به 30 سال گذشته برمیگردم، هنوز صدای قدمهایم و نجوای شادی بچهها در حیاط مدرسه و بازیگوشیهایشان در کلاس درس را به یاد دارم. صداها خاطرهای ماندگار هستند؛ گاهی نیستند اما هستند.
روزهای اول خدمتم را در روستایی دورافتاده گذراندم؛ آن زمان از وسایل گرمایشی خبری نبود و در خانهای کوچک به دور از وسایل گرماشی روزگار میگذراندم تا به کودکان مدرسه درس امید و زندگی بیاموزم. کلاسهای درس هم کم از سرمای بیرون نداشت. سرد بود و گنجایش آن تعداد دانشآموز را نداشت؛ اما یک فاکتور را به خوبی داشت و آن گرمای امید و نشاط بود.
شاید خاطره آن روزی که پدر دانشآموزم لیلا را برای فرستادن دخترش به مدرسه راضی کردم و این رضایت حاصل یک ماه تلاشم بود را از یاد نبرم؛ اما حتماً یاد لبخند شیرین لیلا را که از ترس فقر پدر استعدادش را خاموش کرده بود برایم تداعیگر لبخندهای امروز در روزهای بازنشستگی است. هنوز هم وقتی روز معلم از راه میرسد لیلا که اکنون خود نیز معلم شده برای تبریک زنگ میزند و این شاید دلچسب ترین بخش معلمیام باشد؛ اینکه استعدادی را از فرونشستن نجات دادم.
روزی که مادر یکی از دانشآموزانم که به بیماری آسم مبتلا بود او را به سختی به مدرسه میآورد، از خود پرسیدم من برای این کودک و کودکانی همچون او چه ارمغانی دارم که به این سختی بیارزد؟ این سؤال را هر روز در ذهنم تکرار میکردم تا یادم نرود چه شغل مهمی دارم.
روزهای معلمی برایم یک شغل نبود؛ من از دانشآموزان ابتداییام بسیار آموختم و از تجربههای اندک کودکیشان توشهها برای امروزم برگرفتم. شاید اگر از من بپرسند اگر دوباره متولد شوی این شغل را برخواهی گزید؛ پاسخم روشنتر از همیشه مثبت خواهد بود. من در این شغل و با هر دانشآموزی معنای جدیدی از بودن را درک کردم و تحربهها آموختم.
این من نبودم که در کلاس درس، آموختهای را میآموختم بلکه دانشآموزانم که هر یک از خانواده و فرهنگی جداگانه بودند برایم درسها برای نوشتن و خواندن داشتند. در واقع اگر دانش و معرفت رابه مثابه چراغی بدانیم که روشنی آن مرهون دو رشته انتقال دهنده انرژی به آن است آن دو رشته غیر از معلمان و متعلمان نخواهند بود.
معلمان گرچه با بیمهریهای بیشمار رنج فراوان دیدهاند، اما کام تشنه دانشآموزان را بارانوار سیرآب میکنند تا جویبار زلال دانش و تربیت از جریان باز نایستد و فرهنگ و آیین این قوم از نسلی به نسل دیگر انتقال یابد.
به عنوان یک معلم بازنشسته که روزهای زیادی از فراز و نشیبهای زندگی معلمی را تجربه کردم میگویم، انتظار دارم سیاستگذاران عرصه تعلیم و تربیت، سهم فرهنگی قشر معلم را بپردازند و خرد و خردورزی را در جامعه الگو سازند.
فاطمه اکبری؛ معلم بازنشسته خراسانجنوبی
انتهای پیام