به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محمدصادق کاملان، عضو هیئت علمی پژوهشکده اندیشه دینی معاصر، شامگاه پنجشنبه، 29 خردادماه، با بیان اینکه دگرگونی در فکر، عقل، اخلاق و روش انسانها هدف انبیاء بوده است، گفت: قرآن فرموده ما سلسله انبیاء را فرستادیم و هدف از نزول کتب آسمانی و ارسال رسل، برپایی قسط و عدل از سوی خود مردم در همه ابعاد قضا و داوری، فرهنگی، تقسیم امکانات جامعه و اقتصاد و ... است.
وی افزود: در اینجا مردم فاعل به قسط هستند؛ لذا مردم باید با ارسال رسل و انزال کتاب دچار تحول و دگرگونی شوند، وگرنه فردی آمده و کتابی آورده و تمام میشود. دگرگونی گاهی ممکن است به صورت انقلاب و دفعی و گاهی ممکن است از طریق حرکت اصلاحی و کم کم صورت بگیرد.
کاملان با طرح این پرسش که قرآن با کدام تحول موافق است؟ تصریح کرد: از آیات این طور استفاده میشود که قرآن، حرکت اصلاحی را قبول دارد و نه انقلابیگری؛ قرآن فرموده که در سرنوشت هیچ قومی تغییر ایجاد نمیشود، مگر اینکه خود آنان در خودشان تغییر ایجاد کنند، این قانون کلی و جزء سنن الهی است که خداوند سرنوشت هیچ قوم و ملتی را دگرگون نمیکند، مگر اینکه در دل و جان مردم تغییر ایجاد شده باشد.
وی بیان کرد: از آیات قرآن استفاده میشود که جامعه بشری از سوی انبیاء دگرگون میشود، آنها از عوالم غیب و بالا، معارفی را برای انسان میآورند که ظرفیت تغییر در نفس انسانها دارد؛ لذا وظیفه انبیاء تحول در انفس و جان مردم است و تا این تغییر ایجاد نشود، سرنوشت جامعه هم عوض نخواهد شد. وقتی «ملأ» و «مترف» در برابر انبیاء میایستند و صد راه خدا میکنند، برای رفع این مانع، انبیاء مردم را به مقاله با آنها دعوت میکنند؛ یعنی دعوت به انقلاب، بعد از آن است که ملأ و مترف در برابر انبیا میایستند؛ عمده آیات جهاد هم تعلیل به مقابله و عکسالعمل مشرکین شده است.
کاملان اظهار کرد: ابراهیم خلیل برای مردم بتپرست زمان خود استدلال و برهان عقلی آورد؛ وقتی دید مردم ماه را میپرستند فرمود: «انی لا احب الافلین»؛ خدا باید موجودی ثابت «ولایتغیر» باشد؛ وقتی دید برخی خورشید میپرستند باز همین تعبیر را به کار برد. استدلال عقلی ابراهیم چندان مورد قبول بتپرستان، حتی آذر که عمو یا پدر او هست قرار نگرفت و حتی او را تهدید کرد که اگر دست از این کارها برنداری تو را سنگسار خواهم کرد؛ در چنین شرایطی باز ابراهیم(ع) فرمود که من برای تو استغفار خواهم کرد، بنابراین اولین قدم ابراهیم، اصلاحگری بود و نه حرکت انقلابی؛ البته ابراهیم بعد از آن که برهان و عقل آورد، ولی استدلالات عقلی جواب مثبت نداد، چارهای جز این نداشت که حرکتی انقلابی انجام دهد.
کاملان تصریح کرد: در مورد موسی هم همین وضع را میبینیم؛ خدا سفارش فرمود که وقتی نزد فرعون رفتی با او با زبان ملایم سخن بگو؛ زیرا زبان هدایت، زبان خشن نیست؛ عیسی بن مریم هم همین مشکل را داشته است، پولس در ابتدا به شدت هوادار یهود بود و مانع در مسیر عیسی ایجاد کرد، گرچه بعداً آن قدر شیفته عیسی شد که او را به مقام خدایی رساند. اجمالاً نوع برخورد میان عیسی و پولس هدایتگرانه و اصلاحی بوده است.
وی اضافه کرد: پیامبر(ص) هم برای علنی کردن دعوت، قوم و خویش خود را دعوت و غذا به آنان داد و این ابلاغ، هدایتگرانه و اصلاحی بود و آن قدر ملایم بود که آنها به خودشان جرئت دادند که پیامبر(ص) را تمسخر کنند و حتی در 13 سال مکه، چه دشمنیهایی علیه پیامبر(ص) کردند، ولی ایشان با نرمخویی رفتار فرمود و حتی در مدینه رفتار مهربانانه پیامبر(ص) وجود داشت.
عضو هیئت علمی پژوهشکده اندیشه دینی معاصر تصریح کرد: در زندگی تمامی انبیاء و ائمه(ع)، حرکتهای اصلاحگری داشتند؛ امام علی(ع) را مشاهده کنیم ببینیم چگونه با خلافت برخورد کرد؛ در جلسهای که تشکیل شد و از امام(ع) خواستند که براساس سیره شیخین عمل کنند، امام نپذیرفت. برخی میگویند که امام ایکاش میپذیرفت و بعداً زیر قولشان میزدند، ولی میبینیم که امام به راحتی دست از حکومت کشید، توریه هم نکرد و در مسیرشان استوار بودند؛ یا در ماجرای حضور ابنزیاد در خانه «هانی»، مسلم به راحتی میتوانست ابن زیاد را از پا در آورد، ولی قتل خدعه در سیره بزرگان دین نبود.
انتهای پیام