انسان مدرن از نقطه مرکز دور شده است
کد خبر: 3835393
تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۸

انسان مدرن از نقطه مرکز دور شده است

گروه معارف – عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان گفت: جامعه مدرن بیشتر مبتنی بر کثرت‌گرایی است و انسان در چنین جامعه‌ای از حالت عرفانی غافل یا به تعبیری از نقطه مرکز دور می‌شود؛ این انسان یک نوع گمشده دارد.

انسان مدرن از نقطه مرکز دور شده است

مهدی دهباشی، عضو هیئت علمی گروه فلسفه و کلام دانشگاه اصفهان، در گفت‌وگو با ایکنا از اصفهان، درباره معنا و مفهوم تنهایی از منظر فلسفه، اظهار کرد: یکی از موضوعات مورد توجه مکتب‌هایی مثل اگزیستانسیالیسم و کسانی مثل هایدگر، ژان پل سارتر، سورن کیرکگور و ... فردیت است که مفهوم تنهایی را نیز دربرمی‌گیرد. این فلسفه‌ها انتخاب و گزینش افراد را منوط به خودشان می‌دانند و قائل به اینکه چیزی از قبل تعیین و مقدر شده باشد، نیستند. بنابراین به نظر آن‌ها، یکی از راه‌های انتخاب این است که انسان فردیت خودش را با این گزینش‌ها روشن کند. در مسئله انتخاب و گزینش، موضوع فردیت و استقلال نیز مطرح می‌شود.

وی افزود: کسانی که به اگزیستانسیالیسم دینی گرایش دارند، در مسئله فردیت، صحبت از عبودیت و نیایش هم می‌کنند و این نشان‌دهنده نوعی رهبانیت مسیحی است که در این مکتب منعکس شده که براساس آن، عبادت و نیایش خاص، در وقتی صورت می‌گیرد که انسان احساس فردیت بکند، یعنی عدم وابستگی داشته باشد.

وحدت حاصل گذر از کثرت است

عضو هیئت علمی گروه فلسفه و کلام دانشگاه اصفهان بیان کرد: در مکتب‌های شرقی، در حالت شهودی است که انسان به مقام فردیت می‌رسد. یعنی وقتی که انسان از کثرت‌ها گذر کرد، به نقطه وحدت می‌رسد؛ ولی در اینجا این فردیت، جنبه شخصی پیدا نمی‌کند، بلکه از قبل نفی کثرت‌ها، وحدت که همان توحید است، حاصل می‌شود. بنابراین نباید این وحدت را با فردیتی که در عرفان و یا با فردیت مورد نظر مکتب‎هایی مثل اگزیستانسیالیسم خلط کرد. مثلاً در نماز وقتی تکبیر می‌گوییم، و دست‌ها را به عفب می‌بریم و بعد سرجای خود برمی‌گردانیم، این یعنی کثرت‌ها از خود دور می‌کنیم و تا کثرت‌ها از انسان دور نشود، وحدت حاصل نمی‌شود.

دهباشی ادامه داد: شیخ اشراق در کتاب مطارحات خود، در بحث شناخت که در یک نوع حالت مکاشفه و شهودی، تصویری از ارسطو را در مقابل خود دیده و با او گفت‌وگو کرده، چنین مطرح می‌کند که ارسطو از او سؤال کرد، مسئله شما چیست؟ شیخ اشراق پاسخ می‌دهد، مسئله من شناخت و معرفت است؛ ارسطو در این حالت خلسه، به شیح اشراق می‌گوید که تو برای حل این مسئله، باید به خود رجوع کنی و خویشتن خویش را بشناسی. از سقراط و حتی در برخی منابع دینی چنین نقل شده که «من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛ این شناخت نفس موجب می‌شود که انسان بتواند خدا را بشناسند.

شرط هر شناختی، معرفت نفس است

وی درباره اینکه دیدگاه مکاتب فلسفی درباره تنهایی مثبت است یا منفی، افزود: ابتدا باید دید آن‎ها می‌خواهند به چه نحوی از این تنهایی بهره‌مند شوند، ولی در بین آن‌ها مشترکاتی وجود دارد. در ساحت تفکر نمی‌توان در عین‌حالی که به کثرت‌ توجه داریم، به «خود» نیز توجه کنیم. در عرفان، اولین مرحله یا مقام، یقظه و یا بیداری است. تا انسان بیدار نباشد، نمی‌تواند دیگران را بشناسد. شرط هر شناختی، معرفت نفس است.

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان گفت: جامعه مدرن بیشتر مبتنی بر کثرت‌گرایی است، انسان در چنین جامعه‌ای از حالت عرفانی غافل و یا به تعبیری از نقطه مرکز دور می‌شود؛ این انسان یک نوع گمشده دارد. اینکه اکنون شاهد اختلاف نظر زیاد بین مکاتب هستیم، به این دلیل است که آن نقطه وحدت رها شده و کثرت را بر وحدت ترجیح داده‌اند و این باعث تشتت آرا شده است.

وی افزود: اینکه بشر امروز در وادی تنهایی به پوچ‌گرایی، اضطراب و نگرانی می‌شود؛ به این خاطر است که نمی‌تواند تکیه‌گاه نقطه وحدت را پیدا کند و در ذهن او مفقود شده است. گرایش به ماشین و ماشینی فکر کردن، یعنی غیر را به خود ترجیح دادن. در این زمینه باید به آسیب‌های اجتماعی نیز توجه کرد.

دهباشی تصریح کرد: نگاه قرآن به تنهایی، یک نوع نگاه توحیدی است. خداوند در قرآن می‌گوید: «سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ...؛ به‌زودى نشانه‏‌هاى خود را در افقها[ى گوناگون] و در دل‎هايشان بديشان خواهيم نمود تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است...»؛ در واقع قرآن می‌گوید ابتدا سیر در آفاق و بعد سیر در نفس خودتان بکنید تا حقیقت برایتان مشخص شود. در مسئله شناخت باید به نقطه وحدت توجه کرد.

انتهای پیام

captcha