«خوشبختی زندگی در دیدن شادی و خوشحالی در چشم دیگران است نه در تجملگرایی»، این جمله اعتقاد و هدف مشترک زوج جوانی است که زندگیشان را با یک تصمیم خیرخواهانه آغاز و هزینه جشن عروسیشان را صرف آزادی دو زندانی جرائم غیرعمد کردهاند که در ادامه گفتوگوی ما را با این زوج خیر میخوانید:
ایکنا _ ابتدا شرح مختصری از خودتان بفرمایید.
بنده پیمان مرادزاده متولد سال 1364 در ارومیه هستم که کار نویسندگی و کارگردانی فیلمهای مستند و کوتاه را انجام میدهم و در حال حاضر ساکن تهران بوده و همسر بنده نیز محبوبه کوهی نام داشته که ایشان نیز حقوقدان هستند.
از آنجایی که قصد داشتیم مراسم عروسی را در ارومیه برگزار کنیم تصمیممان هم این شد هزینه آن را صرف آزادی دو فرد در زادگاهم کنیم.
ایکنا _ ابتدا چه کسی این پیشنهاد را مطرح کرد؟
این حرکت پیشنهاد همسرم بود، من اصلا نمیدانستم که میشود چنین کاری را انجام داد و در ذهن بنده کمک به خانه سالمندان یا بهزیستی بود اما همسرم چنین پیشنهادی را داد و من هم خیلی استقبال کردم.
ایکنا _ هدفتان از پرداخت هزینه ازدواج به ستاد دیه چه بود؟
ما به شدت به پیامبر اعظم(ص) که شرف مسلمانی ما از سایه سر ایشان بوده علاقهداشته و همیشه دوست داشتیم کار خیری را به نیت ایشان انجام دهیم و از طرفی چون اعتقادی به تجملات و بریز بپاشهای مرسوم نداشتیم تصمیم گرفتیم تا بدعت جدیدی را در برگزاری مراسم عروسی داشته باشیم از آنجایی که در اعمال خیر میزان مهم نیست، اصل حرکت مهم است که خدا را شکر توانستیم با این کار زمینه آزادی دو نفر را فراهم کنیم.
ایکنا _ آیا پس از اهدای هزینه عروسی، جشن هم گرفتید؟
ما فقط یک جشن عروسی مختصر 20 نفره با حضور اعضای خانواده خودمان و دو زندانی آزاد شده و خانوادههایشان گرفتیم که در کنار یکدیگر ساعتی را به شادی و نشاط گذرانده و شام خوردیم.
ایکنا _ نظر خانواده در مورد این اقدام شما چه بود؟
خانواده چندان با کار خیر بیگانه نیستند اما تا به حال با چنین موردی مواجه نشده بودند و اعتقاد داشتند گرفتن جشن عروسی خیلی مهم بوده و در طول عمر هر فرد تنها یک بار اتفاق میافتد اما در نهایت آنها نیز با شنیدن تصمیم ما به راحتی این موضوع را پذیرفته و با ما همراهی کردند.
هر چند که پیش از ما در بین اطرافیان سابقه نداشته که کسی قید برگزاری جشن عروسیاش را زده و هزینه آن را صرف آزادی زندانیان کند.
ایکنا _ آیا در آینده نیز تصمیم دارید به ستاد دیه کمک کنید؟
بله، خدا را شکر ارتباط خوبی نیز با ستاد دیه آذربایجان غربی و عزیزان فعال در ستاد از جمله سردار فتحی، آقای اکبرزاده، آقای اسدیکیا و سایرین داشته و در نظر داریم در این مسیر ثابت قدم بوده و حتی جوانهای فامیل را نیز برای انجام این سنت حسنه تشویق کنیم.
ایکنا _ از حس و حالتان از انجام این کار بفرمایید؟
حس و حالش قابل وصف نیست، تصور کنید به جای برگزاری مراسم کلیشهای و دردسرهای بعد از آن، شما زمینه رهایی پدر ۴۰ سالهای را فراهم میکنید که پسرش روی تخت بیمارستان درگیر مبارزه با سرطان بوده و او درگیر میلههای سرد زندان است یا پدربزرگ ۷۰ سالهای که ماههاست در حسرت دیدن نوه تازه متولد شدهاش روزشماری کرده و منتظر یک معجزه است.
هنگامی که شما اشک شوق را در چشم این عزیزان میبینی چنان شادی و آرامش خاطری در وجودت ایجاد میشود که حتی آن را در بهترین مراسم عروسی با بهترین گروههای موسیقی و در یک تار مجلل را نیز نمیتوانی تجربه کنی.
بنده اعتقاد دارم تا چنین حسی را تجربه نکنید هرگز نخواهید توانست درک کنید که قدم گذاشتن در چنین مسیری چه حسی دارد.
ایکنا _ واکنش دو زندانی آزاد شده و خانوادههایشان در مورد این اقدام شما چه بود؟
ما پس از حضور در ستاد دیه و پرداخت بدهیهای این دو فرد با ماشین به زندان رفته و آنها را تا خانههایشان همراهی کردیم، خانواده آنها مخصوصا بچههایشان با دیدن این دو فرد به طور شگفتانگیزی غافلگیر شده و از شادی سر و دست میشکستند که یکی از آنها به دلیل بدهی مالی و دیگری بدهی از بابت مهریه همسر متحمل حبس شده بودند.
گفتوگو: سمیرا محمدی
انتهای پیام