شرط مؤمنانه زیستن، اخلاقی زیستن است/ استراتژی امام حسین(ع) مواجهه با دروغ بود
کد خبر: 3841143
تاریخ انتشار : ۱۸ شهريور ۱۳۹۸ - ۱۲:۱۲
غلامرضا کاشی:

شرط مؤمنانه زیستن، اخلاقی زیستن است/ استراتژی امام حسین(ع) مواجهه با دروغ بود

گروه معارف ــ عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی گفت: شرط مومنانه زیستن، اخلاقی زیستن است که این اخلاقی زیستن نیز در پرتو آزادی، عدالت و امنیت تحقق پیدا می‌کند.

شرط مومنانه زیستن، اخلاقی زیستن است/ استراتژی امام حسین(ع) مواجهه با جامعه دروغ بود

به گزارش ایکنا از اصفهان، محمدجواد غلامرضا کاشی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، شب گذشته 17 شهریورماه در مراسم شب تاسوعا؛ «احیاگران پیام عاشورا» که در اصفهان برگزار شد، اظهار کرد: یکی از دلایلی که اسلام‌گرایی همراه با انقلاب ایران در مصر رشد کرد و سپس دچار افول شد، این بود که در تجربه مردم جا افتاد دیندارشدن لزوما به معنای اخلاقی‌تر شدن نیست.
وی ادامه داد: میزان شرکت در شعائر و مناسک دینی روز به روز در حال گسترش است، اما وضعیت رشد اخلاق این‌گونه نیست. در بعدی  رادیکال‌تر، به عنوان مثال نوعی باور در میان طالبان و داعش تا حدی رشد کرده که آنها حاضر هستند جانشان را فدای عقاید دینی‌شان کنند، ولی این‌ها از اخلاق متوسط انسانی، به دور هستند و این مظهر جامعه دروغ است.
این عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با بیان اینکه امام حسین(ع) در دوران خودش با مصداقی از یک جامعه دروغ مواجه بود، افزود: عمل و حرکت ایشان، کاری برای بیدار کردن یک جامعه آمیخته با دروغ بود. ما همیشه تصور می‌کنیم انبیا برای بشر پیام آوردند که خدا یکی است و ابنا بشر هم هرکدام خواستند این موضوع را پذیرفتند. پیامبران از بشر، ایمان طلب کردند و آنها هم خواستند ایمان آوردند. وجه تمایز انبیا با دیگران و راز ماندگاری آنان چیز دیگری است، و آن هم اینکه ایمان مقدماتی دارد که انبیا متفکل تمهید آن مقدمات بودند.
کاشی خاطر نشان کرد: مقدمه اول این است که ابنا بشر قبل از اینکه بتوانند مومن زندگی کنند، باید موجوداتی اخلاقی باشند. فرد خودخواه که در این عالم جز خود و منافع خود را نمی‌بیند نه بر خدا و نه بر هیچ کسی دیگری گشوده نیست. فرد مومن فردی است که نسبت به امر مطلق گشوده است. فرد شدیدا خودخواه و خودپرست چگونه می‌تواند بر خداوند گشوده باشد؟ بنابراین پیش از آنکه افراد مومن باشند، باید بتوانند اخلاقی شوند.
وی گفت: برای اخلاقی شدن مقدمه‌ای لازم است؛ شما ممکن است کنار کسی بنشینید که نانی دارد و از آن نان به شما تعارف کند، شان و غرور شما اصلا قبول نمی‌کند که تکه‌ای از آن نان را بکنید و بخورید. حال فرض کنید پس از گذشت چندین ساعت شما شدیدا گرسنه‌اید و چه بسا از آن فرد خواهش کنید لقمه‌ای از نانش را به شما بدهد. فرض کنید شرایط بدتر شود و هیچ غذایی برای خوردن نباشد، چه بسا او را خفه می‌کنید تا بتوانید نانش را بخورید. پس آن آقامنشی و غرور شما در مقابل تعارف آن فرد به خاطر شرایط‌‌ تان بود و در صورت تغییر آن شرایط، اغلب ما به گرگ‌هایی تبدیل می‌شویم که برای به دست آوردن آب و نان حاضر هستیم یکدیگر را بدریم.
کاشی با اشاره به اینکه انبیا همراه با دعوت به ایمان به خدا سعی می‌کنند افراد را اخلاقی کنند تا آنها بتوانند مومن هم باشند، تصریح کرد: برای اخلاقی بودن باید جامعه‌ای سامان پیدا کند که در صورت‌بندی حیات اجتماعی، افراد از امنیت کافی، مناسبات عادلانه و امکان حیات بیشتر بهره‌مند شوند تا در پرتو این حیات اجتماعی بتوانند اخلاقی و مومن باشند. سه نبی بزرگ ادیان توحیدی، یعنی عیسی(ع)، موسی(ع) و محمد (ص)، اگر صرفا مردم را به توحید دعوت می‌کردند تا به حال فراموش شده بودند، اما آنها موسس بنیادی‌ترین صورت جامعه در تاریخ بشر هستند.
وی تاکید کرد: حضرت عیسی(ع) اگرچه خودش جامعه را تاسیس نکرد، ولی پس از آنکه آباء کلیسا متکی بر تعالیم مسیح، جامعه مسیحی را ساخت و قرون وسطی را بنیان نهادند، مسیحیت معنا پیدا کرد، در غیر این صورت همه ما مسیح را فراموش کرده بودیم. مهم‌تر از همه، اهمیت پیامبر اسلام این است که جامعه قبایلی عرب را به امت اسلامی تبدیل کرد، فرمی از جامعه که هنوز هم پا برجا است و ما میراث‌دار تمدن اسلامی هستیم. بنیادی‌ترین میراث تمدن غرب نیز بر صورت‌بندی جامعه‌ای که در قرون وسطی ساخته شد متکی است. این قصه در خصوص یهودیت و ادیان شرقی نیز وجود دارد.
این عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی اضافه کرد: بنابراین دین و میراث نبوت فقط این نیست که مردی آسمانی چند گزاره مومنانه را بیان کند، بلکه او موسس صورتی از جامعه می‌شود که در دوران خودش امکان بیشتری برای عدالت، امنیت و آزادی فراهم کند تا در پرتو آن انسان‌ها بتوانند زیست اخلاقی‌تری داشته باشند و بستر مومنانه زندگی کردن برای آن‌ها فراهم شود. سه‌گانه امنیت، آزادی و عدالت در جامعه عرب پس از ظهور پیامبر(ص) با قبل از ظهور ایشان قابل مقایسه نیست. جامعه‌ای که پیامبر اسلام (ص) تاسیس کرد الگوی آرمانی آزادی، عدالت و امنیت بود، برای اینکه اساسا این الگوهای آرمانی روی نمی‌دهند و مرتبا باید تلاش کرد تا بر آن میراث افزوده شود.
وی با اشاره به اینکه پس از پیامبر(ص) جامعه مجددا به هم ریخت، ادامه داد: از زمانی که ابوبکر و عمر دست به گسترش قلمرو اسلام زدند، فرم جامعه به هم ریخت. میراث پیامبر به یک جامعه بدوی همگن عرب اختصاص داشت، اما آن میراث دیگر برای جامعه‌ای که در نتیجه گسترش امپراطوری اسلام ساخته شده کفایت نمی‌کند. این جامعه به گروه‌های ناهمگن تبدیل شده و گروهی از آنها اهل رم، گروهی اهل ایران، گروهی یهودی و یا گروهی مسیحی هستند، امپراطوری گسترش پیدا کرده و قدرت و پول چشم فرماندهان عرب را خیره کرده است.
 کاشی خاطرنشان کرد: وقتی اولین محموله پول و طلا وارد امپراطوری اسلام شد، عمر به پای آن دریای طلا گریه کرد و گفت در این طلاها فقط خون و فساد نهفته است. بازی دیگر به سادگی دوران پیامبر نیست؛ انتقام، حسد، پول، شکاف‌های طبقاتی و خشونت مجددا جامعه را فرا گرفت. وقتی نوبت به امام علی (ع) می‌رسد ایشان باید دوباره این جامعه را بسازد. در نامه ایشان به مالک اشتر عنصری از اندیشه وجود دارد که بی‌نظیر و حاصل برخورد ایشان با فرم تازه‌ای از جامعه است.
وی افزود: ایشان به مالک اشتر توصیه می‌کند با مردم نه به واسطه دین و اعتقادشان، بلکه به واسطه انسان بودنشان نگاه کن. دریافت امام علی (ع) از مواجهه حکومت با مردم به مثابه انسان به ما هو انسان، قطع نظر از رنگ و باور و دین است و حقیقتا امپراطوری‌ها جز با باورهای جهان‌شمول سامان پیدا نمی‌کنند. حال جامعه اسلامی دوباره باید بازسازی شود تا بستر اخلاق و امکان ایمان فراهم شود. پس از امام علی (ع)، قصه اموی‌ها و یزید مصداق جامعه دروغ است.
کاشی تصریح کرد: کوفیان نامه نوشتند و از امام حسین (ع) درخواست کردند که به شهرشان بیاید، اما وقتی در مقابل شمشیر ابن زیاد قرار گرفتند ترسیدند، دل‌هایشان با امام بود و شمشیرهایشان در مقابل ایشان. امام(ع) در تمام مسیر مدینه تا کوفه، مردم را به همراهی دعوت کردند و در کل سرزمین‌های اسلامی هیچ یاوری پیدا نکردند. این‌ها مصداق جامعه دروغ است.
این عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی ادامه داد: این مصداق جامعه دروغ است؛ در حالی که سرتا پای آن جامعه را ایمان و مناسک دینی فرا گرفته بود، اما مردم فاسد و خائن بودند و مسئولیت اخلاقی، اجتماعی و انسانی برای آنان معنایی نداشت. اما همه مردم را که نمی‌توان متهم کرد. اگر مردم اخلاق ندارند برای این است که جامعه‌ای سامان یافته که امکان اخلاقی زیستن را از مردم گرفته است. مردم بدون امنیت و عدالت و آزادی چگونه اخلاقی باشند؟ 
وی اظهار کرد: اشکال جامعه دروغ این است که کلمات را مصادره می‌کند، به طوری که انسان‌ها نمی‌توانند حتی بنالند. در یک جامعه ناسالم طبیعی، مردم می‌توانند ناله کنند که عدالت نیست، اما در یک جامعه دینی حاکمان بزرگترین مدافعان و مدعیان عدالت و معنویت هستند. اما در واقع همان‌ها که امنیت و آزادی زندگی را از مردم گرفته‌اند بزرگترین مدعیان عدالت هستند. این یعنی مصادره مفاهیم. یعنی آن که ستم می‌بیند حتی نمی‌تواند ستم خود را بیان کند. این عینا مصداق جامعه دروغ است.
این جامعه‌شناس و پژوهشگر دینی تصریح کرد: در این جامعه و به خاطر نبود پناهگاه، مردم یا به ناچار شیاد و فریبکار شده‌اند. در این شرایط حتی جامعه نمی‌تواند به خود نظر کرده و از دردهای خودش بنالد. جامعه پر از زخم است و همان‌هایی که باعث این زخم‌ها بودند مدعی طبابت هستند. بنیاد این جامعه دروغ است. کنفسیوس می‌گوید: «حکیم بزرگ هیچ کاری ندارد جز آنکه کلمه‌ها را به جای خود بنشاند». اصلا مسئله در جامعه دروغ این است که کلمه‌ها سر جای خودشان نیستند. باطل به نام حق، ظلم به نام عدالت و بردگی به نام آزادی عرضه می‌شود.
وی ادامه داد: در این جامعه کلمات آزادی، عدالت و امنیت آلوده هستند، معنویت کثیف شده است، اما ما بدون این کلمات اصلا انسان نیستیم. در این جامعه با آموزش و تبلیغات و هدایت مردم به حق با این کلمات آلوده هیچ مسئله‌ای حل نمی‌شود. این جامعه باید با خودش مواجه شود. جامعه دروغ خودش را نمی‌بیند. اگر من زشت باشم اصلا دوست ندارم خودم را در آینه تماشا کنم. جامعه دروغ اگر خودش را از بیرون تماش کند به انحطاط می‌رسد. پس تبلیغات و دانش باید به نحوی سامان یابد که جامعه فرصت تماشای خودش را پیدا کند. استراتژی امام حسین (ع) هم این است که کاری کند جامعه خودش را ببیند.
وی خطاب به حاضران گفت: پس از حادثه کربلا یزید فورا سعی کرد حساب خودش را از این قضیه جدا کند و تقصیر این حادثه را از گردنش بردارد، زیرا هیچ کس از آن‌ها به این حادثه افتخار نکرد، چون که امام حسین (ع) نوه پیامبر بود، پیامبری که تنها 50 سال از درگذشتش می‌گذشت. آنچه امام حسین (ع) انجام داد مانند کاری بود که سقراط در آتن کرد، البته با مدارج پایین‌تر. سقراط نام‌آورترین و بزرگترین مرد آتن بود. اما مردم آن شهر به مرگ او رای دادند و هرچه یارانش به او التماس کردند تا از شهر فرار کند، قبول نکرد. سقراط جام شوکران را نوشید و مردم روزها عزادارش بودند.
این عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی خاطرنشان کرد: مرگ سقراط نقطه عطفی در تاریخ یونان و مغرب زمین بود. امام حسین (ع) همین کار را با مردم عرب کرد. پس از عاشورا، آنها دیدند که نوه پیامبر را به چه شکلی به شهادت رساندند. یعنی هیچ راهی برای گریز از یک جامعه دروغ نیست مگر آنکه با فساد خودش روبرو شود. بنابراین در یک جامعه دینی ما همیشه با این پرسش مواجه هستیم که چگونه می‌توانیم از عارضه دروغ فرار کرده و جامعه‌ای دینی و سرشار از دروغ را با خودش روبرو کنیم؟
انتهای پیام

captcha