به گزارش ایکنا؛ عمره، بريدن از خلق و رويكردى به سوى حق است؛ سفر از خلق به حق و دور شدن از غير خدا، انسان با رفتن به عمره مزهاى از ملكوت مى چشد. او خموشى است كه به بارگاه نور، بهجت و سرور راه يافته است، سلوک عمره منازل و مقاماتى دارد كه ديدار حق، اوج آن است؛ عمره راه رستگارى و فوز عظيم است و در این میان هر جزئی و عملی اسراری دارد که از جمله آن طواف است. در طواف اسرار عرفانی نهفته است که به برخی از آنها اشاره می کنیم.
تشبه به فرشتگان
فرشتگان الهى در اطراف كعبه آسمانى مىگردند، لذا انسان بايد خود را همگون با فرشتگان كند. كعبه نمادى از خدا در عالم ملک و شهادت است. انسان به هنگام طواف بايد متذكر بيت معمور در آسمان ها باشد. طواف انسان به دور كعبه ملكى، همان طواف ملائكه به دور عرش الهى است و انسان بايد به هنگام طواف تا آسمان ها و فرشتگان بالا رود. امام صادق(ع) در حديث مصباح الشريعه به اين نكته بلند عرفانى اشاره فرمود: «همان گونه كه با بدنت همراه مسلمانان بر گرد كعبه طواف مى كنى، با قلبت همراه فرشتگان بر گرد عرش طواف كن.»
خداوند طواف را وسيله آمرزش بندگان قرار داد و خواست تا بندگانش در عمر خويش يك بار پاك شوند و مزه ملكوتى طهارت را بچشند. هر كس هفت بار اين خانه را طواف كند و دو ركعت نماز، در هر جاى مسجد كه بخواهد بخواند، خداوند شش هزار حسنه برايش مى نويسد و شش هزار گناه از او مى زدايد و شش هزار درجه بر او مى افزايد و شش هزار نياز از او برمى آورد. هر كدام از اين نيازها زود برآيد به خاطر رحمت خداست و هر كدام به تأخير افتد به خاطر اشتياق خداوند به دعاى اوست». بنابراين سر طواف تشبه به فرشتگان و همانندى با توبه ملائكه است، دريافت رحمت و مغفرت الهى است، تولدى دوباره است و آنگاه كه انسان از گناه پاک شود، خداوند به انسان هاى پاک مباهات مى كند.
طواف قلب
زائر بايد با قلب خويش طواف خانه خدا كند. طواف شريف، طواف قلب در محضر ربوبيت است. آدمى با چشم سر، كعبه زمينى را مى بيند و با چشم دل بيتى در عالم ملكوت. تن با آب و گل خانه خدا رو به روست و دل، با خدا چشم سر، عالم شهادت مى بيند و چشم دل عالم غيب؛ از اينجاست كه خداوند بيت معمور را در آسمان ها محاذى و مقابل كعبه در زمين آفريد تا كسى كه به زيارت كعبه نايل آيد، با دل و جان خود زائر خانه خدا و خدا در آسمان حقيقت باشد.
طواف قلب بعد ديگرى هم دارد. طواف، گرديدن دور قلب انسان كامل است. خداوند قلب ولى خويش را بيت كريم و حرم عظيم خويش قرار داد؛ زيرا قلب اوست كه توانست بار امانت كشد؛ امانتى كه زمين و آسمان از حمل آن سرباز زدند. در طواف بايد به گرد ولى خدا گشت. با او بيعت كرد و با آنچه لايق و در خور اوست، او را ستود. بلندى بيت به اندازه بلندى قلب انسان كامل است؛ يعنى تا خدا ادامه دارد، منازل بيت با منزلگاه هاى قلب ولى خدا هماهنگ است، گنجى كه خدا در خانه خويش گذاشته، با گنج او در ضمير ولى اش يكى است. زائر با طواف خويش گنج هاى اين گنجينه را مشاهده مى كند و مدارج باطنى را تا نيل به مقام سرّ انسان كامل طى مى كند. بنابراين طواف قلب دو سويه است؛ از يك سو طواف كعبه با قلب است و از سوى ديگر طواف قلب ولى خداست.
طهارت از شهود غير
زائر به هنگام رجوع به كعبه حقيقى، قلب خويش را از مشاهده غير پاك مى كند. شهود غير خدا توبه مى خواهد، حج و عمره گزار در لحظه طواف از اينكه به غير خدا توجه كرده و اعتمادش به غير او بوده و ياد دنيا در قلب او جاى داشته است، استغفار مىكند. اگر انسان در دنيا به غير او رجوع مى كند، اين هم به خاطر دستور اوست و اگر امر او نبود، سالك و عارف به غير او حتى رجوع هم نمىكرد. سرور شهيدان در بيانات نورانى خود را اينگونه فرمود:
«معبودا! فرمان دادى مرا مراجعه به آثار كنم، پس مرا به خود جلب كن از تجلى انوار و راهنمايى بينش دل، تا مراجعه كنم به درگاهت از آنها، چنانچه از همان ها به حضرتت ره يافتم و سرّ خويش از نگاه به آنها بازداشتم و همت خود را از اعتماد به آنها برداشتم؛ زيرا تو به هر چيز توانايى.
حديث شمع و پروانه
طواف، برگرد كعبه چرخيدن است و به ديدار معشوق شتافتن! طواف، چرخش عاشق گرداگرد معشوق است تا خود را با آتش عشق او بسوزاند. طواف آن است كه عارف پروانه وار بر گرد شمع بچرخد تا عاقبت با بال و پرى سوخته خويش را به پاى شمع افكند. زائر آتش عشقى در ضمير خود دارد و بار سفر را بسته است. از خانه، كاشانه، زن، فرزند و وطن بريده و لبيك گويان خود را تا پاى خانه دوست رسانده است. او آماده چرخيدن است تا پروانه وار گرد شمع فروزان خانه عشق و بيت محبوب بچرخد.
زائر نقطه پرگار كعبه را كانون عشق قرار مى دهد تا چرخشى گرداگرد آن كند و چونان ستاره حول محور وجود حق بچرخد. او با طواف جذب مغناطيس وجود حق مى شود و شعاع محبت حق، او را بر مدار عشق مى چرخاند. طواف حركت معنوى است، طواف، سفر روحانى است، زائر در مطاف به جنبش درآمده خود را در درياى عشق الهى غرق مى كند، از خوديت تهى گشته، رنگ و بوى او مىگيرد، گرد شمع دوست چرخيده، هستى خويش را به پاى او ذوب مىكند تا آنكه ذرهاى بىمقدار گشته.
انتهای پیام