میان‌رشتگی با دیالوگ میان علوم شکل می‌گیرد/ ظرفیت‎های قرآن برای تعامل با علوم
کد خبر: 3927560
تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱۳۹۹ - ۰۹:۰۵
قاسم درزی:

میان‌رشتگی با دیالوگ میان علوم شکل می‌گیرد/ ظرفیت‎های قرآن برای تعامل با علوم

عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه می‌توان مطالعات میان‌رشته‌ای انتقادی را به دو رویکرد سکولار و اسلامی تقسیم کرد، گفت: در میان‌رشتگی انتقادی با رویکرد اسلامی به دلیل محدودیت‌های گفت‌وگو در دیالوگ قرآن با علوم نتیجه چندانی حاصل نشده است، اما در میان‌رشتگی با رویکرد سکولار به دلیل نبود ممنوعیت می‌توان نتایج آن را به خوبی مشاهده کرد.

قاسم درزی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی

یکی از انواع تعاملات میان شاخه‌های مختلف علوم انسانی با یکدیگر که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به آن نگاه ویژه‌ای شد، مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن کریم است که گفتمان‌های مختلفی را در دانش‌های متعدد ایجاد کرده است. چندوجهی بودن پدیده‌ها و مسائل و پیشگیری از تحویل‌انگاری، پژوهشگران را از مطالعات میان‌رشته‌ای ناگزیر کرده است. شناخت تمایزهای این علوم مختلف و آشنایی با صاحب‌نظران و اندیشه‌های ایشان، نقش بسیار مؤثری در توسعه مطالعات قرآنی دارد و راهبردهای نوینی را برای پژوهشگران حوزه دین فراهم ساخته است.

قرآن کریم نیز در دوره معاصر به همین دلایل، بسیار در معرض چنین پژوهش‌هایی قرار گرفته است. لیکن به دلیل نو بودن این شکل از مطالعات، عموماً پژوهشگران بنا به برداشت خود از میان‌رشته‌ای به آن می‌پردازند که همین امر، تعیین محدوده و تعریفی منسجم از میان‌رشته‌ای، روش‌ها و گونه‌های قرآنی آن را لازم می‌کند. قاسم درزی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی، از محققانی محسوب می‌شود که چند سالی است به شکلی ویژه در این باره تحقیق می‌کند. خبرگزاری ایکنا در گفت‌وگو با وی به بررسی ابعاد مختلف مسئله میان‌رشتگی پرداخته که در ادامه مشروح این مصاحبه را می‌خوانید؛

ایکنا ـ شما پیشتر در مقاله گونه‌شناسی مطالعات میان‌رشتگی قرآن به ارائه تعریف و طرح گونه‌ها و روش‌های میان‌رشتگی پرداخته بودید؛ در ابتدا قدری درباره فرایند میان‌رشتگی و همچنین نسبتی که می‌تواند با علوم انسانی داشته باشد، توضیح دهید.

بحث میان‌رشتگی و نسبت آن با مباحثی مانند علوم انسانیِ اسلامی، علوم انسانیِ قرآن‌بنیان و مباحث دیگری که مطرح می‌شود، بحث را به سمت گونه‌های میان‌رشتگی می‌برد. در مقاله گونه‌شناسی مطالعات میان‌رشتگی قرآن، به دو گونه از این سنخ از مطالعات اشاره کرده بودم که عبارت از مطالعات میان‌رشتگیِ روشی و مطالعات میان‌رشتگیِ نظری بود، اما از یک جهت دیگر هم می‌شود به گونه‌های میان‌رشتگی نگاه کرد و آن هم میان‌رشتگی ابزاری، در مقابل میان‌رشتگی انتقادی است.

میان‌رشتگی ابزاری شبیه به میان‌رشتگی روشی است؛ یعنی ما دانشی را در خدمت یک دانش دیگر قرار می‌دهیم و آن را ابزاری برای این قرار می‌دهیم که بتواند دانش دیگری را مورد نظر قرار بدهد که در حوزه‌های مختلف مانند کامپیوتر و بیوتکنولوژی، این نوع از میان‌رشتگی ابرازی کاربرد دارد و در حوزه مطالعات قرآنی نیز این روش مورد نظر است که ما از ابزارهایی استفاده می‌کنیم که متعلق به دانش‌های دیگر است. اما میان‌رشتگی انتقادی، سعی می‌کند ساختار دانش را تغییر دهد و به همین خاطر به میان‌رشتگی انتقادی شهرت دارد. چون از ساختارهای غالب در آموزش و پژوهش پرسش می‌کند. در گونه‌های ابزاری، نظری یا روشی، ساختارهای رایج در دانش را به عنوان یک پیش‌فرض درست درنظر می‌گیریم و آنها را مورد سؤال قرار نمی‌دهیم، اما در میان‌رشتگی انتقادی، ساختار اصلی دانش مورد تجدیدنظر قرار می‌گیرد و سؤال از مسائلی پرسیده می‌شود که معمولاً در گونه‌های دیگر دانش از آنها پرسش نمی‌شود.

دو جریان در میان‌رشتگی انتقادی

مطالعات فرهنگی، مطالعات قومی، مطالعات زنان و مطالعات ادبی در این زمره قرار می‌گیرند و اگر بخواهیم در حوزه مطالعات قرآنی با میان‌رشتگیِ انتقادی ورود پیدا کنیم، با دو جریان اصلی روبه‌رو هستیم؛ یکی میان‌رشتگیِ انتقادی با رویکرد سکولار است که این رویکرد در غرب بسیار زیاد اتفاق افتاده است. در مطالعات قرآنی، اسلام‌پژوهی و شرق‌شناسی افرادی مانند «ایگناس گلدزیهر» و «جان ونزبرو» یک نگاه انتقادی داشتند و پیش‌فرض‌های رایجی که در مطالعات اسلامی وجود داشت را نقد می‌کردند؛ برای نمونه نمایندگان این جریان، در اصالت قرآن خدشه می‌کردند و یک رویکرد انتقادی به اصل و ساختارهای رایج داشتند و در آن از ابزارهای میان‌رشته‌ای استفاده می‌کردند؛ مثلاً به سراغ مطالعات عهدینی می‌رفتند و ارتباط بین قرآن و مطالعات عهدینی را مطرح می‌کردند و جریان هرمنوتیک قرآنی نیز از همین ارتباط آغاز شد.

همچنین رویکردهای زبان‌شناختی به متن هم به وجود آمد. مانند کاری که امثال «لوکزنبربگ» و «لولینگ» انجام می‌دادند که از نظر زبانی، به اصالت متن قرآن خدشه وارد می‌کردند و می‌گفتند، غالب متن از ارتباط با زبان سریانی گرفته شده است. آنها کار بیناعلومی انجام می‌دهند؛ مثلاً از زبان‌شناسی تاریخی استفاده می‌کردند و در این روش با انتقاد از متن پیش می‌رفتند. علاوه بر این رویکردها، رویکردهای فمینیستی نیز در زمره میان‌رشتگی انتقادی قرار می‌گیرد.

غالب این رویکردها، مبتنی بر نقض نگاه مردسالار موجود در متن قرآن و یا موجود در دوران پیامبر(ص) و ساختارهای قدرتی بود که در متن جلوه کرده و باید به سمت رویکرد زنانه تغییر پیدا می‌کرد که همه در زمره میان‌رشتگی انتقادی قرار می‌گیرند، مطالعات فمینیستی، از رویکردهای مهم میان‌رشتگی انتقادی محسوب می‌شود؛ یعنی تقریباً هیچ تشکیکی در آن وجود ندارد.

میان‌رشتگی انتقادی با رویکرد سکولار

برخی از این رویکردهای انتقادی، بین مسلمانان نیز رایج بوده است؛ برای نمونه رویکرد انتقادی به زبان وحی از سوی عبدالکریم سروش و در قالب رؤیای رسولانه مطرح شد، در زمره همین رویکرد انتقادی قرار می‌گیرد. در این رویکرد، نگاه رایجی که زبان قرآن را یک زبان شنیداری در نظر می‌گیرد، نقض و زبان قرآن را تبدیل به یک زبان دیداری می‌کند؛ بنابراین، این رویکرد، رویکردی انتقادی به نگاه رایج در زبان قرآن است و از ابرازهای مختلف و روش‌های گوناگون مانند روش عرفانی و روش‌هایی که در فلسفه غرب و در هرمنوتیک وجود دارد، استفاده می‌کند. حتی نگاهی که مجتهد شبستری به متن قرآن دارد نیز همراه با همین رویکرد انتقادی است و با نگاه رایج به قرآن متفاوت است. اسم این رویکرد را رویکرد میان‌رشتگی انتقادی با رویکرد سکولار گذاشته‌ام که رایج است و در غرب نیز وجود داشته و در میان مسلمانان نیز انعکاس یافته است.

یک میان‌رشتگی هم وجود دارد که اسم آن را میان‌رشتگی انتقادی با رویکرد اسلامی یا ایدئولوژی می‌توان گذاشت. این نوع از میان‌رشتگی در بین مسلمانان شهرت فراوانی یافته است، آن هم با نگاه انتقادی که در ابتدا از سوی «رشیدرضا» و «محمد عبده» به وجود آمد و تلاش آنان بر این بود که عدم تناقض قرآن و علم را نشان دهند. این رویکرد انتقادی به متن، یک رویکرد اسلامی بود، اما می‌خواست عدم تعارض قرآن و علم را اثبات و خوانش‌های سنتی از آیات را نقض کند و می‌بینیم که در اینجا هم، ساختارهای رایج از بین می‌رود؛ مثلاً «رشیدرضا»، جِن را به میکروب معنا می‌کند و یا «سراحمدخان هندی»، وحی را به ارتباطی که بین مغز انسان و خود انسان برقرار می‌شود معنا می‌کند و یک نگاه نقدی به ساختار رایجی دارند که در فهم متن اتفاق می‌افتد. «سراحمدخان هندی»، به متن قرآن یک نگاه کاملاً طبیعت‌گرا دارد، اما رویکردش با رویکردهای انتقادی سکولار تفاوت دارد.

کسانی که رویکرد انتقادی سکولار دارند، نمی‌خواهند عدم تعارض قرآن و علم را اثبات کنند و به متن قرآن نیز، یک نگاه متکلمانه ندارند، اما در رویکرد دوم که امثال «رشیدرضا» از آن نمایندگی می‌کنند، یک نگاه متکلمانه حاکم است و می‌خواهند از ساحت قرآن دفاع کنند. «رشیدرضا» و «محمد عبده» نمی‌خواهند قرآن را صرفاً به یک متن نوین تبدیل کنند، بلکه می‌خواهند در قالب این کار، یعنی تفسیر قرآن به یک متن نوین، نشان دهند که این قرآن که ما در اختیار داریم، هیچ تعارضی با علم موجود ندارد. اگر در علم موجود، جِن را در نگاه‌های پوزیتیویستی انکار می‌کنند، جِن دیگر معنایی ماوراءالطبیعه ندارد و همان میکروبی است که در علم نیز مورد تأیید قرار می‌گیرد. این رویکرد را در زمره میان‌رشتگی انتقادی با رویکرد اسلامی قرار می‌دهم.

ایکنا ـ ‌مهم‌ترین دستاوردهای میان‌رشتگی با رویکرد اسلامی چه چیزهایی بوده است؟

نشان دادن عدم تعارض علم و قرآن، یکی از دستاوردهای این رویکرد بوده است، اما دستاورد دوم که به ویژه در ایران متولد شد، تولید دانش اسلامی و نقد ساختار دانش مدرن بوده است. یعنی کاملاً برعکس رویکرد سکولار که هدفش نقد ساختار دانش سنتی بود. رویکرد سکولار به اشکال مختلف در قالب نقد اصالت قرآن و حدیث و یا در قالب نقد زبان و تمایزی که با زبان سنتی قائل می‌شود، دست به نقد ساختار دانش سنتی می‌زند.

اما در رویکرد دوم، ساختار دانش مدرن مورد نقد قرار می‌گیرد و تقریباً می‌توان گفت که حد مشترک تمامی مؤسساتی که در کشور ایجاد شد، از جمله پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، دانشگاه امام صادق(ع)، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه و دانشگاه باقرالعلوم(ع) و همچنین افرادی که در این حوزه کار می‌کردند مانند آیت‌الله جوادی‌آملی، مهدی گلشنی و خسرو باقری نقدِ دانش مدرن است. گرچه بین اینها تفاوت‌هایی وجود دارد، اما حد اشتراکی بین همه یکی است و آن اینکه ساختار دانش مدرن نقد می‌شود. البته ممکن است در هریک شدت و ضعف داشته باشد.

در اینجا با یک رویکرد کاملاً متفاوت از آن نگاهی که امثال «رشیدرضا»، «محمد عبده» و «سراحمدخان هندی» داشتند مواجه هستیم. این دسته دوم که در ایران هم مشغول به کار هستند، می‌خواهند دانش جدیدی ایجاد کنند، اما در طیف قبلی، توسط «رشیدرضا» و دیگران، دانش مدرن به رسمیت شناخته شده بود و آنها می‌خواستند نشان دهند که قرآن با علم تعارضی ندارد، اما در این رویکرد جدید، قرار است ساختار دانش مدرن به‌هم بریزد و با استفاده از قرآن و نهاد دینی، یک ساختار جدیدی به وجود آید. نام آن را هم علوم انسانیِ قرآن‌بنیان و یا اسلامی‌سازی دانش می‌گذارند.

ایکنا ـ مسئله اسلامی‌سازی علوم و جریان نقد دانش مدرن به وسیله قرآن تا چه میزان تحت تأثیر ایدئولوژی‌های سیاسی است؟ به تعبیر دقیق‌تر، پُررنگ‌تر شدن این جریان چقدر تحت تأثیر انقلاب اسلامی پیش رفته است؟

نسبت مهمی بین این دو می‌توان ترسیم کرد. انقلاب اسلامی در ایجاد بسیاری از این جریان‌ها کاملاً تأثیرگذار بوده است. البته نمی‌شود به صورت موجبه کلیه گفت که تمام آنها را به وجود آورده است، بلکه این جریان، پیش از انقلاب اسلامی نیز وجود داشت. وقتی یک پذیرش بی‌چون و چرا به دانش مدرن رخ می‌دهد، باید منتظر این باشید که جریان‌هایی علیه آن ایجاد شوند و این رویه همواره در جهان علم وجود داشته است.

برای نمونه، وقتی در غرب رویکرد پوزیتیویستی ظهور کرد، یک قرن بعد از آن، جریان‌‌های منتقد رویکرد پوزیتیویستی به وجود آمدند و رویکردهای منتقد نیز ارتباطی به جریان‌های اسلامی نداشتند. گرچه نتیجه این رویه انتقادی این می‌شود که ماوراء طبیعت می‌تواند در دایره علم قرار گیرد و ممکن است نتیجه رویکرد انتقادی به جریان پوزیتیویستی، با نتیجه بحثی که امروزه مطرح می‌شود یکی باشد و باور به ماوراء‌الطبیعه نیز در زمره دانش‌ها قرار بگیرد. حتی ممکن است که مطالعات دینی هم به دایره دانش‌ها وارد شود، اما این رویه ارتباطی با رویکردهای انقلابی نداشت.

نقش انقلاب در تقویت مطالعات میان‌رشتگی

به هر جهت، این اتفاق بدون در نظر گرفتن انقلاب اسلامی، در ایران رخ می‌داد، کما اینکه قطعاً یکی از دلایل شکل‌گیری انقلاب، همین رویکرد افراطی به دانش مدرن بود که در زمان شاه اتفاق افتاد. بنابراین، اگر شاه هم باقی می‌ماند، این جریان به وجود می‌آمد، اما مسلماً انقلاب اسلامی در سرعت گرفتن این جریان، تأثیرگذاری ویژه داشته است، به ویژه اینکه بودجه‌های خاصی برای این کار کنار گذاشته شد و شاهد این بوده‌ایم که همایش‌های بسیاری برگزار و از طرفی هم مؤسسات فراوانی ایجاد شد. بنابراین در رویکرد حداکثری به این نگاه، انقلاب اسلامی تأثیر داشته است، اما اگر هم رخ نمی‌داد، این رویکرد انتقادی به وجود می‌آمد.

اما یک ضعف اساسی وجود دارد و آن هم اینکه، اگر می‌خواهیم مطالعات انتقادی با رویکرد اسلامی یا به تعبیری میان‌رشتگی انتقادی را با نگاه اسلامی مورد نظر قرار دهیم، در میان‌رشتگی، پیش‌فرض بر این است که دیالوگ شکل بگیرد و مقدمه دیالوگ هم این است که طرفین گفت‌وگو نسبت به یکدیگر احساس بالا به پایین نداشته باشند. اگر رابطه بالا به پایین وجود داشته باشد، دیگر دیالوگی وجود ندارد و تبدیل به مونولوگ یا خطابه خواهد شد.

ایکنا ـ می‌خواهید بگویید اگر یک طرف قرآن قرار بگیرد و طرف دیگر علوم انسانی و قرار بر این باشد که قرآن بر آن علوم سیطره داشته باشد، فرایند میان‌رشته‌ای اتفاق نمی‌افتد؟

همین طور است. البته تردیدی در جایگاه والا و برتر قرآن کریم به دیگر دانش‌های بشری وجود ندارد. سخن ما زمانی است که می‌خواهیم رابطه میان‌رشته‌ای میان برداشتمان از قرآن و دیگر دانش‌های بشری برقرار کنیم. در چنین زمانی اگر بخواهیم قرآن را به عنوان مرجع در نظر بگیریم و با استفاده از آن دانشی را بسازیم، قرآن نقش خطابه را پیدا می‌کند؛ یعنی در این روند می‌خواهیم اوامر و دستورات را از قرآن بگیریم و در علوم انسانی پیاده‌‎سازی کنیم و در اینجا نمی‌شود از میان‌رشتگی صحبت کرد.

اینجا در بهترین حالت یک تطبیق اتفاق می‌افتد. به این معنا که تطبیقی می‌دهیم و یک نگاشتی بین مفاهیم قرآنی و مفاهیمی که در علم وجود دارد رقم می‌زنیم و به جای مفاهیم علمی، مفاهیم قرآنی را می‌نشانیم. بنابراین، تنها اتفاق ممکن همین است و عملاً هم همین اتفاق افتاده است. البته ممکن است طرفداران این رویکرد بگویند به دنبال این گفت‌وگو هم نیستیم و احتمالاً هم همین پیش‌فرض را دارند و آنها به دنبال جایگزینی گزاره‌های قرآنی با مفاهیم علمی مدرن هستند.

اما یک مشکلی از نظر علمی وجود دارد و آن هم اینکه، هیچ‌وقت یک علم با این کار شکل نمی‌گیرد، بلکه علم محصول گفت‌وگو است و هیچ‌وقت علم از مونولوگ به وجود نمی‌آید. علم و تولید علمی از دیالوگ به وجود می‌آید و اگر می‌خواهیم به تولید دانشی برسیم که مسلمانان دارند و برتری مسلمانان را نشان دهیم، راهش ایجاد گفت‌وگوست. توجه شما را به دوران طلایی اسلامی جلب می‌کنم؛ دوره‌ای که چنین نگاه نقادانه‌ای به ساختار دانش وجود نداشته است و دانشمندی مانند ابن‌سینا دانش روز خود را با نگاه انتقادی و به شکل مطلق کنار نمی‌گذارد. در حالی که امروزه افرادی که داعیه‌دار بازگشت به دوران طلایی هستند، رویکرد عالمان آن دوره را مطمح‌نظر قرار نمی‌دهند و از شیوه آنها که عدم نقد دانش روز خودشان بوده، غافل هستند.

اگر بخواهیم به سراغ هرکدام از برجسته‌ترین اندیشمندان اسلام که در قرن دو تا پنج زندگی می‌کردند برویم و بخواهیم به عنوان نمونه‌ای که مسلمان هستند و دانش مدرن را داشته‌اند از آنها یاد کنیم،‌ می‌بینیم که هیچ‌وقت این نگاه انتقادی حداکثری به دانش مدرن، حداقل در غالب موارد وجود نداشته و سعی می‌کردند دیالوگ برقرار کنند و در قالب این دیالوگ به دستاوردهای علمی دست یابند.

ایکنا ـ همان طور که اشاره کردید، جریان‌هایی به دنبال اسلامی‌سازی علوم نوین بوده و از علوم انسانی قرآن‌بنیان صحبت می‌کنند، اما پرسش اصلی این است که آیا بین قرآن و سایر علوم می‌توان دیالوگی برقرار کرد؟ آیا قرآن شأنیت علمی دارد که بتواند چنین دیالوگی را برقرار کند یا تنها شأنی که برای قرآن می‌‌توان متصور شد، هدایت‌گری است؟

معتقدم که این امکان وجود دارد؛ یعنی قرآن در حوزه‌های اجتماعی به صورت خیلی برجسته وارد شده است، همچنان که در حوزه‌‎های فردی نیز به همین صورت وارد شده است و در حوزه علوم انسانی و اجتماعی، حرف‌های زیادی برای گفتن دارد و می‌تواند به ما کمک کند و با دانش مدرن گفت‌وگو برقرار کند؛ برای نمونه، متن قرآن در زمینه تاریخ، یک متن بسیار مهم است و در زمینه تاریخی خیلی می‌تواند به ما کمک کند و باید بین قرآن و تاریخ دیالوگ برقرار کنیم. در حقیقت، تنها متن صددرصد قابل استنادِ باقی مانده از صدر اسلام همین متن است.

وقتی این متن مهم را از نظر تاریخی داریم، چرا نباید به آن توجه کنیم و آن را در دیالوگ با دانش قرار ندهیم؟ قرآن، حتی در حوزه‌های علوم تجربی و علوم طبیعی هم می‌تواند ورود پیدا کند. در بسیاری از حوزه‌ها می‌توانیم این ارتباط را برقرار کنیم، اما نه به آن سادگی که بسیاری به آن اعتقاد دارند و کارهای سطحی انجام می‌دهند. در حوزه علوم طبیعی، برقراری ارتباط میان متنی مانند قرآن و آن دانش‌ها بسیار دشوار است. در حوزه علوم اجتماعی هم این متن بسیار مهم است و می‌تواند وارد دیالوگ شود.

ایکنا ـ مسئله‌ای که در ایجاد این دیالوگ به وجود می‌آید این است که آیا احتمال دارد خدشه‌ای را به ساحت و شأنیت قرآن وارد کند؟

اتفاقاً باید به این نکته مهم توجه کنیم که هرگز نمی‌خواهیم به ساحت قرآن خدشه‌ای وارد کنیم. وقتی بین قرآن و دیگر علوم ارتباط برقرار می‌کنیم، فهم خودمان از آیات را با فهمی که از دانش مورد نظر داریم به دیالوگ می‌گذاریم و اگر هم در این فهم ما اشتباهی وجود داشته باشد، در آیه خدشه‌‎ای وارد نشده، بلکه در فهم ما خدشه وارد می‌شود. به ویژه متنی مانند قرآن که بسیار تفسیرپذیر است و در این متن، زبان الهام به صورت بسیار قوی حاکم است و این متن را تفسیرپذیر می‌کند.

بنابراین با برداشت‌های مختلف روبه‌رو هستیم و اصلاً ساده نیست که بخواهیم برداشتمان از آیات را به تعین حقیقی قرآن یکی بدانیم. میزان نصوص در این متن کم است، اما در دانش مدرن باید با نص رو‌به‌رو شویم و اگر متن می‌خواهد از نص عبور کند و به ظاهر، مجمل و مؤول برسد، در دانش مدرن خللی محسوب می‌شود، اما این مسئله یعنی وجود متنی که از آن تفسیرهای زیادی به دست آید، در متون ادبی نه‌تنها نقص نیست، بلکه حُسن هم محسوب می‌شود. یعنی در این متون ادبی، ایهام و ابهام وجود دارد که از صنایع ادبی مهم هستند که معنا را قوی‌تر می‌کنند.

ایکنا ـ به مسئله مطالعات میان‌رشتگی با رویکردهای سکولار و اسلامی بازمی‌گردم. اگر بخواهیم بین این دو رویکرد ارزش‌داوری کنیم، کدام‌یک ترجیح دارد و آیا اساساً می‌توان چنین ارزش‌گذاری را انجام داد؟

واقعیت این است که میان‌رشتگی سکولار خودش را بازسازی کرد؛ یعنی امثال «لوکزنبرگ» که نگاه انتقادی داشتند و می‌گفتند متن قرآن از از متن سُریانی گرفته شده است، بعدها به‌شدت مورد نقد قرار گرفتند و نگاهی که ارائه کردند، تصحیح شد. کمتر کسی در حال حاضر در غرب پیدا می‌شود که این اعتقاد را داشت باشد. البته کسی هم که آمد و «لوکزنبرگ» را نقد کرد، رویکرد سکولار داشت، اما روش را مورد نقد قرار داد و این طور نبود که در حاشیه امن باشد. همچنین امثال «ونزبرو» که نگاه‌های انتقادی محکمی به قرآن داشتند، بعدها توسط رویکرد مستشرقان پسین مورد نقد قرار گرفتند و این مستشرقین پسینی نشان دادند که این طور هم نیست که لفظ قرآن اصالت نداشته باشد.

مثلاً خانم «آنجلیکا نویورث» را داریم که در آلمان زندگی می‌کند و مسیحی است. همچنین با متن قرآن زندگی می‌کند و مخالف نگاه «ونزبرو» است. البته که به متن، نگاه انتقادی دارد، اما کارهایش سبک‌شناسانه است و وقتی کارهای ایشان را نگاه می‌کنیم، می‌توانیم ارتباط خوبی با آنها برقرار کنیم. اصلاً رویکرد ایدئولوژیک ندارد و کاملاً سکولار است و در حال کار کردن روی سبک‌شناسی سوره‌های قرآن به ویژه سوره‌های مکی است. نگاه وی این طور است که تفاوت سبک‌شناسی سوره‌های مکی را نشان می‌دهد و مقالاتش در دایرةالمعارف قرآن هم وجود دارد که می‌توان استفاده کرد.

بازسازی در رویکرد میان‌رشته‌ای سکولار

یک مسلمان وقتی کارهای ایشان را می‌بیند، می‌تواند از آن الهام و الگو بگیرد و تمایز سوره‌های مکی را بهتر می‌فهمد و با روش وی ارتباط برقرار می‌کند. البته ممکن است که به آن نقد داشته باشیم، اما این نقد از سنخ نقدی است که مثلاً به تفسیر علامه طباطبایی داریم، ولی نوعاً نقد مبنایی به کاری که ایشان انجام می‌دهد نداریم. با بازسازی‌هایی که در رویکرد سکولار رخ داد و خودانتقادی که به وجود آمد، امروزه ما را با یکسری کارهایی رو‌به‌رو هستیم که این کارها برای بسیاری از مسلمانان کاملاً موجه هستند.

در میان‌رشتگی انتقادی با رویکرد اسلامی چند کار می‌توانیم نشان دهیم که قابل استفاده باشد؟ یا چقدر می‌توانیم مدعی باشیم که اقتصاد اسلامی به وجود آمده است؟ اخیراً آیت الله علوی بروجردی گفته‌اند که اصلاً اقتصاد اسلامی نداریم و شما چه آیه‌ای از قرآن برای مهار تورم دارید؟ بیست سال است که بر روی این دانش کار می‌شود و هزینه‌های کلانی برای آن می‌کنند، اما چرا نتوانسته دانش جدیدی را ایجاد کند؟ چرا نمی‌توانیم یک مقاله قابل توجه و یا یک کتاب قابل توجه ببینیم که بتواند ما را با حیطه متفاوتی رو‌به‌رو کند و بگوید در حوزه روانشناسی کتابی داریم که این دانش را یک گام به پیش برده و یا دانش متفاوتی را در اختیار ما قرار می‌دهد؟ لذا این اتفاق نیفتاده است.

در میان‌رشتگی انتقادی با رویکرد اسلامی، به این دلیل که نمی‌توانسته در آن دیالوگی به وجود آید و با یک ممنوعیتی رو‌به‌رو هستیم، یا به تعبیری با ممنوعیت گفت‌وگو مواجهیم و قرآن با آن دانش نتوانسته گفت‌وگویی برقرار کند، نتیجه‌ای هم حاصل نشده است. اما در میان‌رشتگی با رویکرد سکولار، این ممنوعیت گفت‌وگو وجود ندارد و شما می‌توانید نتایج آن را به خوبی ببینید.

مثلاً می‌توانیم بگوییم در حوزه زیبایی‌شناسی، آقای «نوید کرمانی» کتاب «خدا زیباست» را نوشته است و ارتباطی را از نظر زیبا‌یی‌شناسی برقرار می‌کند و ارتباط بین قرآن و زیبایی‌شناسی را یک گام به پیش‌ می‌برد، اما ایشان هم رویکرد ایدئولوژیک ندارد و نگاهش به متن قرآن، سکولار است. حال باید بتوانیم نشان دهیم که در میان‌رشتگی با رویکرد اسلامی چه تغییراتی رخ داده است و تا زمانی که چنین دستاوردی نداشته باشیم، از نقطه صفر خود حرکت نکرده‌ایم.

گفت‌وگو از مرتضی اوحدی

انتهای پیام
captcha