به گزارش ایکنا، نشست تخصصی «واکاوی عملکرد دانشکدههای الهیات و معارف اسلامی؛ دانشکدههای الهیات و چالشهای پیشرو»، امروز 22 آذرماه با سخنرانی قاسم درزی، اسدالله آژیر، زهره اخوانمقدم، علی شریفی، رمضان مهدوی و یاسر تکفلاح به صورت مجازی برگزار شد. در ادامه متن سخنان قاسم درزی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی را میخوانید که با موضوع «مطالعات میانرشتهای – انتقادی در دانشکدههای الهیات: چالشها و فرصتها» ایراد شده است؛
در حوزه، رویکرد انتقادی به دانش را نداریم و نگاهی وحدتگرایانه به ساختار دانش وجود دارد. متأسفانه دانشکدههای الهیات در ایران دارای هدف نیستند و عملاً تمایزی بین حوزه و دانشگاه وجود ندارد. همان کارکردهایی که در حوزه برای قرآن و حدیث و ... در نظر میگیریم، در دانشگاه نیز در نظر میگیریم. به همان شکل که در حوزه عمل میکنیم، در دانشگاه نیز میخواهیم عمل کنیم و برای نشان دادن این تمایز، به آلمان میپردازم.
در آلمان کنونی و در دانشگاههای برجسته هم مطالعات تئولوژیک را داریم و هم مطالعات اسلامی. مطالعات تئولوژیک، نگاه بنیادگرایانه که در بین مسلمانان وجود داشته را تلطیف کرده و رویکرد واقعی از اسلام را دارد و دروسی که در این قسمت خوانده میشود نیز معمولاً دروس سنتی است. یعنی تجوید، قرائت قرآن ... را تدریس میکنند که مخاطب اصلی این مطالعات مسلمانان هستند. پس هدف و مخاطب مشخص است.
حوزه مطالعات اسلامی، یک فضای پدیدارشناسانه است که عمده افراد آن سکولار هستند، برخلاف مطالعات تئولوژیک که مسلمانان مقیدی هستند. در حوزه مطالعات اسلامی با فضای سکولار روبهرو هستیم و به صورت میانرشتهای فعالیت میکنند. مثلاً استفاده از ریشهشناسی، معناشناسی و ... را میبینیم. پس فضای سکولار حاکم است و مخاطبین آن نیز مسلمانان و ... هستند. اما وقتی وارد فضای الهیات در ایران میشویم، با یک فضای آشفته مواجه هستیم. نمیدانیم مخاطب کیست و حتی نمیدانیم چه فرقی بین دروسی که در حوزه قرار است تدریس شود با دانشگاه وجود دارد. بارها دیدهام دانشجویانی که وارد فضای این رشته شدند و انتظار داشتند فضای حوزوی حاکم باشد و هیچ کجا نیست که بتوانید نشان دهید فضایی غیر از این بر رشته الهیات حاکم باشد.
ما با یک فضای آشفته از نظر هدف در حوزه دانشکدههای الهیات مواجه هستیم که در رشتههای دیگر علوم انسانی حاکم نیست. وضعیت علوم اجتماعی و روانشناسی مشخص است و اینها در همان فضایی که در دنیا هست، حرکت میکنند و مشخص است که مخاطب کیست یا روش چیست، اما در فضای الهیات با این آشفتگی در هدف و روشها مواجه هستیم.
یک رویکرد مهمی که در دانشگاه باید حاکم باشد، رویکرد انتقادی به ساختار دانش است که باعث میشود فضای دانشگاه با فضای حوزه متفاوت باشد. این رویکرد انتقادی در مواجهه با زبان دین و ... میتواند وجود داشته باشد. رویکرد دیگری که در دانشگاه مورد اهمیت است، انتقاد آثار تولیدی است. این فضا نیز در الهیات و علوم انسانی راکد است و انتقادی از تولیدات علمی انجام نمیشود و یک فضای تعارف خاصی در حوزه الهیات و علوم انسانی وجود دارد که به رکود علمی منجر شده و موجب شده است آثار تکراری، پرغلط و ناکارآمد تولید شوند. جلسات اینچنین که میخواهد به فضای دانش نگاه چالشی داشته باشد، میتواند کمککننده باشد.
رویکرد دومی که به آن میپردازم، رویکرد میانرشتهای است که در دانشگاه به معنای یک فضای منسجم و در ارتباط باهم است. دیدگاهی که به عنوان یک آرمان از سوی افلاطون و ارسطو مطرح شده بود و دانشگاه یکی از مهمترین تجلیات میانرشتهای است که حوزههای مختلف دانش باید باهم ارتباط داشته باشند. اینکه دانشکدهها مانند جزایری جداافتاده از هم باشند، در فضای دانشگاه قابل توجیه نیست. دانشکده الهیات از علوم انسانی یا حوزههای علوم تجربی بسیار دورافتاده هستند. دیدگاه ما نسبت به دانشگاه سبب شده ارتباط دانشکدههای الهیات با دانشکدههای رقیب بسیار محدود باشد، اما ضرورت دارد با روانشناسی، تاریخ و جامعهشناسی ارتباط مستقیم داشته باشد.
بدون ارتباط ارگانیک الهیات با این رشتهها، با نتایج ثمربخشی روبهرو نخواهیم بود؛ چون در الهیات یکی از مولفههای اصلی متن است و برای اینکه با متن مواجهه درست داشته باشیم، باید از تاریخ، زبانشناسی، روانشناسی و ... بهرهبرداری کنیم، و الا نتایج ناقصی از مواجهه با متن خواهیم داشت. در الهیات، متن یک محوریت اساسی دارد که در فلسفه کمتر این محوریت دیده میشود و در غالب رشتههای الهیات، متن جایگاه مهمی دارد و نیازمند مطالعات میانرشتهای هستیم.
قسمت دیگری که الهیات را به میانرشتهای متصل میکند، نقش آنها در مسائل ملموس بشری است. کمتر دانشکده الهیاتی است که خود را در حل مسائل فردی و جمعی وارد کرده باشد. علاوه بر حوزههای دیگر دانشی، باید با تکنسینها نیز ارتباط برقرار کنند؛ یعنی جایی که فردی صاحب تخصص است، اما در دانشگاه تدریس نکرده، اما میتواند به حل مسائل اجتماع بپردازد. بسیاری از حوزهها هستند که الهیات در آنها میتواند نقش محوری داشته باشد و به حل مسئله کمک کند که این همکاری بین الهیات و دیگر حوزهها اتفاق نیفتاده است. رویکرد انتقادی یا میانرشتهای بسیار مغفول مانده است و توجه به این دو حوزه میتواند تمایز حوزه و دانشگاه را روشن کند و هم اینکه فضای دانشگاه را پویا و فعال کند.
انتهای پیام