به گزارش ایکنا، متن یادداشت حجتالاسلام والمسلمین حمیدرضا مظاهری سیف، رئیس مؤسسه بهداشت معنوی و استاد حوزه به شرح زیر است:
ماجرای تأسفبار اهانت به پیامبر بزرگ خدا حضرت محمد (ص) رنج مکرّری است که هیچ گاه عادی نمیشود. هر بار که این اتفاق میافتد، زخم تازهای است، دردآورتر از گذشته، قلب میلیاردها مسلمان و غیر مسلمان را میرنجاند. ولی براستی چرا این ماجرا تکرار میشود و قدرتهای سیاسی و رسانهای در جهان به آن دامن میزنند؟
بعید میدانم که دشمنیها و اهانتهایی که نسبت پیامبر خدا صورت میگیرد، صرفاً از سر شوخی و سبکسری باشد. دولتهای بزرگی که مدعی آزادی هستند، از اهانت به شخصیتی که آن را تاریخی و متعلق به گذشته میپندارد، چه فایدهای میبرند؟ چرا کشورهایی نظیر انگلستان (در ماجرای سلمان رشدی)، فرانسه، آمریکا در موارد متعدد اقداماتی انجام میدهند که بی تردید، واکنش منفی بسیاری از شهروندان خود و کشورهای مسلمان جهان را برمیانگیزد؟ و اقتدار و مشروعیت آنها را به خطر میاندازد؟ اگر آنها پیامبر بزرگ خدا را یک شخصیت تاریخی و متعلق به گذشته میپنداشتند که اکنون یا در آینده تأثیری در جهان ندارد، هرگز هزینۀ اهانت به او را نمیپذیرفتند.
مراکز پژوهشی و افکارسنجی در غرب نقش مهمی در سیاستگذاریها و تصمیمگیریهای قدرتهای جهانی دارند. تمدن مدرن هوشمند است و خود را هماهنگ با ضرورتها، نیازها و البته تهدیدات محیطی تطبیق میدهد تا بقایش را حفظ کند. حالا باید پرسید که چه ضرورت یا نیازی وجود دارد که غرب را به تخریب شخصیت پیامبر بزرگ الهی واداشته است؟ به نظر میرسد، اطلاعات و تحلیلهایی وجود دارد، که وجود پیامبر بزرگ الهی را به تهدیدی جدی برای نظام جهانی تبدیل کرده است. تهدیدی که آنان را واداشته است، شخصیت پیامبر بزرگ خدا را تخریب کنند و از این طریق او را از نظرها بیاندازند و از دلها دور کنند.
عاقلانهتر به نظر میرسد که پیامبر خدا را تحریف کنند و از او قرائتی هماهنگ با ارزشهای دنیوی و لیبرالیسم ارائه دهند. اتفاقا پیامبر ظرفیت این تحریف را دارد. او یک تاجرزادۀ از خانوادهای اشرافی است که با یک بانوی ثروتمند ازدواج کرد؛ افکار آزاداندیشانه داشت و بسیار صلحطلب بود. در زمانی که به قدرت رسید یک جامعۀ پلورالیستی و چند فرهنگی را سامان داد که پیروان ادیان مختلف آزادانه در آن زندگی میکردند. او اهل رهبانیت و ریاضت نبود. ازدواج میکرد، با مردم میآمیخت و چرب و شیرین دنیا را میچشید و از نعمتهای الهی لذت میبرد. البته عاشق خدا بود، شبها به عبادت برمیخواست و روزها با مردم مینشست. خیلیها کوشیدند پیامبر اعظم را با خوانشی هماهنگ با ارزشهای لیبرال سرمایهداری قرائت کنند. اما چرا حالا کار به اهانت و تخریب او رسیده است؟.
تنها در یک صورت اهانت به پیامبر(ص) و تخریب شخصیت او ضرورت پیدا میکند. اینکه او شخصیتی زنده، تأثیرگذار و تحریفناپذیر باشد. آیا قدرتهای جهان به این نتیجه رسیدهاند که پیامبر بزرگ خدا تحریف ناپذیر و تأثیرگذار در تحولات جهانی است؟ و برای مقابله با اثربخشی او هیچ راهی غیر از اهانت و جسارت وجود ندارد؟ چه دادهها و تحلیلهایی آنان را با برخورداری از ابزارهای رسانهای و دانش پیچیدۀ کنترل افکار و داشتن روشهای مؤثر تبلیغاتی برای تغییر باورها و ارزشهای انسانی به این نتیجه رسانده است که در دو راهی تحریف یا تخریب، باید راه دوم را انتخاب کنند؟
سالهاست که استراتژیستهایی نظیر اروین لازلو، باربارا مارکس هابرد، دوان الگین و دیگران از تحولات معنوی نزدیک در جهان سخن میگویند. آنها متوجه شدهاند که جهان در حال یک نوزایش بزرگ است. ما در حال عبور از یک پیچ تاریخی هستیم، که بی تردید تفاوت زیادی را میان گذشته و آینده رقم خواهد زد. مردم از مادیگرایی دلزده شده و تمدن مدرن جذابیت خود را از دست داده است. در این دوران ملالانگیز و تلخ که هوسهای شورانگیز بشر ناکام مانده، دلها به کاملترین جلوۀ نور الهی متوجه میشود. این یک رویداد معنوی است که از قابلیت معنوی درون انسان و رابطۀ رازآمیز او با عالم معنا برمیآید. همان درک و قابلیتی که وقتی در تنگنا قرار میگیریم، خدا را با تمام وجود احساس میکنیم و از او کمک میخواهیم. در روزگار تلخ و تاریکی که تمدن مادی غرب رقم زده است، بیداری معنوی بزرگ در حال وقوع است.
نور محمدی نیروی لازم برای تغییر جهان را در دلها جریان میبخشد و تولد جهانی اتفاق میافتد. آن روشنایی و رحمتی را که خداوند از طریق قلب پیامبر برای بشریت جاری کرد، تا قیامت درخشان و جوشان باقی است. انسانهای امروز نیز زیر آسمانی زندگی میکنند، که محمد در آن طلوع کرده و از چشمهای مینوشند که در قلب محمد جوشیده است. سهم مردمان امروز و فردا از معنویت همان است که خداوند در سفرۀ دل پیامبرش گسترده است. این حقیقت زنده و آیندهساز به هیچ وجه تحریفپذیر نیست، همان طور که غبارت تخریب و اهانت نیز بر چهرۀ تابان او نمینشیند. هر مشت خاکی که به سوی آن خورشید میپاشند، بر چشم خودشان مینشیند و تنها اشارهای است به سوی او که دلها را به او متوجه میسازد.
گمان میکنم که ابرها در حال کنار رفتن است و نور محمدی لحظه به لحظه بیشتر میتابد و دلها را بی تاب عدالت و عشق و یاد خدا میسازد. قوانین معنوی عالم بسیار دقیقتر از قوانین فیزیکی اثر میگذارد. یکی از قوانین معنوی این است که خداوند مردم را به بلاهای گوناگون مبتلا میکند، تا به سوی او بازگردند.(اعراف:168)
اکنون شدت بلا و گرفتاری در سراسر جهان بالاگرفته است و مردم هر روز در گوشه و کنار دنیا در برابر ظلم و ستم در جوش و خروشند. دقیقا در چنین شرایطی است که بازگشت به سوی خدا رقم میخورد و نوری را که او افروخته، به دلها روشنایی و زندگی میبخشد. ما نمیدانیم در کدام کنج دلهایمان نور و عشق محمد نهفته است، اما این راز بزرگ و گنج نهانی است، که در حال کشف شدن است. يرِيدُونَ أَنْ يُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ يَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ (توبه:32) میخواهند نور خدا را خاموش کنند، اما خدا نمیخواهد غیر از اینکه نورش را به درخشش تمام برساند، اگرچه کافران دوست نداشته باشند.
انتهای پیام