمد پيغمبرى كه از نو بايد شناخت مىگويد: «با اينكه امّى بود، در اولين آيات كه بر وى نازل شده صحبت از قلم و علم، يعنى نوشتن و نويسانيدن و فرا گرفتن و تعليم دادن است. در هيچيک از اديان بزرگ اين اندازه براى معرفت قائل به اهميت نشدهاند و هيچ دينى را نمىتوان يافت كه در مبدأ آن، علم و معرفت اينقدر ارزش و اهميت داشته باشد. اگر محمّد يک دانشمند بود، نزول اين آيات در غار (حرا) توليد حيرت نمىكرد، چون دانشمند قدر علم را مىداند، ولى او سواد نداشت و نزد هيچ آموزگارى درس نخوانده بود. من به مسلمانها تهنيت مىگويم كه در مبدأ دين آنها كسب معرفت اين قدر با اهميت تلقى شده.»7
گوستاو لوبون در كتاب معروف خود تمدن اسلام و عرب مىگويد: «اين طور معروف است كه پيغمبر امّى بوده است و آن مقرون به قياس هم هست، زيرا اولاً اگر از اهل علم بود ارتباط مطالب و فقرات قرآن به هم بهتر مىشد؛ به علاوه آن هم قرين قياس است كه اگر پيغمبر امّى نبود نمىتوانست مذهب جديدى شايع و منتشر سازد، براى اينكه شخص امّى به احتياجات اشخاص جاهل بيشتر آشناست و بهتر مىتواند آنها را به راه راست بياورد. به هر حال، پيغمبر امّى باشد يا غيرامّى، جاى هيچ ترديدى نيست كه او آخرين درجه عقل و فراست و هوش را دارا بوده است.»8
گوستاولوبون به علت آشنا نبودن با مفاهيم قرآنى، و هم به خاطر افكار مادى كه داشته است سخن ياوهاى درباره ارتباط آيات قرآن و درباره عاجز بودن عالم از درک احتياجات جاهل مىبافد و به قرآن و پيغمبر اهانت مىكند؛ در عين حال اعتراف دارد كه هيچگونه سندى و نشانهاى بر سابقه آشنايى پيغمبر اسلام با خواندن و نوشتن وجود ندارد. غرض از نقل سخن اينان استشهاد به سخنشان نيست. براى اظهار نظر در تاريخ اسلام و مشرق، خود مسلمانان و مشرقزمينىها شايستهترند. نقل سخن اينان براى اين است كه كسانى كه خود شخصاً مطالعهاى ندارند بدانند كه اگر كوچكترين نشانهاى در اين زمينه وجود مىداشت از نظر مورّخان كنجكاو و منتقد غيرمسلمان پنهان نمىماند.
رسول اكرم در خلال سفرى كه همراه ابوطالب به شام رفت، ضمن استراحت در يكى از منازل بين راه، برخورد كوتاهى با يک راهب به نام «بحيرا»9 داشته است. اين برخورد، توجه خاورشناسان را جلب كرده است كه آيا پيغمبر اسلام از همين برخورد كوتاه چيزى آموخته است؟ وقتى كه چنين حادثه كوچكى توجّه مخالفان را در قديم و جديد برانگيزد، به طريق اولى اگر كوچكترين سندى براى سابقه آشنايى رسول اكرم با خواندن و نوشتن وجود مىداشت، از نظر آنان مخفى نمىماند و در زير ذرهبينهاى قوى اين گروه چندين بار بزرگتر نمايش داده مىشد.
براى اينكه مطلب روشن شود لازم است در دو قسمت بحث شود:1. دوره قبل از رسالت و 2. دوره رسالت. در دوره رسالت نيز از دو نظر بايد مطلب مورد مطالعه قرار گيرد: 1. نوشتن و 2. خواندن. اجمالاً آنچه قطعى، مسلّم و مورد اتفاق است اين كه ايشان قبل از رسالت كوچکترين آشنايى با خواندن و نوشتن نداشتهاند. امّا دوره رسالت آن اندازه قطعى نيست، در دوره رسالت نيز آنچه مسلمتر است ننوشتن ايشان است، ولى نخواندنشان آن اندازه مسلّم نيست. از برخى روايات شيعه ظاهر مىشود كه ايشان در دوره رسالت مىخواندهاند ولى نمىنوشتهاند، هر چند روايات شيعه نيز در اين جهت وحدت و تطابق ندارند. آنچه از مجموع قرائن و دلائل استفاده مىشود اين است كه در دوره رسالت نيز نه خواندهاند و نه نوشتهاند.10
اعجاز ادبی
فصاحت و بلاغت فوقالعاده آیات به نحوی بوده است که قصیدهسرایان بسیار قوی جاهلیت توان مقابله به مثل با قرآن را نداشتند و حتی زیبایی کلمات نورانی، فصیح و بلیغ خود پیامبر(ص) همپای زیبایی آیات نیستند. قرآن نه نظم است تا به تنگ آید و نه نثر ساده است که ملالتآور باشد. فصیح است یعنی از الفاظ «مغلق در تلفظ» و الفاظی با معنای کم کاربرد و غیر مأنوس استفاده نکرده است و چیدمان کلمات، فهم مراد گوینده را دشوار نکرده است. از طرفی بلیغ است یعنی کلام، متناسب با مقتضای حال مخاطب بیان شده است، تا هدف گوینده به بهترین وجه ادا شود. مثلاً در مقابل انکار تأکید شده و با شدت انکار تأکید را بیشتر کرده است و زیباییهای علم معانی، بیان و بدیع را به کار برده است. زیبایی معانی بلند ملکوتی در قالب الفاظ دلنشین و خوشآوا مثل نثرهای مسجع به کار رفته است.
به طور مثال فقط در آیات جنین شناسانه که یک گفتمان علمی محسوب میشوند، در حجمی معادل نصف صفحه از قرآن، بیش از 50 زیبایی ادبی به کار برده شدهاست؛11 که در تنوع استعارات آن، از بهترین و زیباترین انواع استعاره که استعارة «خاصّیه مرشّحه» است؛ استفاده شده است. زیبایی و دلنشینی آوایی و محتوای قرآن به نحوی است که برخی بزرگان ادبیات عرب از مشرکین مکه که شنیدن آیات قرآن را سحرآمیز و موجب اغفال جوانان اعلام کرده بودند و آن را تحریم کرده بودند؛ خودشان تحمّل محرومیت از شنیدن صوت دلنشین قرآن را نداشتند و شبها به صورت مخفیانه نزدیک منزل پیامبر میشدند و به آوای قرآن گوش میدادند؛ افرادی همچون ولیدبن مغیره، عتبة بن ربیعه، اخنس بن شریق، عمرو بن هشام.12 ادبای عرب و غیرعرب معاصر همچون (میخائیل نعیمه، جبران خلیل جبران، جورج جرداق و ...) مجذوب قرآن شدهاند.
گلدزیهر که به طور کلی از خاورشناسان دارای عناد به اسلام محسوب میشود اعتراف میکند: «هیچ اثر ادبی در جهان در شگفتی عظیم و بینظیری که قرآن برانگیخت به پای آن نمیرسد». جان دیونپورت در کتاب «عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن» میگوید: «قرآن از نظر ادبی ـ شاعرانهترین اثر مشرق زمین ـ در برگیرنده نثری موزون و مسجّع به بلیغ ترین و فصیحترین صورت زبان عرب و نمونه اعلای آن زبان و آکنده از درخشندهترین امثال و محکمترین تشبیهات است. سحر و جاذبه به کار رفته در سبک انشاء و لطف و روانی آن، تحسین و اعجاب عرب را برانگیخت. آیات پرطنطنهاش ملکوت خداوندی را تصویر میکند و آهنگ نوا و عباراتش در ترسیم بهشت و جهنم تکاندهنده است».
نظم و اسلوب قرآن مطابق زبان متعارف عرب نیست و انواع سجع های متوازی، مطرّف و متوازن و انواع جناسهای تام و ناقص در آن به کار رفته است. آرایههایی مانند مشاکله، قلب، اشتقاق، طباق، عکس، مراعاتنظیر، تناسب و ائتلاف و ... و در عین بیان موجز، تصویرسازی گویایی را با تشبیه، استعاره و کنایه به کار برده است. وانگهی این بیانات زیبا تنها در وصف معشوق بیان نشدهاند همچنان که در آثار ادبی زمان جاهلیت مرسوم بود؛ بلکه در بیان معارف ملکوتی و اسرار علمی چنین جذابیت شگرفی رقم خورده است. به طور مثال در چند آیه قرآن در مورد مراحل رشد جنین که یک گفتمان علمی محسوب میشود و حجم آن معادل نیمی از یک صفحه قرآن است، بیش از 50 آرایه و زیبایی ادبی به کار رفته است.13
بیان معارف متعالی
در حالی که در جزیرةالعرب آکادمی علمی وجود نداشت و وجود خرافات اعتقادی و تعصبات خشونتآمیز قبیلگی و جاهلیت اولی حاکمیت داشت؛ و نه تنها افراد باسواد به 20 نفر هم نمیرسیدند، اهل کتاب هم زبان عبری و اجازه استفاده از کتابهای اسطورهای خود را به اعراب نمیدادند؛ در چنین شرایطی معارف نورانی قرآن، ظلمات جهل را زدود.
نکته مهم در بیانات قرآن این است که فرا زمانی بوده و با زبان فطرت که همگانی و همیشگی است سخن میگوید؛ و هر آنچه در مورد مبدأ و معاد و چرایی آفرینش و ترسیم راهی به سوی سعادت و هدایت به آن لازم بوده بیان نموده است.14 خدای معرفی شده در قرآن خدایی است که واجد همه صفات نیکو و کمالات است؛15 و مثل هیچ کدام از مخلوقاتش نبوده و نقصان در آن راه ندارد (لیس کمثله شیء). در حالی که در تورات کنونی در داستان آدم (ع) و حوا علت منع از «شجره منهیه» نرسیدن آدم به علم و دانش است و او را از بهشت بیرون راند تا مبادا از درخت «حیات جاودان» نیز بخورد. (سفر پیدایش باب سوم) یا اینکه خدا جسم دارد و به دنبال آدم میگشت و آدم پنهان شده بود و خدا او را پیدا نمیکرد.
در داستان ساختن شهر بابل خدا ترسید که انسانها گرد هم جمع شوند و ربوبیت او را به خطر بیندازند؛ سپس به جبرئیل دستور داد تجمّع ایشان را از هم بپاشد (سفر پیدایش باب یازده) قرآن انبیاء را از صالحین و بندگان برگزیده و پاک و مطهر میداند اما در تورات کنونی ماجراهایی از فسق و فحشا و دروغ گویی و بیغیرتی از بهترین انبیای خداوند نقل میکند. به طور مثال، ر.ک: در داستان مستی و نفرینهای بیمورد نوح، تزویر و فریب توسط یعقوب، بیغیرتی ابراهیم، فحشای داود با زن شوهردار، آمیزش لوط با دختران خود در حالت خواب و مستی، کشتی گرفتن یعقوب با خدا، بت ساختن برای مردم توسط هارون (سفر پیدایش باب 9، 12، 19، 32، 27؛ سفر خروج باب 32، کتاب دوم صموئیل باب 11).
برخی معارف آسمانی قرآن به این شرحاند: ترسیم عادلانه از محاسبه خداوند در قیامت که به وزن ذرهای (مثقال ذره) به کسی ستم نمیشود و همچنین توصیفات انسانشناسانه نسبت به اختیار و سرشت پاک انسان [برخلاف گناه ذاتی بشر در مسیحیت]، روش معاشرت اجتماعی و خانوادگی مخصوصاً نسبت به والدین، صلح و اخوت، احکام تجارت و معاملات وفای به عهد، احکام اقتصادی، نظامی و سیاست خارجه و نفی ظلم پذیری، احکام جزائی و دادرسی، نفی استبداد، توصیه به حفظ آزادی، دستوراتی نسبت به عدالت و حفظ اموال و آبروی محرومان، یتیمان، زنان و همسران و دستوراتی نسبت به سخن گفتن نیکو با یکدیگر و پرهیز از سخن غیرعالمانه، تعامل پسندیده و معروف، تعهّد و احساس مسئولیت، ایثار و فداکاری، دعوت به تفکر و علمآموزی، نشاط، خود کنترلی، تلاش، رعایت اعتدال، انجام نیایش و عبادت خالصانه پروردگار و توکل و تسلیم در برابر او، توصیه به بهرهبرداری از نعمات و آبادانی زمین، البته بدون دلبستگی به دنیا و هدف قرار دادن لذّات دنیوی، تکلیف نمودن بر بندگان به اندازه توان و نفی احکام ضرری و حرجی.16
عدم اختلاف درونی با وجود نزول تدریجی در طول 23 سال
در حالی که مصنوعات بشری با مرور زمان نیازمند تجدیدنظر و اصلاح عیوب یا تکمیل نقایص میشوند و با رشد درک و دستاوردهای فکری گوینده و سازنده، نیازمند بازنگری میشوند؛ اما قرآن، قبل از رسالت پیامبر [در سنّ 40 سالگی ایشان] از زبان ایشان شنیده نشده بود و بعد از آن هم در شرایط خلوت و جلوت، سفر و حضر، خوشی و ناخوشی، جنگ و آرامش، فقر و ثروت، تنهایی و غیر آن و البته در طول 23 سال به صورت یکنواخت بیان شده و در سطح تعالیم و محتوا و همچنین قالب و بیان آن، اختلاف ماهویای دیده نمیشود. که این امر با ملاحظه سورههای مکی و مدنی و آیات الاحکام و آیات اعتقادی و غیره روشن میگردد.
بیان اخبار غیبی از گذشته و آینده
در یک دستهبندی میتوان اخبار غیبی قرآن را به این صورت مرتب کرد:
اعجاز علمی و وجود اشارات علمی در قرآن
هرچند قرآن کتاب هدایت است و نه کتاب پزشکی و یا فیزیک و مانند آن؛ اما در این کتاب نورانی اشارات و بعضاً تصریحاتی به مسائل علوم تجربی شده است که در کنار سایر ابعاد اعجاز قرآن، دلالت بر از سوی خدا بودنش را با جلوه تازهای به اثبات میرساند. اثبات اعجاز علمی قرآن، متوقف بر تحقّق 3 نکته است: 1- دلالت آیه بر آن نکته علمی به روشنی اثبات شود. 2- آن نکته علمی به صورت یقینی و برهانی اثبات شده باشد. 3- در زمان نزول آیه، آن نکته علمی ثابت نشده باشد و یا دسترسی به آن مطلب برای پیامبر(ص) مقدور نبوده باشد.
نکته مهمی که در موارد اعجاز علمی قرآن وجود دارد این است که، استفاده نکردن از فرضیات علمی باطل و البته مسلّم انگاشته شده در آن عصر، مانند نظریّات هیئت بطلمیوسی [عدم امکان خرق و التیام، وجود افلاک 9 گانه و فلک اطلس، حرکت خورشید به دور زمین]؛ و بیانات علمی به صورت جزمی و به صورت کلّی و شجاعانه، دلالت بر اعجاز را روشنتر میکند.
در ادامه برخی معجزات، اشارات و گزارههای علمیِ قرآن فهرست گردیده و لازم به ذکر است، اشاراتی که بیان میشوند فارغ از بیان مبانی علوم انسانی از جمله: الهیات فلسفی و عرفان؛ فلسفههای مضاف مانند فلسفه تاریخ، فلسفه سیاست، فلسفه حقوق، فلسفه اخلاق، فلسفه تعلیم و تربیت و فلسفه علم؛ اقتصاد خرد و کلان، حقوق جزایی؛ حقوق مدنی؛ سیاست؛ مدیریّت فرهنگی، اقتصادی و نظامی، روانشناسی انگیزش و هیجان؛ روانشناسی رشد؛ روانشناسی اجتماعی؛ میباشد که در قرآن چراغ راه پژوهشگران علوم انسانی اسلامی گردیدهاند:
علوم پزشکی و بهداشت: رواندرمانی با گفتاردرمانی و معنویتدرمانی (بقره153-155-اسرا82-یونس57-اححزاب3-رعد28)؛ پرهیزدرمانی (بقره183-185-اعراف31)؛ دارودرمانی (نحل68-69- مریم25- انعام99-تین1)؛ بهداشت فردی (بقره222-مائده6-مدثّر4)؛ بهداشت تغذیه (بقره187-انعام145-عبس28-مائده88- اعراف31)؛ بهداشت جنسی (اعراف80-81-اسراء32-شعرا 165 - مؤمنون5-7- معارج29-31)؛ رابطه خواب و قطع شنوایی (کهف11)؛ رابطه فشار عصبی و کوری چشم (یوسف84)؛ احساس درد و سوزش به سبب سوختگی از طریق پوست (نساء56)؛ اهمیّت شیر خوردن نوزاد در 2سال اول زندگی(بقره233).
زیستشناسی: منشأیابی برای حیات (نور45-انبیاء30)؛ خاکشناسی (انبیاء31- لقمان 10-نحل15-نبأ7)؛ حیوانشناسی (نحل68-نمل18-22-غاشیه17)؛ گیاهشناسی (49ذاریات -رعد3-یس36)18؛ جنینشناسی: مراحل رشد جنین از زایگوت، تعیین جنسیت جنین در زمان لقاح، لانه گزینی بلاستوسیت در دیواره رحم، تشکیل اندام اولیه بدن به صورت فشرده شده در سه لایه و به شکل ظاهری غیر متوازن، شروع به ساخت اسکلت غضرووفی و عضلات اندامی (حج5-مؤمنون12-14-نجم45-47)19؛ ایجاد قدرت شنوایی نوزاد قبل از بینایی (نحل78)؛ هواشناسی (حجر22)20؛ اختصاصی بودن اثر انگشت (قیامت4).
فیزیک و کیهانشناسی: وجود جاذبه میان سیارات و متناسب با جِرم (لقمان10-رعد2)؛21 کاهش فشار هوا در جو (انعام125)؛22 وجود جوّ به دور زمین (انبیاء32)؛ عدم نفوذ نور در عمق دریا(نور40)؛ عدم اختلاط آب برخی دریاها (نمل61-الرحمن19-فرقان53)؛ امکان ماندگاری طولانی غذا (بقره259)؛ حرکت زمین به دور خورشید (نمل88-طه53)؛23 کروی بودن زمین (الرحمن17-زمر5-معارج40)؛ حرکت انتقالی خورشید و حالت مُذاب گونه داشتن سطح خورشید (یس38-40)؛ آفرینش جهان از حالت به هم پیوسته و فشرده (فصلت11-انبیاء30)؛ گسترش مجموعهی کیهان (ذاریات48)؛24 محدودیّت عمر خورشید (رعد2-کوّرت1)؛ عدم استقلال ماه در نور و استقلال خورشید در تولید نور(یونس5-نوح16-فرقان61)؛ شکافتن سطح ماه (قمر1)؛ تأثیر ثبات بخشی کوهها در جو و پوسته زمین (نبأ7-نحل15-انبیاء31-لقمان10)؛ نسبیّت زمان (بقره259)؛ رستاخیز و بقای انرژی (یس80).
ریاضیات و حساب اعداد: محاسبات سهم الارث در سورهی نساء و وجود کلمات مکرّر و با حساب خاص در سراسر قرآن. مثلاً با شمارش برخی کلمات و مشتقّات آن کلمه، این اعداد به دست میآید: وجود 365 کلمهی «یوم»؛ الرحمن57 و الرحیم 114=1-115 [یک «رحیم» صفت پیامبر است]؛ جزاء117 و مغفرت 234؛ فجار3 و ابرار6؛ مصیبت 75 و شکر75؛ شدت(سختی)102 و صبر 102=1-103[«لن نصبر» در واقع عدم صبر است]؛ محبت83 و اطاعت83؛ دنیا115 و آخرت115؛ شیطان و شیاطین88 و ملک و ملائکه88؛ جهر16 و علانیة16.
جهت مطالعه بیشتر پیرامون ابعاد اعجاز قرآن به این منابع مراجعه کنید: محمدعلی رضاییاصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن کریم و تفسیر قرآن مهر؛ محمدهادی معرفت، علوم قرآنی؛ محمدتقی مصباحیزدی، قرآنشناسی و راه و راهنماشناسی؛ حسین نوریهمدانی، دانش عصر فضا؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه؛ مرتضی مطهری، وحی و نبوّت.
پینوشتها:
نوسینده: حجتالاسلام «سعید حسنی، استاد حوزه و دانشگاه»
انتهای پیام