حدیث غدیر از احادیثی است که محدثان و مورخان اسلامی به صورت متواتر روایت کردهاند. متواتر بودن حدیث غدیر مقتضای قوانین طبیعی است، زیرا پیامبراکرم(ص) آن را در میان انبوه مسلمانانی که با او در حجةالوداع شرکت کرده بودند، در غدیر خم ایراد کرد. شرایط ایراد خطبه غدیر به گونهای بود که حاجیان پس از بازگشت از سفر حج به وطن خود آن را برای دیگران بازگو کردهاند.
بسیاری از عالمان برجسته اهل سنت بر متواتر بودن حدیث غدیر تصریح کردهاند. شمسالدین ذهبی، شمسالدین جزری شافعی، جلالالدین سیوطی، جمالالدین حسینی شیرازی، ضیاءالدین مقبلی، سیدامیرمحمد صنعانی، حافظ شهابالدین حضرمی، شیخ محمدصدر العالم از آن جملهاند.
یکی از نکات مهم در رابطه با مسئله خطبه غدیر، واژهشناسی آن است. پیامبر(ص) در این خطبه از واژههایی بهره گرفتهاند که ممکن است در نگاه اول و در ترجمه فارسی آن، بسیار ساده به نظر بیایند اما چنانچه به عمق معنا و ترجمه صحیح این واژگان بپردازیم، عمق آن نظرات بلند را درمییابیم. از جمله این واژهها «ولایت» است.
در رابطه با واژهشناسی «ولایت» در خطبه غدیر و ضرورت توجه دقیق به معانی واژگان این خطبه برای درک بهتر معنای آن، به گفتوگو با سمیرا مهدینژاد، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه دین پرداختیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید و میبینید.
ایکنا ـ در واژهشناسی خطبه غدیر باید به چه نکاتی توجه کنیم؟
مشکلی در حوزه مطالعات دینی وجود دارد که بنده نام آن را سواد رسانهای در زمینه مطالعات دینی نهادهام. چند سالی است که به درستی مسئله سواد رسانهای مطرح و پیگیری میشود و مسئولان سعی در اطلاعرسانی دارند تا مردم نسبت به این موضوع آگاه شوند. برای افرادی که قصد دارند تا در حوزه دین پژوهش کنند نیز همین مسئله مطرح است. به این معنا که فاکتورهایی در سواد رسانهای وجود دارد که باید با روال خود در مطالعات دینی نیز مدنظر قرار گیرد.
برای مثال یکی از مهمترین مواردی که در سواد رسانهای به ویژه در حوزه مطالعات دینی وجود دارد، آگاهی به چالشهای زبان مبدأ و مقصد در این رشته است. زبان دین و مبدأ ما عربی و زبان خود ما فارسی است. اشتراکاتی در زبانهای فارسی و عربی وجود دارد که گاه ما را به خطاهای جدی میاندازد. در زبان عربی با واژگان زیادی برخورد میکنیم که وقتی قصد برگردان آنها به زبان فارسی را داریم، برای همگی یک معنا ارائه میدهیم. برای مثال در زبان فارسی هر دو واژه مؤدت و محبت را دوست داشتن معنا میکنیم؛ حال آنکه محبت به یک معنا و مؤدت نیز دارای معنای ویژه خود است و چنانچه این دقت را به خرج دهیم، آیه مؤدت را به گونهای دیگر خواهیم فهمید که مؤدتورزی نسبت به قربای نبی مکرم اسلام(ص) وظیفهای است که پیامبر(ص) از طرف خدای متعال به عهده ما گذاشته است.
یکی از کلماتی که در خطابه غدیر وجود دارد، عبارتی است که در اذهان ما خیلی زیاد آمده است. برخی عبارات به قدری از کودکی در ذهن ما تکرار شده که باعث شده توجه ژرفی که باید نسبت به متن عبارت و یا حدیث داشته باشیم، از جلوی دیدگان ما عبور کرده و بدان توجه نداشته باشیم. عبارت «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ» عبارتی از خطبه غدیر است که غالب مردم آن را از حفظ هستند. پس از این جمله، پیامبر اکرم(ص) یک دعا و یک نفرین میفرمایند. «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ». اگر این عبارت را در مقابل دیدگان فردی قرار دهیم که آگاهی اندکی از زبان عربی دارد، به راحتی آن را معنا میکند. یعنی «وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ» را به این صورت ترجمه میکند که «یاری کن هرآنکس که او را یاری میکند».
ایکنا ـ نصرت در مورد امیرالمؤمنین(ع) چگونه معنا پیدا میکند؟
دست کم سه واژه در زبان عربی وجود دارد که وقتی آنها را به زبان فارسی برمیگردانیم، معنای یاری برای آنها میآوریم. اولین واژه «مظاهرت» به معنی پشتگرمی است. لذا به یاری که نوعی دلگرمی باشد، مظاهرت میگویند. واژه بعدی «معاونت» است که از عون میآید. عرب به مطلق یاری کردن، معاونت میگوید. واژه بعدی «نصرت» است. کلمه نصرت در فضایی معنا میکند که فضای تقابلی باشد. یعنی زمانی که پای دو حزب، دو گروه، حق و باطل و در کل دو صف را در صحنه مشاهده میکنیم، هرگاه انسانی به یکی از این دو گروه متقابل که در برابر هم ایستادهاند، او را نصرت کردهاند.
بدین معنا زمانی که پیامبر(ص) به ما فرمودند که «وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ» باید بلافاصله از واژه نصرت بفهمیم که دو جریان در پیش روی ما قرار داد و با دوحزب مواجه هستیم. اگر علی(ع) را یاری کنیم، خدا از ما پشتیبانی میکند و چنانچه در گروه مقابل قرار گرفته و ناصر دشمن علی(ع) باشیم، علی(ع) را دچار خذلان کردهایم. یکی از مسائلی که کمتر مورد توجه قرار میگیرد این است که علما در فهم حدیث و روایات کاری به عنوان تشکیل خانواده حدیثی انجام میدهند به این معنا که فقط یک روایت را برای بررسی و سخنرانی در نظر نمیگیرند و تمامی روایات مربوط به یکدیگر را با هم درنظر گرفته و به بررسی موضوع میپردازند.
برای مثال گاهی با روایتی مواجه هستیم که صدر و ذیل آن برش خورده و ما فقط قسمت میانی آن را میبینیم. در این زمینه چنانچه تمامی روایت و حدیث را با هم ببینیم، با فضا و تصویر جدیدی از آن مواجه هستیم. روزی پیامبر(ص) در مسجد نشسته بودند و میخواستند در رابطه با جناب ابوذر فضیلتی برای مردم ارائه دهند. ایشان به مردم گفتند کدام یک از شما میداند که ماه آذار رومی تمام شده یا نه؟ پیامبر(ص) فرمودند که هر کس به من خروج ماه آذار را بشارت دهد، او بهشتی است. اندکی بعد جناب ابوذر وارد مسجد شده و در پاسخ به پیامبر(ص) گفت که بله! ماه آذار تمام شده است. پیامبر(ص) با بیان این جمله میخواستند که فضلیت جناب ابوذر را در این زمینه که او بهشتی است، نشان دهند نه اینکه ما پس از خروج ماه آذار به پیامبر(ص) بشارت دهیم که بهشتی بشویم.
تشکیل خانواده حدیث به ما کمک میکند تا فهم بهتر و دقیقتری از روایات داشته باشیم. لذا ما از معنای دقیق لغت نصرت فهمیدیم که این یاری کردن، یاری در فضای تقابلی است. لذا میفهمیم که جریانی در حال اتفاق است. همچنین، بر ما به عنوان شیعیان پیامبر(ص) و امام علی(ع) واجب است که حجت خدا را نصرت کنیم. خود حضرت امیر(ع) در یک روایت طولانی که به توضیح ویژگیهای امام حق و امام باطل میپردازند، زمانی که به امام حق میرسند، اینگونه میفرمایند که «کان إماماً واجباً علي الناس طاعتُه و نُصْرتُه» چنانچه به دقت به این روایت بنگریم متوجه میشویم که امام(ع) در این روایت اطاعت کردن از امام را از نصرت او جدا کردهاند. سپس، حضرت امیر(ع) در خطبه 109 نهجالبلاغه آوردهاند که مردم از ابتدا در مواجهه با حجت خدا به دو گروه تقسیم میشوند یعنی یا ناصر و محب حجت خدا هستند و یا مبغض و عدو حجت خدا هستند. نسبت به حضرت موسی(ع) نیز چنین آمده که مردم یا ناصر ایشان و یا عدو آن حضرت هستند. در ادامه این خطبه آمده است که «نَاصِرُنا و مُحِبُّنَا يَنْتَظِرُ الرَّحْمَةَ، وَ عَدُوُّنَا وَ مُبْغِضُنَا يَنْتَظِرُ السَّطْوَةَ؛ یاری کنندگان و دوست داران ما منتظر رحمت و دشمنان ما منتظر عذاب باشند».
در این نکته مهم که ما باید ناصر حجت الهی باشیم، حزب مقابل را نیز میتوانیم با بررسی روایات شناسایی و واکاوی کنیم. روایتی از پیامبر(ص) نقل شده است که «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ قال نَصْبُهُ عَلَما»ً این روایت اینگونه معنا میشود که پیامبر(ص)، او را (علی(ع) را) پرچمی نصب کرد. این عبارت بدان معناست که مادامی که چشمانتان به علی(ع) باشد، راه مستقیم را گم نخواهید کرد. سپس فرمودند: «قَالَ نَصَبَهُ عَلَماً لِيُعْرَفَ بِهِ حِزْبُ اَللَّهِ؛ برای اینکه به واسطه علی(ع) لشکر خدا شناخته شود». این بدان معناست که هرکس نگاهش به علی(ع) باشد و پشت سر او حرکت کند، داخل لشکر خدا خواهد بود.
در آیه 56 سوره مبارکه مائده که صحبت از تعیین ولی و معرفی آن آمده است، خدای متعال چنین میفرماید: «وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ؛ و هر كس خدا و پيامبر او و كسانى را كه ايمان آوردهاند ولى خود بداند (پيروز است چرا كه) حزب خدا همان پيروزمندانند». خداوند متعال در آیات بعدی از حزب شیطان نیز نام برده است. لذا خداوند در قرآن کریم از دو حزب الله و حزب شیطان نام برده است و مردم یا جزء حزب خدا و یا جزء حزب شیطان هستند. در واقع این صف تقابلی الان برای ما معنای دیگری دارد و شیعیان میدانند که پیامبر(ص) در روز غدیر اعلام خطر کردند که دو صف در پیش رو خواهید داشت و ناچاریم در این دو صف انتخاب مسیر کنیم.
پیامبر(ص) در حدیثی فرمودند: «مَثَلُ أهلِ بَيتي فيكُم كمَثَلِ سَفينَةِ نُوحٍ؛ مَثَل اهل بیت من در میان شما مانند کشتی حضرت نوح است». در ظاهر این حدیث دارای معنای سادهای بوده و با اندک دانشی میتوان به معنای آن دست یافت اما اگر بخواهیم به اصطلاح به نکته کنکوری از این حدیث اشاره کنیم، مهمترین نکتهای که باید بدان توجه کنیم این است که ای مردم! طوفانی در راه است و پیامبر(ص) اینگونه اشاره میکنند که بعد از من طوفانی در راه خواهد بود و راه نجات هم در این طوفان فقط اهل بیت من هستند. لذا توجه به عبارات با یک بازخوانی و بازنگری، گاهی اوقات مسیر نگرش و زندگی انسان را تغییر میدهد.
گاهی در فضای ایام غدیر دچار نوعی خطای محاسباتی میشویم. فرض کنید که ما در محضر امام رضا(ع) و در محضر ایشان ایام غدیر را جشن گرفتهایم و جشن ما پایان مییابد، بیآنکه اشارهای به امام رضا(ع) کرده باشیم. این بدان معناست که در قصه غدیر گاه غافل از ارتباط تمام عبارات خطبه شریف غدیر نسبت به امام زمان خود هستیم. یعنی چون به این ارتباط توجه نمیکنیم، غافل شده و درست همین صحنه را رقم میزنیم و گویی که در حضور امام صادق(ع) جشنی برای غدیر برپا کردیم و حتی یک تبریک به امام صادق(ع) نمیگوئیم. لذا در حال حاضر نصرت حجت خدا مدنظر است. پیامبر(ص) در خطبه غدیر این نصرت را به نصرت امیرالمؤمنین(ع) آغازیده است.
ایکنا ـ نصرت حجت خداوند چگونه و در چه حوزهای است؟
نصرت امام بر دو پایه شناخت و قدرت (سرمایه) استوار است. یعنی هر چقدر شناخت ما رفعت پیدا کند، نصرت ما بیشتر خواهد شد. به این معنا که برای مثال این شناخت را داریم که خوب است که ما به فقیر کمک کنیم اما قدرت آن و توانایی مالی آن را نداریم و نمیتوانیم این کار را انجام دهیم. لذا شناخت و قدرت با یکدیگر و در کنار هم وجود داشته باشند و به میزانی که شناخت و قدرت وجود داشته باشند، نصرت نیز وجود داشته و بیشتر خواهد بود. در روایات ما مثلثی در وادی نصرت ترسیم شده که ما باید در هر کدام از رأسهای این مثلث به بحث نصرت ورود کنیم. مثلثی که سه رأس آن قلب، ید (دست) و لسان (زبان) قرار دارد.
روایتی وجود دارد که در ایام امام صادق(ع) فردی وارد شده و ادعای مناظره میکند. امام(ع) که توانمندی اصحاب خود را میدانست و بر آن واقف بود، گویی منتظر فردی بودند تا آمده و به مناظره بپردازد. این فرد هشام، از اصحاب جوان و توانمند امام(ع) بود. یکی از راهکارهایی که افراد میتوانند پاسخ بسیاری از سؤالات دینی و سؤالات روتین امروزی خود را دریافت کنند، پاسخهایی است که هشام به مخالفان داده است. زمانی که هشام وارد شد، امام صادق(ع) او را کنار خود نشانده و فرمودند: «هو نَاصِرُنَا بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ» و به این صورت مهر تأییدی به سه رأس این مثلث در مورد هشام زدند.
به نظر میرسد که اولین قدم برای قرار گرفتن در صف ناصران امام(ع) این است که طوری زندگی کنیم که زندگی ما خود باری بر گردن حجت خدا نباشد و ایشان غصه زندگی ما را نخورند. زمانی که میخواهیم به صف ناصران حجت خدا بپیوندیم اما خود برای مثال خطاهای معاملاتی داریم، این مسئله باری به دوش امام(ع) است. لذا باید زندگی را به گونهای سامان دهیم که خیال حجت خدا را از مدل زندگی خود راحت کنیم و سپس در مرحله بعدی باید کشف کنیم که چه کاری در این زمانه نصرت حجت خداست. گاهی متأسفانه در این قصه به صورت سلیقهای کار میکنیم یعنی برای مثال در وسط جنگ نهروان قرار داریم اما فردی پشت خیمهها در حال درختکاری است! لذا باید بدانیم که چه کارهایی جزء نصرت امام(ع) محسوب میشود.
ایکنا ـ عبارت «پیامبر از خودمان به خودمان نزدیکتر است» به چه معناست؟
در قرآن کریم آمده است: «النَّبِیُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» این عبارت را ما اینگونه معنا میکنیم که آیا اینگونه نیست که نبی به مؤمنان از خودشان شایستهتر است؟ متأسفانه این ترجمه بار کافی را به افراد و جوانان نمیرساند. کلمه «اولی» در لغت به معنای نزدیک و قرب است. اگر با این تعریف به ترجمه آیه بپردازیم، اینگونه بیان میکنیم که طبق این آیه پیامبر(ص) از ما به ما نزدیکتر است. به محض اینکه ما معنای قرب را میپذیریم، اینگونه بیان میکنیم که خدایا! من اعتراف میکنم که پیامبر(ص) از من نزدیکتر به من است. به مجردی که ما به شیء نزدیک میشویم، از شیء که مخالف اوست، دور خواهیم شد یعنی ما همزمان نمیتوانیم نزدیک دو دیوار روبهروی هم بایستیم. زمانی از فردی سؤال میکنیم که چرا فلان غذا را انتخاب کردی؟ در پاسخ اینگونه میگوید دوست داشتم! یعنی چیزی که افراد را اداره میکند، نفس است. در این آیه اینگونه دستور داده و بیان میکند که ای مؤمنان! حواستان باشد که پیامبر(ص) اولیتر از نفس شما به شماست. این بدان معناست که باید پیامبر(ص) را اولی به خود و نفس خود قرار داده و تمام امور خود را به جای اینکه از نفس اجازه گرفته و با درخواست نفس انجام دهیم، با پیامبر(ص) و اندیشه او بسنجیم.
ایکنا ـ چگونه امروز پس از 1500 سال میتوانیم از اینگونه عبارات استفاده کنیم؟
ما پیش از این، از پیامبر(ص) پرسیدهایم که برای مثال چه چیزهایی را باید بخوریم و چه چیزهایی را نخوریم. همچنین، گفتن کدام حرفها و نگفتن چه حرفهایی را از ایشان پرسیده و پاسخ لازم را گرفتهایم. نکته مهم این است که پیامبر(ص) زمانی که از مردم پرسیدند آیا اینگونه نبود که اولی به شما از خودتان هستم؟ همگی در پاسخ گفتند: بله! بلافاصله پیامبر(ص) فرمودند که پس «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ». یعنی حال که من در حال برخواستن از این صندلی بوده و به زودی از میان شما رخت برمیبندم، به جای من علی(ع) را بر این صندلی بنشانید و زین پس تمام اعمال خود را با علی(ع) چک کنید تا مبادا از حزب خدا خارج شوید.
در روایتی از پیامبر(ص) آمده است: أیُّها الناس أنا أَولى بالمؤمنین من أنفسهم لیس لهم معی أمر، و علیّ من بعدی أَولى بالمؤمنین من أنفسهم لیس لهم معه أمر...» یعنی کسی با من در این صندلی شریک نیست و امر برای من است و پس از من با علی(ع) نیز کسی در این موضوع شریک نیست». لذا پیامبر(ص) تکلیف همگان را روشن کردهاند. ایشان تأکید دارند که نسل به نسل امامی از روی این صندلی بلند شده و مردم موظفند که امام بعدی را بر روی این صندلی بنشانند. گاهی ما خطای محاسباتی میکنیم و توجه نداریم که صاحب غدیر امروز امام عصر(عج) است و ما باید خود را به نصرت و اولی دانستن او موظف بدانیم.
در زیارت امینالله میخوانیم: «مُسْتَنَّهً بِسُنَنِ أَوْلِیَائِکَ مُفَارِقَهً لِأَخْلاَقِ أَعْدَائِکَ؛ من به مجرد اینکه در روش اولیای تو (خدا) وارد میشوم، از اخلاق دشمنانت خارج میشوم». عبارتی با عنوان «اعلموا» بارها از سوی پیامبر(ص) در خطبه غدیر تکرار شده است. این واژه را در فارسی «بدانید» معنا میکنیم. باید بدانیم این بدانید معنای کاملی دارید و بدان معنا نیست که فقط اطلاعات عمومی داشته باید بلکه پیامبر(ص) با بیان این واژه در حال ارائه فهرست معتقدات مردم هستند یعنی ای مردم! اینگونه باید اعتقاد داشته باشید و بدانید که بعد از من علی(ع) امام است نه اینکه فقط این موضوع را بدانید. «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ قَدْ نَصَبَهُ لَکُمْ وَلِیّاً وَ إِماماً؛ بدایند و معتقد باشید که خدا علی(ع) را برای شما ولی و امام قرار داده است.
یکی از معانی واژه ولی در قرآن، چرخیدن حول یک محور است. زمانی که علی(ع) را ولی خود قرار میدهیم به این معناست که باید نقطه پرگار زندگی را روی علی(ع) نصب کرده و دایره زندگی را حول محور علی(ع) ترسیم کنیم. این همان معنای انسانسازی است که پیامبر(ص) در خطبه غدیر به همگان دستور میدهد که نباید از حول این محور خارج شوند.
یکی از افرادی که در تمام دوران زندگی خود این نقطه پرگار زندگی را روی مولای خود قرار داد، ابن ابی عمیر بود. او بعد از مدتها از زندان آزاد شد و بسیار نیازمند بود. ابن ابی عمیر مقداری پول از فردی طلب داشت که آن فرد نیز به دلیل اینکه پولی نداشت تا طلب او را دهد، منزل خود را فروخت. در روایات آمده است که برای بدهی نباید منزل را فروخت. این فرد بدهی خود را از فروش خانه نزد ابن ابی عمیر آورد. زمانی که این صحابی بزرگ این قضیه را فهمید، به فرد بدهکار گفت از مولایم شنیدم که نباید برای دادن بدهی خانههای خود را بفروشید. والله به این پول به شدت نیازمندم، اما والله دست بدان نخواهم زد و تو باید بروی و خانه خود را پس بگیری. این نشان دهنده آن است که ولی خدا اینگونه محور زندگی میشود. امیدواریم صاحب غدیر حضرت امیر(ع) توفیق شناخت و فهم و درک دقیق نسبت به امام عصر(عج) را به ما عطا کرده و راه را برای روشن کند.
گفتوگو از فاطمه بختیاری
انتهای پیام